1404/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
فقه مهادنة
در ادامه جلسه، بحث فقهی مهادنة مطرح شد. این بحث در روزهای چهارشنبه پیگیری شده و محور آن به نام رهبر معظم در مباحثات حوزوی ثبت شده است. مهادنة یک عقد شرعی است و ماهیت آن معاوضه میباشد. جلسات قبلی نشان دادند که مهادنة نوعی معاوضه بین حکومت اسلامی و کفار و مشرکینی که مسلمان نیستند است. در این رابطه مسئله عوض در مهادنة بررسی شد؛ گاهی عوض وجود دارد و گاهی ندارد، و گاهی عوض را مشرکین میدهند و گاهی خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن را ارائه میکرده است.
این جلسه به بررسی ماهیت فقهی و عملی مهادنة اختصاص یافت و پیشزمینهای برای تحلیل تطبیقی آن در جلسات بعدی فراهم آورد.
بحث مهادنة و امنیت در ایام فعلی
در جلسه قبل به عنوان یک پدیده نو مطرح شد که گرچه فقها عوض را به شکل اعتباری ذکر نکردهاند، ولی میتوان ادعا کرد که در مهادنة لازم نیست پیامبر صلیاللهعلیهوآله نصف خرمای مدینه را بدهد یا صلح کند با مشرکین[1] . مهادنة به معنای عقد صلح است، نوعی عقد صلح که لزوماً به پول و مال و اعیان خارجی محدود نمیشود و ممکن است عوض آن اعتباری باشد، مانند امنیت. امنیت بدین معنا که مسلمانان بگویند: «ما شما را در امن نگه میداریم و به شما آسیب نمیزنیم»، و این از طرف مقابل نیز میتواند به عنوان معاوضه مطرح شود.
این نکته در زمان حاضر اهمیت زیادی دارد، با توجه به صنعت و تکنولوژی، فضای مجازی و سایبر و تصرفات از راه دور، که آن زمان وجود نداشتند. برای مثال، فرض کنید ایران، حکومت اسلامی، بخواهد با آمریکا مهادنة کند، یعنی قرارداد صلح ببندند و امنیت کامل برقرار شود. شرایطی ممکن است مطرح شود مانند «مرگ بر آمریکا نگویید» یا «علیه جمهوری اسلامی در فضای مجازی تبلیغ نکنید». اینها مصادیق مهادنة هستند.
در موارد تاریخی، پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برخی قراردادهای مهادنة شرطهایی تعیین میکردند و با صبر و استقامت عمل میکردند. مثلاً رئیس قبیله مشرکین شرط کرد که نصف خرمای مدینه را بدهند، و اصحاب پیامبر گفتند چرا این کار را بکنیم، اما حضرت فرمودند: «آرام، مصلحت این است».
وقتی عوض از اموال محاسبه میشود، صور مختلفی دارد؛ یکی از آنها جزیه است. در فقه نیز جزیه به معنای مالیات است و بزرگان و رهبر معظم در بحث خارج[2] سال ۶۷–۷۰ این تفاوت را میان جزیه و مهادنة بیان کردهاند. نسبت بین جزیه و مهادنة از نظر عموم و خصوص من وجه قابل تبیین است. جزیه مربوط به زمانی است که دشمن مغلوب شده و تحت سیطره حکومت اسلامی قرار گرفته است، مانند نصاری نجران که جزیه دادند. اما در مهادنة، دشمن مغلوب نیست و حتی ممکن است قدرتش از مسلمانان بالاتر باشد. در این شرایط، مسلمانان و مشرکین تصمیم میگیرند جنگ را برای مدتی قطع کنند و صلح برقرار شود.
در برخی موارد، حکومت اسلامی از کفار میخواهد همانجا زندگی کنند و در برخی موارد که قدرت مشرکین کمتر است، اسلام شرط میکند که مسلمانان نیز شرطهایی تعیین کنند، و حتی ممکن است جزیه به آن اضافه شود. بنابراین، نسبت بین جزیه و مهادنة عموم و خصوص من وجه است و در مصلحتسنجیهای آینده روشنتر خواهد شد.
پس از این مقدمه، که چند جلسه طول کشید و ماهیت و خصوصیاتی که در مهادنة بود مطرح شد، از این جلسه به بعد مطالب اساسی بحث مهادنة مطرح میشود. ابتدا موضوعشناسی و تعاریف آن بیان میشود، سپس به هدنة پرداخته میشود. هدنة و مهادنة هر دو به معنای عقد صلح و عقد آرامش هستند؛ هدنة به معنای قرارداد برای زندگی در آرامش است: «تو آرامش زندگی کنیم، قرارداد ببندیم و در صلح زندگی کنیم».
حکم هدنة و دلایل آن
یکی از مطالب مهم، حکم هدنة است. مرحوم محقق در شرایع میفرماید: «هی جائزة اذا تضمنت مصلحة مسلمین»[3]
یعنی عقد هدنة جائز است اگر مصلحت مسلمین همراه آن باشد. سپس دلایل این حکم را ذکر میکند:
•«اما لقلتهم عن المقاومة»
مسلمین به حدی رسیدهاند که مقاومتشان ضعیف شده و اگر بجنگند آسیب میبینند.
•« أو لما يحصل به الاستظهار »
اگر جنگ نکنند، مدتی فرصت دارند نیرو جمع کنند و خود را بازیابی کنند و قوی شوند.
•«او لرجاء الدخول فی الاسلام»
اگر عقد صلح با مشرکین بسته شود، فرصت ارتباط و گفتگو فراهم میشود و ممکن است مشرکین مسلمان شوند.
این شرایط مربوط به زمان صدر اسلام و دوره پیامبر صلیاللهعلیهوآله است. علمای اسلامی مانند صاحب شرایع این احکام را بر اساس شئون معصوم و پیامبر خدا بیان کردهاند و نه صرفاً برای حکومت اسلامی.
امروزه، با فرض ولایت فقیه و مشروعیت حکومت اسلامی در زمان غیبت، این مباحث کاربرد دارد. بدون این فرض، این بحثها فاقد اعتبار است.
فرصت و تأمل در هدنة
مرحوم محقق میفرماید: « أو لرجاء الدخول في الإسلام مع التربص» یعنی اگر صبر کنیم و جنگ نکنیم، فرصتی پیش میآید تا مشرکین صدای اسلام را بشنوند و به اسلام گرایش پیدا کنند.
جواز هدنة و مفهوم مشروعیت
بحث جواز هدنة به معنای مشروعیت است. همانطور که رهبر معظم در بحث خارج فرمودهاند، جواز به معنای الاعم است؛ یعنی هدنة جایز و مشروع است و ممنوع نیست. بسته به مصلحت، ممکن است هدنة واجب، مستحب یا مکروه شود. در اینجا جواز به معنای الاخص نیست، بلکه به معنای مشروعیت است.
ادله جواز هدنة
1. مصلحت بیّن عقلی: اگر مصلحت بیّنی برای حکومت اسلامی وجود داشته باشد که با مشرکین یا مخالفین عقد هدنة امضا کند، خود این مصلحت دلیل بر جواز هدنة است.
2. دلایل نقلی و قرآنی: آیات سوره توبه، آیه ۳ و ۴:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ – إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[4]
•مشرکینی که با شما پیمان میبندند، مورد عذاب الیم نخواهند بود و نقض پیمان نمیکنند و کسی را بر شما مسلط نمیکنند.
•﴿فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ﴾ یعنی عهدشان را بپذیرید و با آنها معاهده کنید تا زمانی که مدت آن مشخص است.
•این آیه نشان میدهد که حتی در میان مشرکین ممکن است نوعی تقوا وجود داشته باشد، زیرا وفای به عهد، مصداق تقوا است. «المومنین عند شروطهم»؛ وفای به عهد حتی برای کافر، نشانه تقواست.
با این نگاه، هدنة مشروع و جایز است و میتوان به شرایط مصلحت و وفای به عهد در آن توجه کامل داشت.