« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1404/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئله بیست‌وششم[1] از مسائل عروة الوثقی

«إذا اعتقد أنه غير مستطيع فحج ندبا، فإن قصد امتثال الأمر المتعلق به فعلا وتخيل أنه الأمر الندبي أجزأ عن حجة الإسلام، لأنه حينئذ من باب الاشتباه في التطبيق، وإن قصد الأمر الندبي على وجه التقييد لم يجز عنها، وإن كان حجه صحيحا وكذا الحال إذا علم باستطاعته ثم غفل عن ذلك، وأما لو علم بذلك وتخيل عدم فوريتها فقصد الأمر الندبي فلا يجزي، لأنه يرجع إلى التقييد»

 

توضیح مسئله

فرع اول: اعتقاد به عدم استطاعت

اگر کسی معتقد است که مستطیع نیست — «اعتقد أنّه غیر مستطیع» — یعنی علم دارد که مستطیع نیست، می‌رود توی میقات، نیت می‌کند: «خدایا محرم می‌شوم به احرام حج مستحبی قربةً الیک» — «فحجّ ندباً» — نیت حج استحبابی می‌کند.

 

نیت امتثال امر فعلی

« فإن قصد امتثال الأمر المتعلق به فعلا» اگر در مقام نیت کردن، نیت کند که این عملی که انجام می‌دهد، همان عملی است که امر الهی به آن تعلّق گرفته — یعنی لباس احرام پوشیده و تلبیه گفته — اما فکر می‌کند امرش ندبی است، در این صورت، این عمل حجّة الإسلام خواهد بود. زیرا این مورد، از باب اشتباه در تطبیق است: «لأنه حینئذٍ من باب الاشتباه فی التطبیق». مثل کسی که در نماز، امر خدا را به همان نمازی که شروع کرده قصد می‌کند، ولی اشتباهاً فکر می‌کند آن نماز عصر است، سپس معلوم می‌شود که نماز ظهر است. اشکالی ندارد، چون اشتباه در تطبیق کرده است.

در اینجا نیز در تطبیق حجّة الإسلام به ندبی اشتباه کرده است. این حج او حجّة الإسلام است، زیرا نیت کرده بود کاری را که فعلاً مأمور به آن است، الا اینکه اسمش را ندبی گفته بود و این کار را مقیّد نکرده بود که حتماً مستحبی است، بلکه آزاد گرفته بود. گفته بود کاری که الآن مورد امر خدا قرار گرفته، فکر می‌کنم ندبی است، پس بنابراین ندبی است، مقیدش نمی‌کند. «لأنه حینئذ من باب الاشتباه فی التطبیق».

 

فرع دوم: «و إن قصد الأمر الندبی علی وجه التطبیق»

اما اگر آمد نیت کرد و گفت: نه، فقط ندبی، یعنی به شرط لا؛ آن اولی لابشرط بود، گفته بود آنچه که مأمور به من است، فکر می‌کنم ندبی باشد، مشروطش نکرد، به شرط شیء نبود، به شرط استحباب نکرد.

اما در صورت دوم می‌گوید: لابد الا، حتماً مستحبی است. اینجا دیگر مجزی نیست، علامت تقیید است: «لم یجز عنها». اگرچه حجش صحیح است ولی استحبابی است، چون به شکل تقیید است.

این هم قسمت دوم مسئله است. «و کذا الحال اذا علم باستطاعة ثم غفل» در مسئله قبلی هم دو تا بود: جهل بود و غفلت. اینجا هم علم هست و غفلت. «کذا علم باستطاعة»؛ می‌داند مستطیع است، غافل شد، رفت توی میقات نیت کرد؛ دو جور نیت کرد:

۱. نیت کرد آنچه را که مأمور به است، فکر می‌کنم استحبابی است، اجز عنه، مجزی است.

۲. نیت کرد فقط استحبابی، مقیدش کرده به استحبابی.

«و کذا الحال» یعنی همین‌طور است اگر علم به استطاعت داشته باشد و بعد غافل بشود «غفل ذلک». این هم دیگر تلگرافی است.

یکی از خصوصیات عروة الوثقی ایجازش است. ایجاز در حد کفایة نیست، چون فقه خیلی زیاد است؛ اصول خیلی زیاد نیست، فقه خیلی گسترده است. این ایجاز است، می‌فرماید: «و کذا الحال اذا علم باستطاعة».

آن مورد اول اعتقاد داشت اصلاً مستطیع نیست. این صورت دوم «علم باستطاعة، غفل».

خب، آن مورد بالا هم بعد فهمید مستطیع است، نمی‌دانسته. و همچنین حال در جایی است که علم به استطاعت دارد و غافل می‌شود «عن ذلک».

دو تا شعبه داشت:

۱. نیت کرد همین فعلی که دارد انجام می‌دهد به عنوان مأمورٌبه، گفت فکر می‌کنم استحبابی است، مقید نکرد.

۲. مقید کرد به استحباب.

الکلام الکلام.

 

فرع سوم: «و أما لو علم بذلک فتخیّل عدم فوریتها»

این هم یک فرع دیگر است. علم دارد که مستطیع است، همین الآن می‌داند راحت امسال می‌تواند برود حج، ولی فکر کرد فوری نیست، واجب فوری نیست، سال دیگر می‌شود انجام داد.

«و قصد الأمر الندبی»؛ قصد کرد امر ندبی را، این دیگر مجزی نیست. این را مطلق می‌گوید مرحوم سید. می‌فرماید به خاطر اینکه برمی‌گردد به تقیید. وقتی کسی اعتقاد دارد فوری نیست، گویا دیگر عمل را کاملاً می‌شناسد. می‌گوید: بله، مستطیع هستم، حج بر من واجب است ولی فوری نیست. پس بنابراین حج امسالم حج واجب نیست؛ مقید است به استحباب.

آدمی که این‌طور است، اطلاع دارد، می‌داند مستطیع است، بعد فکر می‌کند فوری نیست؛ روی عوارضش شک دارد، روی اصل وجوبش شک ندارد.

بنابراین می‌فهمد وقتی نیت می‌کند حج ندبی، مقید می‌کند به ندبی. می‌گوید: این فوریت ندارد، درست است که حج واجب است بر مستطیع، من می‌دانم، ولی فعلاً بر من نیست، فعلاً بر من واجب نیست چون فوری نیست. نیت می‌کند ندبی را.

لذا مرحوم سید فرمودند: «لأنه یرجع الی التقیید»؛ یعنی این بازگشتش به تقیید عمل است. عمل را قفل و بند زده به استحبابی.

وقتی قفل‌بندش کرده، به شرط شیءاش کرده استحبابی، مثل بحث قبلی است، مجزی از حجّة الإسلام نیست.


logo