1404/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمة/فقه المهادنة/کتاب الجهاد
موضوع: کتاب الجهاد/فقه المهادنة/مقدمة
بحث فقهی: عقد مهادنة و جایگاه آن در حکومت اسلامی
در جلسه چهارشنبه بحث فقه مهادنة مطرح شد و مقدماتی در این زمینه بیان گردید. در ادامه به تعریف اصطلاحی مهادنة و بحث مربوط به عِوَض پرداختیم.
تعریف و ماهیت مهادنة
مهادنة یک عقد شرعی است که میان مسلمین و غیرمسلمین، با مسئولیت حکومت اسلامی و حاکم در حکومت اسلامی منعقد میشود. در ماهیت مهادنة اخذ عوض شرط نیست؛ یعنی حاکم میتواند چیزی از طرف مقابل دریافت کند یا نکند.
جایگاه مهادنة در عبادات
عقود شرعی، از جمله مهادنة، از نظر اسلام معاملات به معنی الأخص محسوب میشوند و جز عبادات نیستند. از منظر عرفانی و معرفتی، فرد، خانواده، جامعه و حکومت میتوانند اعمال خود را با قصد تقرب الی الله انجام دهند و همه این اعمال عبادت به معنای الاعم محسوب میشوند، اما در مهادنة عنوان عبادی به معنی الاخص کاربرد ندارد.
مهادنة و اقامه عدالت
حکومت اسلامی بر اساس آیات قرآن، به ویژه سوره حج، آیه ۴۱، موظف است تمام اقدامات خود را در مسیر عدالت، انصاف و حق انجام دهد: ﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾[1] اقامه نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهی از منکر در مسیر رضایت پروردگار و اقامه حق و عدالت است. از این منظر، اعمال حکومت اسلامی عبادت به معنای الاعم محسوب میشوند.
اهمیت عقد مهادنة و بُعد جهانی اسلام
عقد مهادنة یکی از شاخصهای مهمی است که جهانی بودن اسلام را نشان میدهد. اسلام یک دین تمدنی و جهانی است. در مسئله اجتماعی بودن، جهانی بودن و ارتباط با دنیا، یکی از مصادیق آن همین عقد مهادنة است. اسلام با کفار و مشرکین میتواند توافق کند، صلح ببندد و تعهد کند که با هم جنگ نکنند و در آرامش زندگی کنند. این نشان میدهد که اسلام قصد دارد با همه ادیان و مذاهب روی کره زمین ارتباط برقرار کند و هدفش تهاجم یا اجبار دیگران به اسلام نیست.
برداشت نادرست درباره اسلام و جنگ
برخی تصور میکنند اسلام در جنگ با همه ادیان است تا همه را مجبور به مسلمان شدن کند. این برداشت صحیح نیست. مبنای اسلام تببین و ارشاد است؛ مخاطبان باید با تفکر و انتخاب آزادانه دین را بپذیرند. تنها در موارد استثنایی، جایی که دشمن کافر حربی باشد و با دین به جنگ برخیزد، اسلام موظف است دفاع کند و اقدام به جهاد نماید.
ماهیت جهاد در اسلام
اسلام در ابتدا جنگ ابتدایی نداشته است و بیشتر اقدامات نظامی دفاعی بودهاند. دشمنانی که حمله میکردند یا توطئه میچیدند، باعث میشد پیامبر و مسلمانان برای دفاع از خود و جامعه اقدام کنند. جهاد در اسلام دفاعی و دفعی است، نه برای تصرف، نابودی جامعه یا دین دیگران. این دیدگاه در مسائل اجتماعی و فقهی دیگر نیز مشاهده میشود، مانند تجارت با کفار یا ازدواج با غیرمسلمانان، که در فقه مورد بحث قرار گرفته است.
هیچیک از جنگها در صدر اسلام ابتدایی نبوده است؛ در همه موارد سابقهها و برنامهریزیهایی از جانب دشمن، بهویژه قریش، وجود داشت. آنها زمینهچینی میکردند، حمله میکردند، افراد را میکشتند و توطئه میچیدند؛ لذا پیامبر(ص) و مسلمانان در بسیاری از موارد مجبور به دفاع شدند تا از نفوذ و ضربهی بیشتر جلوگیری کنند.
در تاریخ اگر بنگرید، معمولاً پیش از هر برخورد نظامی، شرایط و مقدماتی پیش آمده بود و اقدام نظامی در واقع جهاد دفعی و دفاعی بوده است، نه جهاد ابتداءی با انگیزهی از بین بردن یا تحمیل دین.
هرچند برای معصوم جایز است، اما سیرهی پیامبر(ص) — که جامعترین نبی و پایهگذار حکومت اسلامی بود — بر دفاع و دفع تجاوز متمرکز بوده است، نه بر هجمه و تهاجم برای تحمیل دین.
ازدواج با اهل کتاب
ازدواج با اهل کتاب برای مرد مسلمان جائز است؛ اگر مرد مسلمان باشد، عقد جایز است و حتی مهریه نیز داده میشود.
آیهای که به این معنا اشاره دارد: ﴿الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ۚ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ ۚ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ ۚ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ...﴾[2] این آیه و آیات مشابه نشاندهندهی رویکرد ارتباطجویانه اسلام با جوامع دیگر و احترام به اهل کتاب است.
بشریتگرایی و مدارا در اسلام
اسلام نمیخواهد بهصورت اجباری مردم را به اسلام بیاورد؛ برداشتهایی که میگویند «اسلام باید با جنگ همه ادیان را مسلمان کند» نادرست است. مبنای اسلامی تببین و تبیین است؛ مخاطب باید با تفکر و اختیار به دین روی آورد. تنها در موارد نادری که طرف مقابل کافر حربی شده و با دین به ستیز برخاسته است، اسلام وظیفهی دفاع دارد.
سعهصدر و تقدم رحمت در حکومت اسلامی
لازمهی ارتباطگیری و تعامل با دنیا این است که اسلام دینی نرم و ملایم باشد؛ خشونت نباید محور اول باشد. حکومت اسلامی باید سعهصدر داشته باشد و رحمت بر غضب تقدم یابد — مفادی که از مضمون آیات قرآن نیز برداشت میشود. در دعای عرفه از حضرت امام سجاد(ع) عبارت مشهوری است: «يا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ»[3] ؛ همچنین آیهای که به رحمت الهی اشاره میکند: ﴿قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ﴾[4] که دلالت بر وسعت رحمت الهی دارد و غالب بودن رحمت بر عذاب را میرساند.
تفسیر آیات و روایات مرتبط با رحمت و نرمش اسلامی
سوال یکی از شاگردان: در مورد این آیه چه میگویید: ﴿قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ﴾[5]
پاسخ استاد: این آیه نشان میدهد که رحمت الهی ویژه بندگان است و رحمت رحیمیه همواره مقدم بر رحمت رحمانی است. رحمت رحمانی حضرت حق شامل همگان میشود و صفات الهی بهعنوان الگو، باید توسط بندگان در زمین اجرایی شود.
در حدیث قدسی منسوب به پیامبر(ص) آمده است: «يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ إِنَّ رَحْمَتِي سَبَقَتْ غَضَبِي أَعْطَيْتُكُمْ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلُونِي» یعنی رحمت الهی بر غضبش سبقت دارد و بندگان قبل از اینکه چیزی بخواهند، از رحمت برخوردار میشوند. نمونه آن نعمتهای روزمره و بخشش گناهان است:
« وَ غَفَرْتُ لَكُمْ قَبْلَ أَنْ تَسْتَغْفِرُونِي » — قبل از اینکه طلب مغفرت کنید، خدا شما را میبخشد. در ادامه روایات آمده است:«فَمَنْ لَقِيَنِي مِنْكُمْ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَا وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي أَدْخَلْتُهُ اَلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي »[6] یعنی هر کس با شهادت به توحید و رسالت پیامبر(ص) با خدا ملاقات کند، وارد بهشت میشود به برکت رحمت الهی. این دعا نیز در دعای عرفه منسوب به حضرت امام سجاد(ع) آمده است.
آیه ۱۵۹ نیز شخصیت پیامبر(ص) را به این شکل معرفی میکند: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾ [7] بر اساس این آیه میتوان فهمید که عقد مهادنة در اسلام یکی از مصادیق نرمش و رحمت است؛ همان چیزی که در کلمات رهبری به «نرمش قهرمانانه» تعبیر شده است.
بنابراین حکومت اسلامی در مهادنة با کفار گاهی ممکن است چیزی به آنان بدهد یا عوضی دریافت کند، اما اخذ عوض شرط نیست و صلح و آرامش اصل است. هدف، برقراری صلح و محبت نسبت به همه انسانها، حتی کفار است.
سابقه تاریخی مهادنة
مرحوم صاحبجواهر در کتاب جواهر[8] در بحث مهادنة این واقعه را نقل میکند: در جریان عقد مهادنة پیامبر(ص) به برخی از مشرکین هدیهای عرضه کردند — مبلغ قابلتوجهی — و مصداق را از نقل اسکافی (فقیه امامیه) آورده است. اسکافی از نقل ابن جنید اسکافی قرن چهارم و او نیز از زهری (محمد بن مسلم زهری) از علمای اهلسنت نقل میکند. در سند آمده است: « أرسل رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم إلى عيينة بن حصين» — یکی از یلان و فرماندهان مشرکین مکه که « وهو مع أبي سفيان يوم الأحزاب» در صف لشکر ابوسفیان در جنگ احزاب بود — پیامبر(ص) برای او نامه نوشت یا کسی را فرستاد که بگوید: « أرأيت إن جعلت لك ثلث تمر الأنصار أن ترجع بمن معك من غطفان وتخذل جيش الأحزاب » — یعنی: آیا مایل هستی که یکسوم خرمای انصار را به تو بدهم به شرطی که بازگردی (از غطفان) و نیروهای احزاب را رها کنی و از لشکرکشی منصرف شوی؟
عیینه پاسخ داد که شرط او نصف خرمای مدینه است: « إن جعلت لي الشطر فعلت» و گفت اگر نصف را بدهی قبول دارم. سعد بن معاذ و سعد بن عباده (از انصار) گفتند: «يا رسول الله والله لقد كانوا يحرسونه في الجاهلية حول المدينة ما يطيق أن يدخلها ، فالآن حيث جاء الله بالإسلام نعطيهم ذلك » — پیش از اسلام این افراد دور مدینه میآمدند و نقشه میکشیدند و نمیتوانستند وارد مدینه شوند؛ اکنون که اسلام آمده است، پیشنهاد شد نصف خرمای مدینه به او داده شود و پیامبر(ص) فرمود «نعم».
دلالت فقهی و مصلحتی مهادنة
این نقل تاریخی نشان میدهد که عقد مهادنة میتواند بر اساس مصلحتهای حکومتی مستلزم اعطای امتیاز یا عوض از سوی حکومت اسلامی باشد؛ یعنی حکومت اسلامی ممکن است برای حفظ صلح و جلوگیری از جنگ به دشمن امتیازی دهد. در آن شرایط دشوار جنگ احزاب، با در نظر گرفتن مصالح و محاسبات ظاهری و عمل در چارچوب زندگی عادی (بدون متکی شدن به معجزه)، پیامبر(ص) حاضر شد عوضی به مشرکین دهد تا جنگ رخ ندهد. این اقدام میتواند از مصادیق تالیف القلوب باشد، هرچند در این مورد خاص ممکن است لزوماً تالیف نبوده و صرفاً مبتنی بر شرایط ویژه مصلحتی باشد.
بنابراین در مهادنة: اخذ عوض از کفار شرط نیست؛ و در مقابل، اعطای عوض یا امتیاز از سوی حکومت اسلامی ممکن است (نسبت به مصلحت) و در منابع فقهی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
جایگاه فقهی و نقش حوزهها در مسائل معاصر
در مباحث معاصر، این گونه موضوعات در گفتوگوی عمومی مطرح میشود و مردم گاه اظهار نظرهای متفاوت دارند؛ اما فصلالخطاب در این مسائل فقه است. حوزههای علمیه و مجتهدین وظیفه دارند این مسائل را در جایگاه تحقیق فقهی بررسی کنند تا پس از استنباط، راهحلها و احکام برای جامعه عرضه شود. اگر حکومت اسلامی در شرایط خاصی تصمیم بگیرد مسئلهای را با اعطای امتیاز حل کند (چه امتیاز مالی، چه عقبنشینی از برخی شعارها و نظایر آن)، نباید گروههای تندرو یا کندرو خودسرانه وارد عمل شوند و هر کس برداشت دلخواه کند؛ مبنای عمل باید نتیجهگیری فقهی و حکمی حوزهها باشد.
چالش عدم حاکمیت فقه حوزه پس از انقلاب
یکی از مشکلاتی که پس از انقلاب باقی ماند، عدم حاکمیت فقه حوزه بر جامعه بود. نگاه فقاهتی در نظام حکومتی غالب نشد؛ حاکمان به دلیل گرفتاریهای سیاسی، جنگ و مسائل مشابه فرصت نکردند که پایگاه حکومت اسلامی بر فقه استوار شود و ارتباط عملی با حوزههای علمیه برقرار گردد. در آن زمان، معصوم وجود نداشت و علما نیز معصوم نبودند. بنابراین، هر قانونی که وضع میشد، ممکن بود دارای نواقص و کاستیها باشد. حوزهها نتوانستند به شکلی مؤثر و نظاممند، فقه حوزه را حاکم بر حکومت کنند.
تجربه تاریخی: دوره صفویه
یکی از موفقیتهای دوره صفویه، تلاش برای حاکمیت فقه حوزه بود. اگرچه حکومت مطلقاً حکومت ولی فقیه نبود، اما تلاش میشد که زیر فرمان فقها و حوزههای علمیه عمل کند. نمونه عملی این تلاش، انتقال علمای برجسته از مناطق دیگر مانند لبنان به اصفهان بود، تا اصفهان به پایگاه فقهی و علمی تبدیل شود. پادشاهان صفویه نیز معمولاً احترام به فقها را رعایت میکردند و سعی میکردند فقه را در مدیریت حکومت اعمال کنند.
پیامدهای فقه محور بودن حکومت
برخی فقهای دوره صفویه که در مسائل ولایت و برائت جدی بودند، به جایگاه و نفوذ بالایی دست یافتند. در همین دوره، برخی تندرویها علیه اهل سنت شکل گرفت که منشأ آن بعضاً سختگیری و تندروی علما مانند علامه مجلسی بود. برخی معتقدند همین تندرویها به سقوط صفویه کمک کرد.
بنابراین، عقد مهادنة در این چارچوب قابل بررسی است و ادامه بحث در جلسه بعد مطرح خواهد شد.