1404/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
استطاعت/شرایط وجوب حج /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /استطاعت
در ادامه فرمایشات حضرت کریم اهلبیت نبی مصطفی علیهم صلواتالله، حضرت به آیه ۱۸۶ سوره بقره اشاره میفرمایند: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴾[1] سپس توضیح میفرمایند که ابتدا امر دارد در فرمایش حضرت: ﴿فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی﴾؛ بنابراین از پروردگار طلب اجابت کنید، چیزی از او بخواهید و به او ایمان داشته باشید. سپس وارد بحث اخلاقی میشوند و میفرمایند: «فَإِنَّهُ لَا یَنْبَغِی لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللهِ أَنْ یَتَعَاظَمَ»[2] ؛ سزاوار نیست کسی که خدا را میشناسد، خود را بزرگ بپندارد و از خودش به عظمت یاد کند؛ زیرا یقیناً تعاظم چیزی جز تکبر نیست.
کسی که خدا را خوب بشناسد، میفهمد هر چه هست اوست و ماسوی او چیزی جز به اراده او نیست.
لذا بشریتی که قدرتمندترین مخلوق خداست، وقتی خدا را میشناسد میگوید من هیچم؛ نه تنها تکبر نمیکند بلکه از تکبر کردن خجالت میکشد؛ خجالت میکشد که در برابر خدا – که جای خود دارد – حتی در برابر بندگان خدا خود را بزرگ بشمارد.
این آسیبی است که دامن همه ما را به شکل مشکک میگیرد اگر مراقب نباشیم؛ آسیبی است که الان در جامعه ما، بالاخص نسبت به بعضی از مدیران و صاحبان قدرت، مشاهده میکنیم. وقتی به قدرت میرسند، ارتباطشان با مردم کم میشود؛ وقتی به قدرت میرسند منشی میگذارند و گویا خود را در این سطح نمیبینند که با هر کسی تماس بگیرند. به منشیش میگوید تو زنگ بزن.
البته گاهی مسائل امنیتی است که مشخص است، گاهی هم فرصت ندارند که آن هم مشخص است؛ ولی این مسئله هست که این احساس میآید: حالا که رئیس شدی گویا کسی هستی یا عظمتی داری و دیگران کوچک میشوند؛ باید شأن خود را حفظ کنی مثلا.
خداوند کمک کند این واقعیتها را بچشیم و الا ناکام از این دنیا خواهیم رفت.
عنوان: مسئله بیست و دوم: استصحاب حالی و استصحاب استقبالی
رسیدیم به مسئله بیست و دوم[3] که شامل دو نوع استصحاب است: استصحاب حالی و استصحاب استقبالی در متن مسئله بیست و دوم، مرحوم سید آقا سید محمد کاظم یزدی رضوان الله تعالی علیه استصحاب حالی را به استصحاب استقبالی تشبیه کردهاند تا به هدف و فتوای خود برسند.
فتوای مرحوم سید این بود که: کسی که مقداری از هزینه حج، که شامل زاد و راحله باشد، بالوجدان دارد، یعنی بالعیان و بالوجدان در اختیار او است، و مقداری دیگر که مربوط به رجوع به کفایت پس از حج است، اکنون در اختیارش نیست، ولی قبلاً ذخیره کرده بوده، مدتهاست فاصله گرفته و غایب است؛ حاضر نیست، نمیداند موجود است یا نه، تلف شده یا نشده. او میخواهد آن مقدار را با برهان اثبات کند که هست. مثال: فرض کنید صد هزار تومان در موجودی دست او است و در اختیارش است، که برای رفت و آمد کافی است. پنجاه هزار تومان دیگر هم لازم دارد که وقتی برمیگردد، ولیمه بدهد و زندگیاش را اداره کند. این پنجاه هزار تومان قبلاً موجود بوده، ولی اکنون شک دارد.
او میخواهد با استصحاب حالی ـ یعنی استصحابی که متّیقن سابق است و اکنون میخواهد در زمان فعلی همان متیقن سابق را فی الحال داشته باشد ـ اثبات کند که بله، آن مقدار هنوز هست.
نتیجتاً، استطاعت مرکب از وجدان و برهان شکل میگیرد؛ یعنی در جاهای مختلف فقه: مقداری با وجدان روشن است، مقداری هم با دلیل و برهان اثبات میشود.
ایشان فرمودند: بله، مستطیع است و استصحاب جاری میشود؛ اصل مثبت هم نیست (توضیح آن دیروز گذشت). سپس این را به استصحاب استقبالی تشبیه میکنند که در آخر عبارت آمده است.
ایشان میگویند: داستان ما این است که در وضع فعلی میخواهیم ببینیم مستطیع هستیم یا نه. با استصحاب پنجاه هزار تومان اثبات میکنیم که هست؛ این شبیه حالتی است که: الان صد و پنجاه هزار تومان در دستت هست، این صد و پنجاه هزار تومان، همین الان داری، این کاملاً رفت و برگشت و رجوع به کفایتت را تأمین میکند، ولی نمیدانی که این مقدار در طول حج تا آخر حج باقی میماند یا از بین میرود. در اینجا، استصحاب استقبالی انجام میدهی؛ یعنی: الان که هست، انشاءالله بعدش هم هست.
بنابراین، استطاعت موجود است، صد و پنجاه هزار تومان داری، ولی نمیدانی که آیا: این استطاعت تا آخر حج باقی میماند، یا وسط اعمال حج تمام میشود و کارت نیمهکاره میماند، یا بعد از برگشت فقیر میشوی و از بین میرود.
گاهی هزینه حج طوری است که بعداً میبینی هزینه زیاد میشود؛ مثلاً فقط برای زاد و راحلت کافی است و برای برگشت دیگر نیست. در اینجا، استصحاب میکنی: متیقن فعلی را منتقل میکنی تا آخر حج، با اینکه شک داری.
سؤال مطرح میشود: چطور اینجا استصحاب جاری میشود؟ استصحاب استقبالی که خیلیها قائلند، آیا جاری میشود؟ در ما نحن فیه: پنجاه هزار تومان را دارید و با استصحاب اثبات میکنید از گذشته برای حال، برای زمان حال. اینها مثل هم هستند.
ایشان میفرماید: « فهو کما لو شک فی ان امواله الحاضر تبقی الی ما بعد العود او لا فلا یعد من الاصل المثبت. [4] » یعنی: اینها باقی میماند یا باقی نمیماند، استطاعت باید دوام داشته باشد. همانطور که آن اصل مثبت نیست، استصحاب هم اصل مثبت نیست.
برای اینکه نقداً کف دست مرحوم سید بگذاریم، میتوان گفت: اگر شما قائل به استطاعت شرعی باشید، این قیاس مع الفارق است.
تشبیه استصحاب حالی در ما نحن فیه به استصحاب استقبالی، قیاس مع الفارق است؛ زیرا در اینجا استطاعت متیقن است، استطاعت بالفعل متیقن است. نسبت به آینده شک دارید، استطاعت را استصحاب میکنید.
ولی در استصحاب حالی بقاء مال را داشتید، استصحاب میکردید تا اثبات کنید که مستطیع است؛ از اصل مثبت میشد، همانطور که مرحوم آقای خویی فرمودند، این استصحاب اصل مثبت است.
استصحاب غیر مثبت شرعی حجت، که همه قبول دارند، متّیقن یا باید حکم شرعی باشد یا موضوع. برای حکم شرعی هیچکدام نیست، برای بقاء مال، مالی تکویناً قبلاً وجود داشته، حالا میخواهند بگویند موجود است.
به خلاف استصحاب استقبالی که متیقنش استطاعت است، چون فرمود: «امواله الحاضره» یعنی استطاعت فعلی.
نهایتاً، همانطور که عرض شد، از عبارتهای مرحوم سید در جاهای مختلف استفاده میشود که ایشان باید قائل به استطاعت عرفی باشد.
در اول بحث استطاعت میگوید شرعی، ولی همین تعبیر میگوید: «امواله الحاضره»، نمیگوید استطاعت فعلی؛ وقتی میگوید اموال، یعنی ملاک مال داشتن است، زاد و راحله نیست؛ ملاک استطاعت شرعی نیست که زاد و راحله است، رجوع به کفایت است مثلاً علی قوله.
اگر این باشد، پس چرا اگر بگوید «امواله الحاضره»، الان موجودند، در آینده هم موجودند بالاستصحاب استقبالی؟ اینها مثل هم میشوند، درست میشوند. ولی اگر استطاعت، استطاعت شرعی شد که عناوین خاص است و خط قرمز دارد، شما با استصحاب حالی فقط بقاء مال را اثبات میکنید، نمیتوانید نتیجه بگیرید که استطاعت اصل مثبت است.
سؤال یکی از شاگردان:چه ربطی دارد که استطاعت را شرعی بدانیم یا عرفی، در حالی که استطاعت استقبالی میدانیم که استطاعت وجود دارد، اما در استطاعت حالی نمیدانیم؟
پاسخ استاد: استطاعت وقتی شرعی گرفته میشود، توقیفی است؛ یعنی عنوان دارد. عنوانش چیست؟ زاد و راحله، رجوع به کفایت این سه مورد، عنوان خاص محسوب میشوند. بحث صرف اینکه مال داشته باشی نیست، صرف اینکه جیبت پر از پول باشد نیست. باید عنوان تحقق پیدا کند؛ یعنی باید مشخص شود که تو زاد و راحله داری یا نداری. وقتی عنوان خاص شد و استصحاب میکنید بقاء مال را، میگویید: «خب، مال دارم.» اگر مال داری، مستطیع هم هستی؟ جواب: «بله، اگر من مال دارم، پس مستطیع هم هستم.» این میشود لازمه عرفی.
توضیح بیشتر: استصحاب لازمش را اثبات نمیکند. استصحاب مستصحب یا باید حکم شرعی باشد یا موضوعی برای حکم شرعی.
موضوع بحث ما نحن فیه در حج چیست؟ مستطیع است. پس باید اثبات کنید: «پس مستطیع هستم.» شما استصحاب نمیکنید استطاعت قبلیتان را. اگر استصحاب میکردید استطاعت قبلی را، چرا دیگر اصل مثبت نمیشد؟ ولی دارید استصحاب میکنید بقاء مال را؛ یعنی پنجاه هزار تومان را. با استصحاب اثبات میکنید که پنجاه هزار تومان موجود است. نتیجتاً، باید نتیجه بگیرید: «پس مستطیع هستم.»
این میشود لازمه عرفی. استصحاب لازم را اثبات نمیکند، بلکه موجودیت مال را اثبات میکند و از آن لازمه عرفی مستطیع بودن نتیجه گرفته میشود.
سؤال یکی دیگر از شاگردان: آیتالله حکیم میفرماید اصل مثبت نیست و تأییدش میکند. این را بررسی میکنید؟ ایشان میگوید طبق این نظر سید، موضوع وجوب حج، یعنی «من کان له مالا بعد الحج»، را با استصحاب اثبات میکنیم، حکم خودش میآید.
استاد: استصحاب استقبالی را میخواهید بگویید؟
شاگرد: آقای خویی[5] موضوع را بقاء مال گرفت و دچار مشکل شد. ایشان میفرماید «من کان له مالا بعد الحج» موضوع این است، ما این را با استصحاب اثبات میکنیم، حکم خودش میآید.
استاد: ما برای بعد از حج فعلاً نمیخواهیم؛ اول استصحاب قبلی را بگویید. اول استصحاب حالی را درست کنیم. او آن را تشبیه به استصحاب استقبالی کرده است. ببینید آنچه لازم داریم الان صد هزار تومان داریم، پنجاه هزار تومان دیگر باید باشد. الان دو تا استصحاب داریم: استصحاب استقبالی و استصحاب حالی. برای استصحاب حالی حرف خاصی مرحوم حکیم نداشت؛ اگر بخواهیم توجیه کنیم، همین مطالب بود که گفتیم: سید باید قائل به استطاعت عرفی باشد. اگر به استطاعت عرفی قائل شده باشد، «من کان له مال» هم همان میشود؛ یعنی صرف مال داشتن میتواند استطاعت عرفی باشد، ولی زاد و راحله و رجوع به کفایت لحاظ نمیشود.
پس بنابراین این دو تا استصحاب که امروز ملاحظه کردیم: استصحاب اولی یقینا اصل مثبت است اگر استطاعت شرعی باشد. اگر استطاعت شرعی باشد، استصحاب حالی میشود اصل مثبت و نظر مرحوم آقای خویی وارد است. ولی اگر استطاعت، استطاعت عرفی باشد، حرف سید درست است و اشکال مرحوم آقای خویی وارد نیست.
همچنین تشبیه استصحاب حالی به استصحاب استقبالی که سید آورده، در صورتی متین و وجیه است که استطاعت، استطاعت عرفی باشد؛ وگرنه قیاس مع الفارق است.
همان طور که مشاهده شد، در عبارت سید نگفته «ان استطاعته الحاضره تبقی الی ما بعد الحج»، که این خود قرینه است بر اینکه استطاعت عرفی است؛ یعنی «امواله الحاضره» یعنی مال داشتن.
مال داشتن با استطاعت یک چیز است، دو چیز نیست. اگر اموال را اثبات کردیم، بعد بخواهیم استطاعت را اثبات کنیم، اصل مثبت میشود؛ نه صرف اینکه اموالی داشته باشد که تأمینکننده مخارج حج باشد.
در عرف، مستطیع محسوب میشود. در عرف، دارایی مساوی است با استطاعت. کسی که داراست، لازم لاینفک یا بیّن بالمعنی الاخص است که مستطیع باشد؛ نیازی به تامل و واسطه اضافی برای اثبات با استصحاب نیست. در منطق هم همین معناست: دارایی لازم غیر بیّن یا به معنی الاعم نیست که برای اثبات استطاعت نیاز به تامل و واسطه اضافی باشد. صرف اینکه مال دارد، کافی است تا استطاعت عرفی یا همان لازمه منطقی ثابت شود.
هنوز دو سه نکته مهم مانده که یکی از آنها مربوط به بحث مسئله بیست و یکم است. وقتی میخواهید بررسی کنید مالی که غایب است و الان موجود نیست، آیا هست یا نیست، نیاز به فحص دارد. در این صورت استصحاب نمیتوان انجام داد.
این بحث مرتبط با شبهات موضوعیه است که میخواهیم اصل جاری کنیم، چه استصحاب و چه برائت؛ سؤال این است که آیا فحص لازم است یا نه؟ ابتدا باید بررسی کنیم مال هست یا نیست. اگر بررسی کردیم و دیدیم وجود دارد، میتوان اطمینان حاصل کرد که هست و تمام. اگر وجود نداشت، نوبت به استصحاب میرسد. این یک نکته است که امروز به آن نمیرسیم و همین قدر کافی است.