1404/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمة/فقه المهادنة /کتاب الجهاد
موضوع: کتاب الجهاد/فقه المهادنة /مقدمة
چون روز منسوب به حضرت زکی عسکری (علیه الصلاة و السلام) است، ان شاءالله مبارک باشد بر صاحبان اندیشه و خرد و پیروان این امام بیست و هشت ساله جوان، مقام جمع الجمعی ائمه هدی علیهم صلوات الله است.
امام عسکری علیه الصلاة و السلام جملهای را که منسوب به ایشان است، امروز استثنائاً همگام با یاد حضرت فاطمه سلام الله علیها و پدر و شوهر و فرزندانش ذکر میکنم، که فرمودند: « مَن تَواضَعَ فِی الدّنیا لإخوَانِه فَهُو عندَاللّه مِن الصّدّیقین وَ مِن شیعَة علیّ بنِ ابیطالب حَقّاً»[1] کسی که در این دنیا در برابر بندگان خدا متواضع باشد و اهل تکبر نباشد، خدا او را در نزد خودش از صدیقین قرار میدهد و از شیعیان حقیقی حضرت امیر است. تکبر مربوط به عالم ظاهر است و مال عالم واقع نیست. انسان بالفطره و بر اساس روح، روان، عقل و حقیقت ماندگار خود متواضع است، زیرا تسلیم حق است: ﴿فطرت الله التی فطر الناس علیها﴾[2]
تمام رذائل اخلاقی از جمله تکبر مربوط به جسم است. حضرت امیر علیه السلام بزرگترین حمله را به همین جسم میکند؛ توهین بزرگ به این جسم میگذارد. اولش نطفة است، آخرش جیوه است است[3] . این توهینها برای این است که انسان بفهمد اگر خود را از دیگران بزرگتر ببیند و دچار باد به دماغ شدن و گردنکشی شود، افراد بشر را به چیزی نمیگیرد و گرفتار عجب، غرور و خودپسندی میشود. اینها همه مربوط به جسم است وگرنه راکب نهایتاً آزاد است. خداوند راهی خلق کرده است که میتوان با تربیت، عوارض جسمی و رذائل اخلاقی را از بین برد، مغلوب عقل و فطرت ساخت و روح را آزاد نگه داشت. روح آزاد، متواضع است و فطرت آزاد در این دنیا متواضع است. آزاد کردن روح کار سختی است. این کلمه: «حر» یعنی روح آزاد باشد. ما انسانها غالباً گرفتار پلشتی، تکبر و هزار رذیله دیگر میشویم، اعاذنا الله علی تربیت انفسنا.
بررسی تحول بحث جهاد و مهادنة در قرون هفتم و هشتم
تا به اینجا مشخص شد که بحث جهاد و مهادنة در دوره مرحوم محقق اول متوفی ششصد و هفتاد و شش و مرحوم علامه متوفی هفتصد و بیست و شش نزج گرفت و شکوفا شد و یک مقداری توسعه بحثی پیدا کرد. لذا قرن هفتم و هشتم آغاز بحث جهاد است و مهادنة هم در ذیلش مطرح میشود.
نهایتاً باید بدانیم که مرحوم محقق اول و مرحوم علامه این جهاد و مهادنة را که دارد معنا میکند و تفسیر میدهد و توضیح میدهد، از شئون امامت معصوم میدانند. آنجا بحث حکومت اسلامی و در عصر غیبت کبری اینها نیست؛ یک بحث فرضی است با وجود امام معصوم مطرح شده که از بعضی از کلماتش پیداست.
لکن ما قراره این بحث رو بهروزش کنیم و بگیم در عصر غیبت کبری حکومت اسلامی مشروع است و با فرض مشروعیت حکومت اسلامی، اوّلاً جهاد یکی از فروع دین است و حاکم اسلامی که جانشین امام معصوم است، همان کارهایی را که امام معصوم در عصر حضور خودش میتوانسته انجام بده و تشکیل حکومت بدهد و امر به معروف کند و نهی از منکر کند و اقامه عدالت کند، همانها را ولیّ و جانشین و فقیه جامع الشرایط میتواند انجام بدهد.
بنابراین گرچه علامه و محقق آنجا بحثی از اجتماع و حکومت مطرح نکردهاند، لکن بحث جهاد و مهادنة بحث حکومتی است؛ علیکل حال چه در عصر معصوم چه در عصر نائب المعصوم، یک بحث اجتماعی و حکومتی است، بحث فردی نیست. اینکه جهاد جایز است یا جایز نیست، این مال فرد نیست؛ مال جامعه است یعنی نظام و تشکیلات حکومتی اسلام به رهبری مقتدا و امام جامعه وارد دفاع بشود یا وارد حمله بشود — جهاد به هر دو معناش.
مهادنة در فقه و سیاست معاصر
خب چون بحث اون بحث جهاد نیست، بحث مهادنة است، اون چیزی است که امروز در فضای سیاسی مملکتمون و در دنیا مطرح است. این رو میخوایم وارد کنیم و به عنوان یه بحث حوزوی مناسب با مقتضیات زمان مباحثه کنیم.
همانطوری که عرض کردم، رهبر معظم در سال ۱۳۶۹ این رو از روی کتاب جامع المقاصد که من هم یکی دو جلسه شرکت داشتم در درس ایشون آن زمان شروع کرد. بحث جهاد حالا مدت زیادی هم طول کشید که الان تبدیل شده به رساله. قسمتبندی شده، یه قسمتی شده مهادنة.
مهادنة در جامع المقاصد
قبلاً گفتیم که علامه در قواعد در مقصد چهارم حج رو در دو فصل بیان کرده. در فصل دوم عقد جزیه رو مطرح میکنه. علامه عقد جزیه و در ضمن عقد جزیه چهار مطلب ارائه میدهد. مطلب چهارمش میشود مهادنة: «المطلب رابع فی المهادنة و هی المعاهدة علی ترک الحرب مدة من غیر عوض»[4] این کتاب جامع المقاصد، جلد ۳، صفحه ۴۶۶ است. از همین جا شروع میکنیم وارد کار طلبگی خودمون.
سبک ورود فقها
سبک ورود فقها در طول تاریخ قدیم و جدید، اونهایی که استحکام ادبیات عرب دستشون بوده، سبک این بوده: نه در فقها بلکه در فلسفه، در کلام، در علوم مختلف که حتی رجال، درایة علما وارد بحث میشدن. روی یک موضوع، اول فقه اللغة رو میگفتن، بعد وارد مصطلحات میشدن. این بحث مباحث الفاظ علم اصول در همه علوم تقریباً کاربرد دارد. تو هر علمی بخوای ورود پیدا کنی، یک سری واژهها باهاش سر و کار داری. اول باید واژهشناسی کنی: این پنبهی اون کلمه رو بزنی، ریشهاش چیه، اصلش چیه، چه معنایی داره، در واقع به چه کاربردی. تا خشت اول تحقیقاتت مستحکم باشه. موفقیت محققین حوزه، حتی مثل مرحوم بوعلی سینا، همین بوده: تو کلمهشناسی دقیق بودن.
ریشه و معنای لغوی
اینجا هم وارد میشویم، این کلمه مهادنة رو که از هَدَن و یَهدِنُ هُدوناً ثلاث مجرد به معنای سَکَنَ، یَسکن سکوناً به معنای آرامش، توقف، آرامش هم لازم و هم متعدی استعمال شده، هم در ثلاثی مجرد هَدَنَهُ هم دارد.
هَدَنَهُ یعنی سَکَنَّهُ، آرام کرد او را. در ثلاثی مجردش هم لازمه هدنه یعنی ساکن شد. هَدَنَه یعنی ساکن کرد. سکُّنه لازم و متعدی به کار برده شده، لذا سکَّن یا یُسَکِّن و تسکین و هم سکن یسکُن سکوناً به هر دو معنا در لغت استعمال شد.
تحول معنایی در باب مفاعله لکن این باب مفاعله است، مهادنة رفته تو باب مفاعله: هادنه، یهادن، مهادنة، هِدان و هیدان. تو باب مفاعله معنای صلح پیدا میکند، یعنی سکون طرفینی، آرامش طرفینی. چون باب مشارکت است، هادن، یهادن، مهادنة، هِدان و هیدان یعنی دو نفر با دو تا گروه با هم آرام شدند، دو تا جمعیت با هم آرامش شدند به معنای آرامش. این معنای فعل و ماضی و مضارع و مصدرش است.
اسمش داره، ما ازش تعبیر میکنیم به اسم مصدر و هُدنَه، به خود اون چیزی که حاصل میشود از هدون و استقرار پیدا میکند میگوییم هُدنه، مثل بحث غُسل و غَسل. غَسل که شستن است و غُسل نتیجه اون غَسل است، میگوییم یک نوع طهارت است. این هم یک نوع سکون، یک نوع آرامش است، به آن میگویند هُدنَه. البته این اسم به معنای سکون بعد از هیجان است:
الهُدنَة هو السکون بعد الهیجان وقتی جو متلاطم میشود و درگیری درست میشود، این حرف فضای بعد آرامش حاصل میشود. آن آرامشها را آرامش بعد از اضطراب و هیجان میگویند و هُدنَه.
شاهد معنای هُدنَه در کلمات حضرت امیر
شاهد این معنا در کلمات حضرت امیر هم آمده، که البته من از لسان العرب دیدم و عین این عبارت را هیچ جا در منابع شیعه و در نهج البلاغه پیدا نکردم. حضرت امیر دارند: «عُمیانا فی غیب الهُدنة أی لایعرفون ما فی الفتنة من الشر ولا ما فی السکون من الخیر»[5] مردم، مردم بیوفای دنیا، مردم بیمعرفت دنیا را اینچنین توصیف میکنند.
طبق نقل لسان العرب در ذیل همین کلمه آمده که اینها کورانی هستند، نابیناهایی هستند که در پشت سر آرامش مخفی شدند.
معناش چیست؟ یعنی لایعرفون ما فی الفتنه: اصلاً فتنه را نمیدانند، بصیرت ندارند در اینکه در فتنه شر هست.
و و لایعرفون ما فی السکون من الخیر: نه آرامش را میفهمند که در آن خیر هست، نه فتنه را میشناسند که در آن شر باشد.
این تا اینجا نقل از حضرت امیر است: «عمیانا فی غیب الهُدنة لایعرفون» به نظر میرسد در لسان العرب تفسیر شده است که امام فرمودند:
عمیانا فی غیب الهُدنة یعنی آدمهای کوری که افتادهاند تو یک حالت سکون و آرامش، نه فتنه را میشناسند که درش شر است و نه هدنه را میشناسند که درش خیر هست.
میخواهم یک کلامی از جناب سلمان بگویم درباره مسئله آرامش: «ملقاطٌ اولَ اللیل مهدنة لآخره» یا «ملقاط فی اول اللیل مهدنة لآخره» مهدنة مصدر میمی است از هَدَنَ که شاید اسم به کار برده شده، میگوید لغو پراکنی است. لغو پراکنی اول شب، یعنی هی چخ چخ کنی هرچه رسید بگی، اهل لهو و لعب باشی اول شب، در آخر شب گرفتار یک سکونی میشوی، سکونی بیبرکت که دیگر نمیتوانی نماز شب بخوانی.
نقل است: «من سهر اول اللیل و لغی فی حدیث لم یستیقظ فی آخره لتهجد والصلاة» کسی که اول شبش را به هرزگی میگذراند، دیگر آخر شب پا نمیشود نماز شب بخواند، گرفتار یک فترتی میشود؛ این هم سکون است.
جمعبندی معنای سکون
سکون در این معنا به معنای مطلق خیر یا شر نیست. مهادنة و هُدنة در لغت به معنای آرامش و سکون است. این تمام از جهت لغت است.
تعریف اصطلاحی مهادنة
در بحث اصطلاح، اولین تعریفی که به حسب تاریخ مطرح شده برای مهادنة، تعریف شیخ طوسی در المبسوط است (چهلدو، صفحه پنجاه).
ایشان میفرمایند: «الهدنة و المعاهدة واحدة» و تعریف آن: «هو وضع القتال و ترک الحرب الی مدة»[6] یعنی جنگ و جدال قطع شود، جنگ نشود تا یک مدتی.
آن مدتی که در حکومت اسلامی، حاکمیت اسلامی تصمیم میگیرد با دشمن خود صلح کند و مدتی با هم نجنگند، آن مدت را میگویند هدنة. این هدنة بر اساس یک معاهده بسته شده بین حکومت اسلامی و دشمن آن است.
تعریف محقق اول
بعد از شیخ، محقق اول در شرایع تعریف کرده است: «الخامس فی المهادنة و هی المعاقدة علی ترک الحرب مدة معینة»[7] یعنی عقدی است که بین حکومت اسلامی با مشرکین یا کسانی که با حکومت اسلامی میجنگند بسته میشود، در یک مدت معین، بعوض و غیر عوض. یعنی چه عوضی از دشمن گرفته شود یا نشود.
تأیید تعریف توسط صاحب جواهر
مرحوم صاحب جواهر میفرماید: این مطالب علامه گفته است. در منتهی، تذکره، تحریر، قواعد همین تعبیر آمده است[8] . علمایی که این کلمه مهادنة و هدنة را از جهت اصطلاحی پردازش کردهاند، همه تقریباً به یک معنا پرداختهاند.
مهادنة و شرط عوض در تعریف صاحب جواهر
صاحب جواهر میگوید[9] : شیخ در مبسوط مقید کرده به غیر عوض. مهادنة عبارت است از معاقده بین حکومت اسلامی با کسانی که با حکومت اسلامی میجنگند که مدتی نجنگند، به غیر عوض، یعنی بدون عوض.
این تفسیر «به غیر عوض» معنا این نیست که عدم العوض لازم است، بلکه عوض لازم نیست. یعنی ممکن است عوض باشد، ممکن است عوض نباشد. به این شکل، باز صلح و آشتی برقرار میشود.
تعمیم به شرایط کنونی
در تعاریف، همه علمای گذشته تقریباً متحدند که در معاهده مهادنه ممکن است حکومت اسلامی از جنگجویان یا طرف مقابل بگوید: «من جنگ را قطع میکنم و به شرط اینکه مقداری به من چیزی بدهند، یا بر اساس مصالح هیچی نگیرم». این تعریف خام و مجمل است و برای زمان و مکان فعلی ما باید تبیین شود. مثلاً جمهوری اسلامی بخواهد با آمریکا یا حتی با اسرائیل صلح کند، اینجا باید بر اساس قواعد فقهی و روایات بررسی شود: جایز است؟ واجب است؟ حرام است؟ احکام خمسهای که در فقه داریم، برای این معاهده (از جنس مهادنة) نیز اعمال میشود.
جایگاه فقهی مهادنة
فعل مکلف چیست؟ مکلف آن کیست؟ شخصیت حقوقی حکومت اسلامی یا اگر بخواهیم تحققی کنیم، ولی فقیه در عصر غیبت کبری، بین او و طرف مقابل عقد میبندد.
علمایی که این موضوع را بحث کردهاند، مهادنة را به عنوان یکی از عقود در فقه مطرح کردهاند، مانند: عقد بیع، عقد مضاربه، عقد اجاره این عقد شرایط خود را دارد که انشاءالله در ادامه مباحثه بررسی خواهد شد.