1404/06/30
بسم الله الرحمن الرحیم
استطاعت/شرایط وجوب حج /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /استطاعت
یک شنبه در خود گوهری دارد چو حیدر
زهرا بُوَد در آن صدف با نام مادر
توحید را معنا کند مام ولایت
حیدر شود زهرا و زهرا همچو حیدر
اینسـان ولایت میکند تفسیر توحید
تا اهل باطل را کند نابود و ابتر
خطبه پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم)
در ادامه خطبه حجّة البلاغ و حجّة الوداع حضرت میفرمایند: «أوصیکم عباد الله بتقوى الله، و أحثکم علی العمل بطاعته، و أستفتح بالله بالذی هو خیر»[1] . بعد از آن جملهای که دیروز بررسی شد: «أشهد أن محمداً عبده و رسوله». توصیه به تقوا که در خط مسلمانان بعد از پیامبر آمده و در خطبههای روز جمعه ـ چه در میان شیعه و چه در میان اهل سنت ـ خوانده میشود: «و أحثکم علی العمل بطاعته». شما را اصرار میکنم بر اینکه عمل کنید به اطاعت و بندگی او. «و أستفتح الله بالذی هو خیر». طلب گشایش میکنم، طلب پیروزی میکنم از خدا، چیزی را که او بهتر باشد. «استفتح» یعنی برای آینده طلب فتح و گشایش میکنم به چیزی که از وضع موجود بهتر باشد. این هم یکی از دعاهایی است که یا مضمونش دعا میشود، که انسان برای آینده خودش طلب خیر کند. طلب وضع بهتر کند و دعای عاقبتبهخیری هم یکی از مصادیقش است.
مسئله نوزدهم: تقدّم خمس و زکات بر حج و دیون
مرحوم سید در العروة الوثقی ملتزم شد به اینکه: «الخمس و الزکاة إذا تعلّقا بالأعیان قدّما علی الحج مطلقاً»[2] .
وقتی که عین صد هزار تومن موجود، در آن خمس باشد و فرض این است که این صد هزار تومن برای حج کافیه، بخواهد بیست هزار تومنش را خمس بدهد، دیگر برای حج کافی نیست. در نتیجه موضوع استطاعت از بین میرود. چه حج مستقر باشد چه نباشد، فرقی نمیکند.
فرع دوم در عروة
مرحوم سید در ادامه همان مسئله میفرماید: «کما أنّهما یقدّمان علی دیون الناس، ولو حصلت الاستطاعة و الدَّین و الخمس و الزکاة معاً، و کما لو سبق الدَّین». یعنی خمس و زکات، همانطور که بر حج مقدم بودند، بر دیون مردم هم مقدم هستند.
وجه تقدیم
خمس و زکات دوپهلو هستند: هم حقالله و هم حقالناس.
دیون عادی فقط حقالناساند.
پس وقتی مالی هست و میان این سه (حج، دین مردم، خمس و زکات) تزاحم شد، خمس و زکات مقدماند.
در خصوص دیون مردمی، قرآن میفرماید: ﴿وَ إِن کانَ ذُو عُسرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیسَرَةٍ﴾[3] . اگر کسی معسر شد و قدرت بر پرداخت نداشت، طلبکار باید صبر کند. بنابراین اگر پس از پرداخت خمس و زکات، مالی برای دین باقی نماند، بدهکار معسر است و تکلیفی در ادای دین ندارد.
نتیجه مسئله نوزدهم
پس در فرضی که متعلق خمس و زکات به اعیان باشد، خمس و زکات بر حج و همچنین بر دیون ناس مقدماند.
اما اگر خمس و زکات به کلی در ذمه تعلّق گیرد، بحث تزاحم پیش میآید و باید اهم و مهم سنجیده شود.
مسئله بیستم: دین مؤجّل و استطاعت
«إذا کان علیه دین مؤجّل بأجل طویل جداً، کما بعد خمسین سنة، فظاهر عدم منعه عن الاستطاعة. و کذا إذا کان الدیّان مسامحاً فی أصله، کما فی مهور نساء أهل الهند... و کالدین مما بناؤه علی الإبراء، إذا لم یتمکن المدیون من الأداء أو واعده بالإبراء بعد ذلک»[4] .
توضیح مصادیق
1. مهریههای هند: معمولاً مبلغی بسیار زیاد بهصورت صوری قرار میدهند (مثلاً صد هزار روپیه یا پنجاه هزار روپیه) که قصد پرداختش وجود ندارد.
2. دینی که بنایش بر ابراء است: اگر بدهکار توان پرداخت ندارد یا طلبکار وعده ابراء داده است، این دین مانع استطاعت حج نیست.
نظر سید در عروة و آقای خوئی
مبنای سید: استطاعت را اصل قرار داده و با وجود دین واقعی، موضوع وجوب حج را منتفی میداند.
آیتالله خوئی در المعتمد فی شرح العروة[5] در ابتدای بحث تزاحم را مطرح میکند ولی در نهایت توضیحش به مبنای سید نزدیک است.
سؤال یکی از شاگردان: «دلیل آقای خوئی بر تزاحم چیست؟» پاسخ: چون استطاعت را شرعی میگیرند (زاد و راحله داشتن کافی است) میگویند تزاحم پیش میآید. اما اگر استطاعت را عرفی بدانیم، دین مانع استطاعت است. سید استطاعت را شرعی گرفت، ولی نتیجه عملیاش به عرفی نزدیک شده است.
مسئله بیست و یکم: شک در استطاعت
«إذا شکّ فی مقدار ماله و أنّه وصل علی حد الاستطاعة أو لا، هل یجب علیه الفحص أو لا؟ وجهان. أحدهما ذلک. و کذا إذا علم مقداره و شک فی مقدار مصرف الحج بانه یکفیه…»[6] .
توضیح این مسئله دو فرع کلی دارد:
1. شک در مقدار مال و اینکه آیا به حد استطاعت رسیده یا نه.
2. علم به مقدار مال ولی شک در مقدار هزینه حج.