1404/06/23
بسم الله الرحمن الرحیم
استطاعت/شرایط وجوب حج /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /استطاعت
الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین، ولا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.
آغاز سال جدید تحصیلی در روز یکشنبه است و به نام حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام این مسیر را آغاز میکنیم. یکشنبه با نام علی و فاطمه آغاز کار است.
برای تبرک و تیمن، سخن را با خطبه اول نهجالبلاغه شروع میکنیم که حضرت امیر علیهالسلام میفرمایند:
«أَوَّلُ الدِّينِ مَعرِفَتُهُ، وَ كَمالُ مَعرِفَتِهِ التَّصدِيقُ بِهِ، وَ كَمالُ التَّصدِيقِ بِهِ تَوحِيدُهُ.»[1]
این خطبه شریف در آغاز نهجالبلاغه آمده و از همان ابتدای طلبگی بارها شنیدهایم. مضمون این عبارت چنین است که: آغاز تدین، معرفت خداوند متعال است. کمال این معرفت، تصدیق قلبی است و کمال تصدیق، موحد حقیقی شدن است، به گونهای که ذرّهای از شرک در ذهن و قلب وجود نداشته باشد.
با الهام از این بیان، مباحث علمی سال جدید را آغاز میکنیم. این درس به فقه آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم اختصاص دارد. و همانگونه که میدانیم، فقه یکی از شاخههای معرفت خداوند است.
مروری بر مباحث گذشته
در سال گذشته، مباحث کتاب الحج از عروة الوثقی را تا مسأله هفده بررسی کردیم. موضوع آنچه تا کنون گذشت، شرایط وجوب حج بود. امروز این شرایط را در قالبی تازه بیان میکنم: 1. کمال 2. جمال
این تعبیر «کمال و جمال» ممکن است در کتابهای فقهی دیده نشود، اما یک نوآوری لفظی است که برای وضوح بیشتر انتخاب شده است:
شرط کمال: بلوغ و عقل (کمال بالعقل و البلوغ). این بخش در جلسات گذشته بهطور کامل بحث شد.
شرط جمال: اشاره به قدرت و توان مالی و بدنی برای انجام حج، که در اصطلاح فقهی به آن استطاعت گفته میشود.
استطاعت در فقه
بحث ما در استطاعت این بود که استطاعت امری عرفی است.
در این مسئله، اقوال و مبانی متعددی وجود دارد، اما مبنایی که انتخاب شد این بود که:
استطاعت از نظر عرف تعیین میشود. این تعریف عرفی با عقل نیز هماهنگ است، زیرا قدرت و توان از مفاهیم عقلی است. اما تشخیص حدود استطاعت (اینکه فرد را مستطیع بدانیم یا نه) به عرف واگذار شده است.
دین و تأثیر آن بر استطاعت
بحث کنونی این است که: آیا بدهکار بودن مانع استطاعت است یا خیر؟
فرض مسئله: فردی مالی دارد که میتواند یا آن را در حج مصرف کند یا دین خود را بپردازد. به تعبیر فقها: «مالٌ یَدورُ أمرُهُ بَینَ أن یَصرِفَهُ فی الحَجِّ أو یُؤدِّیَ بِهِ دَینَهُ.» این مسئله دارای فروض و شقوقی بود که در جلسات پیش مطرح شد و اکنون به تکرار آنها نمیپردازیم.
روایت چهارم: صحیحه حلبی
اکنون به روایت چهارم رسیدهایم. این روایت دو نقل دارد: 1. نقل اول: سند صحیح دارد. 2. نقل دوم: دارای ضعف سندی است.
متن روایت صحیحه حلبی:
از امام صادق علیهالسلام روایت شده است: «قُلتُ لَه: أرأیتَ الرَّجُلَ التّاجِرَ وَ المالُ حِینَ یُسَوِّفُ الحَجَّ كُلَّ عامٍ، وَ لَیسَ یَشغَلُهُ عَنهُ إلّا التِّجارَةُ وَ الدَّینُ؟ فَقالَ: لا عُذرَ لَهُ، یُسَوِّفُ الحَجَّ، إن ماتَ وَ قَد تَرَكَ الحَجَّ فَقَد تَرَكَ شَریعَةً مِن شَعائِرِ الإسلام.»[2]
این روایت در کافی[3] نیز با سند صحیح آمده است: «علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن حماد، عن حلبی.»
نقل دوم: «محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعیل، عن محمد بن فضیل الأزدی، عن أبی الصباح الکنانی.» به دلیل وجود محمد بن فضیل (که در رجال مجهول است)، این سند ضعیف است، اما وجود سند صحیح روایت را از جهت اعتبار بینیاز از این نقل میکند.
ظاهر روایت
ظاهر این روایت چنین است: بدهی عذر تأخیر حج نیست. شخص نباید حج را به دلیل بدهی به تأخیر اندازد.
اما دقت در لفظ «رجل تاجر» نکتهای مهم دارد. تاجر در عرف معمولاً شخصی متمکن و صاحب سرمایه است. این نکته ما را به دو احتمال مهم در تفسیر روایت میرساند:
احتمال اول: تاجر توان مالی دارد
شخص تاجر توانایی دارد هم حج انجام دهد، هم دین خود را بپردازد. اما به دلیل شح نفس، حرص و طمع، اموال خود را کنار گذاشته و به سود بیشتر چشم دوخته است. او به دلیل این روحیه، انجام حج و پرداخت دین را به تأخیر میاندازد. در این فرض، فرمایش امام علیهالسلام: «لا عذر له» روشن میشود، زیرا این شخص توانایی انجام واجب را دارد، اما به علت حرص، آن را ترک کرده است.
احتمال دوم: تاجر دائن است، نه مدیون
در این احتمال، تاجر بدهکار نیست، بلکه طلبکار است. پولهایش نزد مردم است (چه بهصورت قرض، چه بهصورت طلب از معاملات).او حج را به دلیل نگرانی از عدم وصول این مطالبات به تأخیر میاندازد و میگوید: «اگر به حج بروم، کسی نیست این پولها را از بدهکاران بگیرد.» این هم یک رویهٔ شناختهشده در میان تجار است که به دلیل بیاعتمادی، مدیریت سرمایه را شخصاً انجام میدهند و امور مالی را به دیگران نمیسپارند.
نتیجه بررسی روایت
با در نظر گرفتن این دو احتمال: روایت با ما نحن فیه (مسئله شخصی که بین پرداخت دین فوری و حج مردد است) بیارتباط میشود. زیرا یا روایت دربارهٔ شح نفس و ترک واجب با وجود توان مالی است (احتمال اول)، یا دربارهٔ تاجری است که طلبکار است و بدهی ندارد (احتمال دوم).
مسئله مورد نظر ما
در بحث ما، شخصی مطرح است که: مالی دارد که تنها میتواند یکی از دو کار را انجام دهد: 1. حج برود. 2. دین خود را بپردازد. بدهی او یا معجل (فوری) است یا مؤجل (مدتداری) است که اگر به حج برود، در موعد مقرر قادر به پرداخت نخواهد بود.
سؤال: آیا از قرآن یا حدیث دلیل روشنی داریم که در چنین وضعی بگوید:
«برو حج و دین را رها کن»؟ با دقت در منابع شریعت، چنین دلیلی یافت نمیشود.
افزون بر این تحلیل: قاعدهٔ تقدیم حقالناس بر حقالله همچنان به قوت خود باقی است.
بنابراین، تا پایان بررسی تمام روایات، نظر نهایی ارائه نخواهد شد.
توصیه اخلاقی به طلاب
در پایان جلسه، به مناسبت آغاز سال جدید، نکتهای خطاب به طلاب:
حضور در مباحث علمی و مباحثهها، برکت و رحمت الهی دارد. صرفاً شرکت در امتحانات بدون حضور در درس، موجب محرومیت از رشد علمی و امدادهای غیبی است. حتی در شرایط دشوار معیشتی، اگر طلبه برنامهریزی کند و اولویت را به حضور در درس بدهد، هم در دنیا موفق میشود، هم در آخرت. به تعبیر عامیانه: «سوراخ دعا را گم نکنید.» طلاب عزیز میتوانند سال جدید را بهعنوان فرصتی برای تغییر رویکرد علمی و منظمکردن حضور در دروس قرار دهند تا تفاوت نتایج را در پایان سال ببینند.