1404/02/20
بسم الله الرحمن الرحیم
استطاعت/شرایط وجوب حج /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /استطاعت
الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد و اله الطاهرین ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
عن النبی صلی الله علیه و اله و سلم: «حملة القران هم المحفوفون برحمة الله الملبسون نور الله المعلمون کلام الله من عاداهم فقد عاد الله و من والاهم فقد وال الله [1] »
مراد از «حملة القرآن» در درجه نخست، معصومین علیهمالسلام هستند که به وضوح، مصداق تامّ این حدیث شریفاند؛ آنان غرق در رحمت الهی، حامل نور و کلام خداوند، و مرتبط مستقیم با ذات ربوبیاند. هرکس به آنان دشمنی ورزد، در حقیقت با خداوند دشمنی نموده، و هر که به آنان محبت ورزد، محبت به خداوند ورزیده است.
در مرتبه دوم، این وصف به علما و فقهای راستین در طول تاریخ نیز سرایت میکند؛ کسانی که به اندازه توان خود، حامل علوم قرآناند نه صرفاً حافظ الفاظ آن، و به همان اندازه از رحمت خداوند بهرهمند، و نور و کلام الهی در وجود آنان جاری است. دشمنی با اینان دشمنی با خدا، و دوستی با آنان دوستی با خداوند محسوب میشود؛ مشروط به آنکه اخلاص، شاخصه اصلی عملکرد علمی ایشان باشد.
مبنای چهارم در استطاعت: بررسی تزاحم استطاعت با واجبات دیگر
در مبنای چهارم، نکته مهم این است که استطاعت تنها ناظر به امکانات مادی (زادیه و راحله) نیست، بلکه شرط دیگری نیز لازم است و آن عدم مزاحمت تکلیف دیگر است که به قدرت عقلی وابسته است.
از اینجا، زمینه برای بیان دو نظریه در باب قدرت عقلی فراهم میشود:
نظریه مشهور: ان شاء فعل و ان شاء ترک
نظریه مرحوم نائینی (رضوان الله تعالی علیه): انبعاث قدرت در عضلات
بیان نظریه مشهور در قدرت عقلی
طبق نظر مشهور اصولیین، اگر دو تکلیف با یکدیگر تزاحم کنند و تنها قدرت عقلی در انجام یکی کفایت کند، آنگاه تکلیفی که تحقق آن با قدرت عقلی ممکن است، مقدم میشود. بر همین اساس، در مسأله مانحنفیه، مثالهایی مانند «هتک حرمت مسجد» و «تطهیر آن» طرح شده است.
بیان نظریه مرحوم نائینی در قدرت عقلی
طبق نظریه مرحوم نائینی، قدرت عقلی زمانی فعلیت مییابد که قوّه در عضلات منبعث گردد. این انبعاث تنها در یکی از دو تکلیف امکانپذیر است، زیرا در خارج، عضلات نمیتوانند در یک زمان برای دو عمل مختلف منبعث شوند. در نتیجه، اگر هر دو واجب مشروط به قدرت عقلی باشند، تزاحم واقع میشود و در اینجا یا باید مرجّح یافت، یا در صورت عدم مرجّح، حکم به تخییر میشود.
پرسش: اگر یکی از دو واجب، مشروط به قدرت شرعی (مثلاً حج) و دیگری مشروط به قدرت عقلی (مانند ادای دین) باشد، تکلیف چیست؟
پاسخ در عالم ثبوت: دو صورت قابل فرض است:
صورت اول: دخالت قدرت عقلی در ملاک حکم
اگر قدرت عقلی (انبعاث قوه) در تحقق ملاک شرعی نقش داشته باشد، مانند صرف مال در ادای دین که خود بخشی از ملاک شرعی است، در این صورت:
اگر مکلف، ادای دین را ترک کرده و به حج برود، مشکلی پیش نمیآید؛ زیرا وجوب مشروط به قدرت عقلی (ادای دین)، به سبب نبود انبعاث فعلیت نیافته و حج به سبب تحقق قدرت، فعلیت مییابد.
صورت دوم: عدم دخالت قدرت عقلی در ملاک حکم
در این فرض، باید دید کدام یک از تکالیف بالفعل میشود. اگر مکلف دین حال دارد و قوای بدنیاش صرف ادای دین میشود، این واجب فعلیت مییابد و دیگری (حج) که نیاز به استطاعت دارد، از فعلیت میافتد.
حکم به عدم دخالت قدرت عقلی در ملاک ادای دین
در این فرض، باید ادای دین را مشروط به قدرت عقلی دانست؛ در این صورت:
الف) دین حال و مطالبهشده باشد
در این حالت، چون ادای دین مطلق است و قدرت عقلی موضوع حکم نیست، مکلف باید خود را از استطاعت حج بیندازد و دین را ادا کند. در نتیجه، استطاعت برای حج تحقق نمییابد.
ب) دین موجّل باشد
در اینجا دو فرض قابل تصور است:
حفظ مال برای ادای دین به عنوان مقدمه واجب فعلی: در این حالت، مکلف حق صرف مال در حج را ندارد.
ادای دین در موعد آن بدون نیاز به حفظ مال کنونی: در این صورت، حج ممکن است، مشروط بر آنکه بازگشت از حج، موجب ترک ادای دین در موعد نشود و عسر و حرجی نیز متوجه مکلف نگردد.
حکم به دخالت قدرت عقلی در ملاک ادای دین
اگر قدرت عقلی در ملاک ادای دین دخیل باشد:
بر اساس نظریه مشهور
مکلف میان دو واجب مختار است، اما چون مدیون است (حال یا مؤجّل)، باید واجبی را که بالفعل است، مقدم بدارد. اگر فعلاً ایام حج نیست ولی اموال در اختیار دارد، باید ادای دین کند.
بر اساس نظریه مرحوم نائینی
در این صورت، باید مرجّح در میان دو واجب یافت شود و در نبود مرجّح، تخییر جاری میشود.
نتیجهگیری نهایی
تمام بحث مذکور بر مبنای قبول «استطاعت شرعی» در حج است. اما چنانکه پیشتر اشاره شد، ما استطاعت را «عرفی» میدانیم. بنابراین، اگر مکلف مدیون باشد و دین او حال باشد، استطاعت عرفی ندارد. اگر دین او مؤجّل باشد و بتواند بعد از بازگشت از حج، آن را ادا کند و در عسر و حرج قرار نگیرد، مستطیع است.
در نتیجه، مبنای چهارم که مبنایی تحلیلی و عقلی است، با ظاهر ادله شریعت و ملاکات استطاعت شرعی همخوانی ندارد. مگر آنکه کسی قائل به استطاعت شرعی باشد، که در این صورت این مباحث مفید و محل بحث خواهند بود. اما با قبول استطاعت عرفی، نیازی به ورود در این فروع نخواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته