1403/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
استطاعت/شرایط وجوب حج /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /استطاعت
در روز ولادت عبد صالح خداوند قمر بنی هاشم حضرت ابالفضل علیه السلام از خداوند می خواهیم این روزهای ماه شعبان المعظم برکت و رحمت الهی برای تمام اهل محبت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت بویژه برای طلاب علوم دین مقدر گردد، آنانی که اگر قدر طلبگی و موقعیت خود را بدانند به این حقیقت منتقل می شوند که همه آنچه در گذر زمان از مکتب اهل بیت بر زمین باقی مانده است به برکت طلاب علوم دین از مدارس حوزه های علمیه می باشد.
قال ابی عبدالله عن النبی صلوات الله علیهما:الزموا مودتنا اهل البیت فانه من لقی الله و هو یودُّنا أهل البیت دخل الجنه بشفاعتنا و الذی نفسی بیده لاینتفع بعمله الا بمعرفة حقنا [1]
در راه محبت اهل بیت پایدار باشید زیرا هر که با مودت اهل بیت به ملاقات خدا برود به شفاعت ما داخل بهشت می شود و قسم به آن کسی که جانم در دست اوست هیچ کس از عمل خود بهره مند نمی شود مگر با شناخت حق ما.
و اما الفقه
خلاصه مساله دهم چنین عنوان می گردد که استطاعت بالفعل و بالقوه از نظر عرفی با خط کش قاعده لاحرج و لاضرر مشخص می گردد.
قبل از مطرح نمودن مساله یازدهم باید عرض کنم این مساله به شکلی دیگر به تبیین واقعیت استطاعت برمی گردد و آن اینکه همان طور که بیان شد ملاک در باب استطاعت، عرف است و استطاعت با توجه به مقدماتی که گذشت عبارت است از دارا بودن یک انسان ابزار و آلات انجام فعلی را در هنگام متلبس شدن به آن فعل که اگر آن ابزار و آلات چه بالفعل و چه بالقوه موجود باشد عرف می گوید شخص مستطیع است و بیان استطاعت از نظر عرف معنایش این است که ابزار و آلات انجام کار را در زمان کار دارا است و چنین معنایی دارای اطلاق است، یکی از جهات مطلق بودن استطاعت، منشأ ابزار و آلات است و منشأ این ابزار بر دو قسم می باشد:
1. ملکیت یعنی شخص مالک آن ابزار و آلات است
2. سلطنت بر تصرف از مبادی مختلف شخص مالک نیست اما اذن تصرف دارد
بنابراین هر چند مورد واضح ملکیت، مالکیت شخص بر ابزار و آلات است اما این ملکیت، منحصر در مالکیت نیست؛ ممکن است شخص مالک نباشد اما اذن تصرف یا سلطنت بر آن اسباب را دارا باشد.
آیه شریفه می فرماید ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع﴾ همان طور که ملاحظه می شود آیه مقید به چیزی نشده به عنوان مثال نمی گوید "استطاع من ملکیةٍ" یا "استطاع من اجارةٍ" روی همین بحث و قاعده مساله یازدهم را ترجمه می نماییم.
مساله یازدهم:
«لو کان بیده موقوفه تکفیه لسکناه و کان عنده دارٌ مملوکه فالظاهر هو وجوب بیع المملوکه اذا کانت وافیة لمصارف الحج او متممةً لها و کذا فی الکتب المحتاج الیها اذا کان عنده الموقوفه مقدار کفایته فیجبب بیع المملوکة منها»
مرحوم سید می فرماید استطاعت برای رفتن به حج به هر شکلی که تصور شود و موردی که در این عبارت تصور شده این فرض است که زندگی مکلف از راه وقف تأمین می گردد اما وسائلی دارد که مالک آنهاست، از آنجا که زندگی او از راه وقف تأمین می شود و بر فرض خانه ای مملوک دارد باید این خانه را بفروشد زیرا مستطیع است. علی کل حال چون زندگی او از راه وقف تأمین می شود گویا مملوکات او اضافه است و باید آن ها را بفروشد و اسباب سفر حج را فراهم نماید « و کذا الحال فی سائر المستثنیات اذا ارتفعت حاجته فیها بغیر المملوکة لصدق الاستطاعه» و همچنین بقیه مستثنیات که در مساله قبل ذکر شد مانند مرکب یا لوازم منزل که موقوفه است، باید از آن ها استفاده نماید و وسائلی را که مملوکه است بفروشد و به حج رود « اذا لم یکن ذلک منافیا لشأنه و لم یکن علیه حرج فی ذلک » فروش مملوکات دارای شرطی است و آن اینکه اگر می خواهد از موقوفه استفاده نماید و خانه ملکی خود را بفروشد آبروی اجتماعی او تحت شعاع قرار نگیرد یعنی بهره بردن از موقوفات باعث عسر و حرج نشود مثلا اگر بخواهد از خانه موقوفه استفاده نماید گرفتار سختی هایی می شود « نعم لو لم تکن موجودة و أمکنه تحصیلها لم یجب علیه ذلک فلایجب بیع ما عنده و فی ملکه » آری در موقوفه یا سلطنت های ثانوی و بالعرض اگر در دسترس او باشد می تواند از آنها استفاده نماید و اموال شخصی خود را برای حج بفروشد، اما زمانی این موقوفات در دسترس نیستند به این صورت که خانه و منزل و مرکب شخصی دارد اما می تواند اقدامی نماید و برای زندگی از موقوفات استفاده نماید، در اینجا سوال پیش می آید آیا در این موقعیت لازم است مایملک خود را بفروشد و به حج رود؟
مرحوم سید می فرماید خیر زیرا این عمل تحصیل استطاعت است و تحصیل استطاعت در واجب مشروط شرط نیست. تحصیل شرط واجب مشروط، واجب نیست " نعم لو لم تکن موجودة و امکنه تحصیلها" می تواند آن ها را تحصیل نماید " لم یجب علیه ذلک لانه تحصیل الاستطاعه " و ما در حج تحصیل استطاعت نداریم « فلا یجب بیع ما عنده و فی ملکه » در این صورت واجب نیست زیرا هنوز موقوفه در دسترس او نیست و نمی توان گفت چون می تواند از موقوفه استفاده کند پس لوازم شخصی را باید برای حج بفروشد « والفرق عدم صدق الاستطاعه فی هذه الصوره بخلاف الصورة الاولی» فرق این مورد با مورد قبلی این است که در آنجا موقوفه در دستش بود و استطاعت در حقیقت بوسیله موقوفه و اذن تصرف در آن صادق و حاصل بود اما در اینجا خانه و زندگی او بالفعل برای زندگی روزمره اوست و موقوفه هنوز در اختیارش نیست « الا اذا حصلت بلاسعی منه او حصلها مع عدم وجوبه فانه بعد التحصیل یکون کالحاصل أولا »[2] مگر اینکه خود بخود موقوفه به او تعلق بگیرد که مانند صورت قبل می شود و یا رفت و تحصیل نمود باز هم می شود صورت اول
در این صورت که می تواند موقوفه را در اختیار بگیرد بعضی از اعاظم مانند مرحوم خوئی رضوان الله تعالی علیه قائل شده اند که اگر می تواند موقوفه را حاصل نماید مستطیع است (البته نه با سعی و تلاش خاص) بنابراین از مایملک خود لازم نیست استفاده نماید.
تحصیل استطاعت زمانی صادق است که نه بالقوه استطاعت داشته باشد نه بالفعل، اما اگر بالقوه توان دارد استطاعت حاصل نماید دیگر به آن تحصیل گفته نمی شود و اطلاق آیه شریفه شامل آن می گردد
وجه سومی که در این مساله اضافه می کنم اینکه اگر کسی اموال شخصی دارد که می تواند از آن استفاده نماید اما زندگی او از موقوفه می گذرد و از این موقوفه درآمدهایی دارد که می تواند با آن به حج رود در اینجا شخص مستطیع است و بحث فروش مایملک پیش نمی آید هذا ایضا استطاعةٌ، به تعبیری دیگر اگر شکل زندگی او این گونه است که از راه نذورات و موقوفات تأمین می شود و این تأمین در حدی است که هم زندگی روزمره او می گذرد و هم می تواند با آن به حج رود هذا مستطیع با قطع نظر از مایملک او و بر همین معیار حج بذلی پیش می آید کسی می گوید خرج سفر شما را می دهم تا به حج بروی این شخص اگر قبول کرد مستطیع می شود. لوحصلت الاستطاعه من ای جهة او مبدا سواء کان بالملکیه او غیر الملکیه یصدق علیه انه مستطیع فیجب علیه الحج بحسب اطلاق الایه.