« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1403/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

حریت/شرایط وجوب حج /کتاب الحج

 

موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /حریت

 

قیل للمجتبی علیه السلام ما الغنی؟ قال رضا النفس بما قُسم لها و إن قلّ و قیل و مالفقر؟ قال شره النفس الی کل شیء [1]

غنی در این عالم هستی برای انسان به آن است که اندرونش به آنچه دارد و نصیب او شده راضی باشد و فقر آن است که نفس گرفتار حرص مفرط شره نامیده می شود گردد

تنها راه احساس بی نیازی رضایت به رزق قسمت شده است و الا هر چه از این دنیا نصیب انسان شود و فقط در جهت خورا ک و خواب و لذت باشد تبدیل می شود به جهنم و همیشه فریاد می زند هل من مزید؟ اعاذنا الله من شرور انفسنا و جعلنا خاضعین خاشعین لسنته

خلاصه جلسه گذشته:

در ادامه بحث فقه آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم مساله نهم به پایان رسید شرط اول از شروط وجوب حج کمال به بلوغ و عقل بود که مرحوم سید اولین شرط را این گونه ذکر نمود:« الکمال بالبلوغ و العقل» در رابطه با بلوغ و صبیان 9 مساله را مطرح نمود و در درون این مسائل فروع فقهی بررسی شد و آخرین فرع فقهی چنین بود که اگر صبی با اعتقاد به صباوت و عدم بلوغ حج استحبابی به جا آورد، حج واجب و حجة الاسلام محسوب می شود که تقریبا نظریه مشهور است خلافا لسیدنا الامام ، مرحوم بروجردی و شاگرد ایشان مرحوم فاضل لنکرانی رضوان الله تعالی علیهم که در تفصیل الشریعه به این مساله پرداخته و از استاد خود حضرت امام تبعیت نموده و قائل به تفصیل شده است.

فتوای امام در تحریر الوسیله و حاشیه عروه است اگر بخواهیم نظر ایشان را از نظر اجتهاد و استنباط جویا شویم تنها راه بررسی تفصیل الشریعه است زیرا تنها کسی که درس خارج خود را بر اساس غالبا نظرات امام بیان نموده حضرت فاضل است که مقدمات را آورده اند و از آن قول به تفصیل را نتیجه گرفته اند چرا که سه نظریه در این فرع بود: عدم الاجزامطلقا، اجزا مطلقا و تفصیل؛ قول به تفصیل چنین بود که اگر نیت استحباب صبی تقییدی باشد لایجزی و اگر نیت استحباب توصیفی باشد یجزی، وصفی بودن یعنی اشتباه در تطبیق شده باشد و مقید به استحباب نکرده است.

ما با سه محور و سه مطلب نظریه مشهور را تقویت نمودیم:

مطلب اول: حجة الاسلام ماهیتش با حج استحبابی یکی است

مطلب دوم: قصد عنوان حجة الاسلام لازم نیست

مطلب سوم: مکلف جامع شرایط حج واجب، یک خطاب دارد "اد حجک الواجب" و این را نازل منزله روزه ماه مبارک رمضان دانستیم، همان طور که در ماه مبارک رمضان هر نیتی نماید روزه واجب محسوب می شود در ایام و اشهر حج اگر جامع مستجمع تمام شرایط حج باشد هر نیتی کند حج واجب حساب می شود و ذهب الی ذلک از متاخرین حضرت شاهرودی در بحوث ج 1 ص 213 "والصحیح هنا" و در مساله 26 از عروه "من فروع الاستطاعه الاجزا عن حجة الاسلام مطلقا" اما در تفصیل الشریعه ج 1 ص 76 حضرت فاضل می فرماید:« ظهر لک بملاحظه مباحث السابقه ان الاقوی هو تعدد حقیقة الحج» حج واجب با حج مستحبی فرق دارد چون می فرماید «تعدد حقیقة الحج و اختلاف انواعه و الحکم فی فرضین » در صبی که گمان می کرد بالغ نیست و مستطیعی که فکر می کرد مستطیع نیست «المذکورین فی المتن عدم الاجزا الا فی صوره الخطا و الاشتباه فی التطبیق کما عرفت »یعنی نیت استحبابی توصیفا

این تکمله ای بود برای پایان نامه مساله نهم

شرط دوم: حریت

می دانیم که حج واجب مشروط است و شرط دوم آن حریت است، بر کسی حج واجب می شود که عبد نباشد

عروه و بزرگانی که بحث را گذرانده اند مانند مرحوح خوئی شهید صدر یا جناب شاهرودی چند صفحه را به حریت اختصاص داده اند با فرض اینکه در سده های اخیر این بحث منسوخ شده و موضوعیت ندارد عبد و مولایی نداریم و بحث آن فرضی است لذا سریع از این بحث می گذریم

متن عروه چنین است« لایجب علی المملوک و ان اذن له مولاه » حج بر مملوک واجب نیست ولو مولا به او اذن دهد «و کان مستطیعا من حیث المال» ولو مستطیع باشد و مال داشته باشد «بناء علی ما هو الاقوی من القول بملکه » فرض اینکه بگوئیم عبد مالک می شود« او بذل له مولاه الزاد و الراحله »مولا به او می گوید مخارج تو را می دهم حج انجام بده «نعم لو حج باذن مولاه صح بلا اشکال و لکن لایجزیه عن حجةالاسلام » اگر با اذن مولا باشد حج او صحیح است اما حجة الاسلام نیست، تقریبا این مساله اتفاقی است که اگر عبد با اذن مولا حج انجام دهد استحبابی است «فلو اعتق بعد ذلک اعاده لنصوص » اگر بعد از آزاد شدن شرایط داشت باید حجة الاسلام را به جا آورد و حج قبل او مجزی نیست مرحوم سید در اینجا عروه را به کتاب استنباطی تبدیل می کند «منها خبر مسمع لو ان عبدا حج عشر حجج »اگر عبدی ده حج انجام دهد«ثم اعتق کان علیه حجة الاسلام »بعد از آزاد شدن اگر مستطیع بود باید حجة الاسلام را انجام دهد و روایت دیگر «المملوک اذا حج و هو مملوک اجزأه اذا مات قبل ان یعتق فان اعتق اعاد الحج » اگر مملوک حج انجام دهد و قبل از آزادی بمیرد مجزی است اما اگر آزاد شد باید اعاده نماید« و ما فی خبر حکم بن حکیم ایما عبد حج به موالیه فقد ادرک حجة الاسلام » ظاهر این است که اگر مولا خرج عبد را بدهد و او حج انجام دهد صحیح است اما مرحوم سید می فرماید «محمول علی من ادرک ثواب الحج » این روایت حمل می شود بر بردن ثواب حج، نه مجزی بودن از حجة الاسلام «او علی انه یجزیه عنها ما دام مملوکا » ویا اینکه تا زمانی که مملوک است حج استحبابی محسوب می شود و حجة الاسلام او صحیح است اما مجزی نیست «لخبر ابان العبد اذا حج فقد قضی حجة الاسلام حتی یعتق »وقتی عبد حج انجام می دهد حجة الاسلام را انجام داده تا زمانی که آزاد شود بمجرد اینکه آزاد شد باید حجة الاسلام را اعاده نماید بعد می فرماید «فلااشکال فی المساله »این مساله تقریبا مفروق عنه است که عبد تا زمانی که آزاد نشده هر چه حج انجام دهد بعد از آزادی از حجة الاسلام او مجزی نیست اگر در روایتی آمده "فقد قضی حجة الاسلام" منظور حجة الاسلام عبدی است که همان استحبابی است « نعم لو حج باذن مولا ثم انعتق قبل المشعر اجزأه» اگر با اذن مولا به حج رفت و قبل از مشعر آزاد شد حج او حجة الاسلام است به خاطر ادله و اجماع که اجماع مشخص است مدرکی است «یبقی الکلام فی امور احدها هل یشترط فی الاجزا تجدید النیه بالاحرام بحجة الاسلام بعد الانعتاق ؟ »[2] کسی که در مشعر آزاد شده آیا لازم است نیت خود را از استحبابی به حجة الاسلام تغییر دهد؟

طبق مبنایی که ما انتخاب کردیم حجة الاسلام حساب می شود انّما اشکالاتی دارد که نیمی از اعمال را در شرایطی انجام داده که آزاد نبوده؛ در ادامه به آن می پردازیم.

 


logo