1403/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
بلوغ/شرایط وجوب حج /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /بلوغ
عن امیرالمؤمنین علیه السلام قال قاتل هواک بعقلک [1]
هوی و هوس طبیعت گرای خود را با خرد و عقلانیت خود بکش
یکی از آثار بُعد حیوانی انسان هوی و هوس بدون ملاحظه و به صورت لاابالی گری است و تنها چیزی که می تواند آن را کنترل نماید میدان دادن به عقل و خرد است و رسالت فضای حوزه های علمیه در طول تاریخ همین امر بوده "غلبه دادن عقل بر هوی و هوس"
مقدمات فتوا در فرع فقهی صبی در صورتی که حج استحبابی نیت کند و بعد مشخص گردد بالغ بوده گفته شد و قرار است به این سوال پاسخ داده شود که "حکم صبی زعم عدم بلوغه و اتی بالحج استحبابا و ظهر کونه بالغا بعد الحج" بعد از انجام حج فهمید از اول بالغ بوده؛ جواب بر این سوال با توجه به مقدمات ذکر شده در دو مرحله انجام می گیرد
مرحله اول: این که ملتزم شده و اتخاذ مبنا کنیم به این صورت که شخص مستطیعی که تمام شرایط وجوب حج از عقل و بلوغ و حریت و استطاعت را دارد فقط مخاطب به حج واجب است و امر استحبابی شامل حال او نمی شود، تنها امری که در چنین شرایط و موقعیتی به سوی مکلف متوجه است امر "اد حجة الاسلام" است با فرض اینکه خودش توجه ندارد و فکر می کند صبی غیر بالغ است
طبق این مبنا برای فتوا دادن باید منتقل شویم به دو شق دیگر:
شق اول اینکه در حجة الاسلام قصد عنوان لازم است و اگر قصد نشود حجة الاسلام در خارج تحقق پیدا نمی کند به
تعبیری قصد عنوان حجة الاسلام مقوم حج واجب است همان طور که محقق حکیم و مرحوم خوئی در بعضی کلماتشان به آن اشاره کرده اند و گویا سیدنا الامام در تحریر این مبنا را اتخاذ نموده و فرموده اگر مکلف قصد امر فعلی نماید و اشتباه در تطبیق صورت گیرد حج او صحیح ست و الا اگر قصد استحباب نماید به شکل قید حج او باطل است
شق دوم: اینکه در حجة الاسلام قصد عنوان لازم نیست اگر شخصی با فرض اینکه نمی داند مکلف است حج را با تمام خصوصیات و شرایط انجام داد ولو فرض بر اینکه قصد استحبابی کرد حج او صحیح و مجزی است چه حج استحبابی را تقییدا قصد کند و چه توصیفا یعنی اشتباها نام استحبابی را ببرد به جهت اینکه قصد او قصد خیالی می شود چرا که نیت او بر حج استحبابی مطابق با واقع نیست زیرا عالم واقع حجة الاسلام است
نکته:
مرحوم خوئی در فتوای مرحله اول شق دوم که اشاره شد "الحج صحیحٌ و مجزیٌ" برای بیان این صحت و اجزا فرموده است امری که تعلق گرفته به شخصی که مستجمع شرایط حجة الاسلام است امر جزئی و شخصی بوده و مقید شدن به استحباب غیر معقول است یعنی نمی شود به استحباب مقید شود این نکته را به آن جهت بیان کردم که اگر صبی محل بحث حج استحبابی را چه تقییداً و چه توصیفاً قصد کند حج او صحیح است و مرحوم خوئی فتوا را این گونه تقویت می نماید که اصلا تقیید در اینجا معنایی ندارد و اینجا توصیف است و می شود از مصادیق اشتباه در تطبیق؛ کیفیت بیان ایشان به است شکل است که مکلفی که تمام شرایط حج واجب را دارد و خود او از بلوغش آگاه نیست، امری که به او تعلق گرفته امر جزئی است و این امر جزئی وشخصی قید نمی خواهد، وقتی قابل تقیید نبود می شود وصفی و زمانی که وصفی شد می شود از موارد اشتباه در تطبیق لذا حج او صحیح و مجزی است
بنده عرض می کنم در ذیل فرمایش محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه که این فرمایش را در یک صورت می توان پذیرفت و آن صورتی است که مقصود از امری که تعلق گرفته به حج صبی مورد بحث، امر واقعی که در عالم واقع است باشد و کاری به علم و جهل نداشته باشیم لکن اراده کردن امر واقعی در مانحن فیه اول کلام است بنابراین امر، امر ظاهری است که به همه مکلفین مستجمع شرایط تعلق می گیرد و این مکلفین دو قسم هستند گاهی می دانند و گاهی نمی دانند لذا وقتی شد امر کلی، تقیید معنا پیدا می کند در نتیجه اگر کسی بگوید صبی حج استحبابی را تقییدا قصد کرده، در صورتی که قصد عنوان حجة الاسلام را شرط بدانیم نمی توانیم قائل شویم به صحت، مرحوم خوئی که قصد عنوان را شرط می داند یعنی امر را کلی می داند و این امر کلی می تواند مقید به استحباب شود یعنی صبی حجی را با عنوان استحباب اتیان نموده و دیگر حجة الاسلام بر آن منطبق نمی شود؛ در صورتی فرمایش مرحوم خوئی صحیح است که از امر، امر واقعی منظور باشد با توجه به اینکه در باب خطاب آنچه به صبی تعلق می گیرد همین امر کلی حج است که صبی آن را به استحباب مقید نمود و با مبنای کسانی که می گویند قصد عنوان حجة الاسلام لازم است دیگر حج او صحیح نیست.
مرحله دوم: اینکه قائل شویم هر مکلفی علاوه بر امر ایجابی، امر استحبابی به حج نیز دارد در اینجا نیز دو شق می شود شق اول اگر قائل شدیم قصد عنوان واجب است و صبی مراحق قصد نموده استحباب را علی وجه التقیید "ما وقع لم یقصد ما قصد لم یقع" حج او باطل است الا اینکه قائل به ترتب شویم که طبق قانون ترتب حج واجب نیست اما حج استحبابی محسوب می شود
شق دوم اگر قائل شدیم قصد عنوان لازم نیست و از طرفی مکلف جامع شرایط یک خطاب بیشتر ندارد مبنا تا اینجا این گونه شد که مکلف جامع شرایط یک خطاب دارد چه بداند و چه ندارد و آن "اد حجک الواجب" است و دیگر اینکه قصد عنوان واجب نیست ما در عالم جعل وقانون در مقدمات دلیلی پیدا نکردیم که نیت کردن حجة الاسلام واجب باشد و بعد اجتهادا و فقاهتا به این نتیجه رسیدیم که قصد عنوان حجة الاسلام واجب نیست (و اگر در این مورد شک کنیم شبهه بدویه وجوبیه است و برائت جاری می گردد) در اینجا بحث ما نحن فیه نازل منزله شهر رمضان است در ماه مبارک رمضان اگر صبی نداند بالغ شده و روزه مستحبی بگیرد و بعد از مدتی بفهمد از اول ماه بالغ بوده تمام فتاوی بیان می کنند روزه های او روزه واجب رمضان حساب می شود، ماهیت این دو امر یک چیز است نهایتا در رمضان زمان مطرح است و در حج زمان و مکان اشهر حج از ماه شوال شروع می شود اگر در این اشهر حج در میقات احرام بست به احرام حج تمتع و در مکه عمره را به جا آورد و بعد فهمید از اول بالغ بوده عمره تمتع او درست است و اگر نفهمید و تا هشتم ذیحجه رفت و بعد از اتمام اعمال حج فهمید از اول میقات بالغ بوده است حج او حجة الاسلام است بنابراین متن فتوای سید در مساله نهم صحیح است گر چه در مساله استطاعت تغییر می کند عین عبارت چنین است «هل یجزی حجة الاسلام او لا؟ اوجههما الاول » علاوه بر اینکه صحیح است مجزی نیز می باشد و نظریه مرحوم امام و مرحوم بروجردی و بعضی از شاگردان ایشان و بعضی عبارات مضطرب مرحوم خوئی که قائل به تفصیل شد ما به آن نرسیدیم تا قائل به تفصیل شویم.
در مباحثمان این اصطلاح مشخص شد التقیید ماهو التوصیف ما هو
تقیید یعنی مکلف حج خود را مقید کند به تمام معنا و توصیف یعنی مکلف با بی توجهی می گوید استحباب که وصف استحباب می آید نه قید
نتیجتا هرچه نیت کند به جهت اینکه دو مبنا را انتخاب کردیم 1. قصد عنوان لازم نیست 2. شخص مستجمع تمام شرایط یک خطاب بیشتر ندارد "اد حجک الواجب" نظیر شهر رمضان چه بداند و چه نداند چه نیت واجب نماید و چه نیت استحباب حج او حجة الاسلام حساب می شود.
هذا تمام الکلام در مساله نهم.