1403/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
بلوغ/شرایط وجوب حج /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /بلوغ
عن الباقر علیه السلام: من التواضع أن تترک المراء و إن کنت محقّاً [1]
یکی از علائم انسان متواضع آن است که مراء و جدلی که می خواهد خود را غالب کند ترک نماید گرچه حق با او باشد
مراء به جدل و بحثی گفته می شود که شخص می خواهد بگوید حرف من درست است البته گاهی باید حقانیت خود را ثابت نمود تا حرف حق را بپذیرند اگر در مقام احتجاج و برهان و هدایت باشد درست است اما اگر فقط بخواهد خود را ثابت کند می شود تکبر و مراء
بحث در فقه چنین بود: "من اشتغلت ذمته باداء الحج الواجب" مخاطب به خطاب ندبی هم هست یا نیست؟
در مانحن فیه صبی که گمان می کرد بالغ نیست و حج را استحبابی انجام داد و بعد متوجه شد که بالغ بوده است ذمه اش مشغول است به حجة الاسلام در این حین مخاطب به خطاب حج استحبابی هم هست یا نیست ؟
در دو مقام این مطلب را واکاوی می کنیم
مقام اول: عالم ثبوت است در عالم ثبوت باید دید مینای ما چیست؟
صورت اول: اگر مبنا این بود که حجة الاسلام از عناوین قصدیه است یعنی اگر مکلف بخواهد حجة الاسلام بجا آورد باید آن را قصد کند در این صورت می توانیم قائل شویم به تعلق دو خطاب: خطاب اول "ایها المکلف علیک حجة الاسلام" و خطاب دوم "ایها الانسان علیک الحج" به صورت ترتب به جهت اینکه گفتیم حج از عناوین قصدیه است لذا در خارج یا قصد می کند یا قصد نمی کند اگر قصد نمود حجة الاسلام است و اگر به هر جهت قصد نکرد، حج استحبابی
زنده می شود
صورت دوم: اگر ما قائل شدیم حج از عناوین قصدیه نیست یعنی لازم نیست مکلف در خارج حجة الاسلام را نیت کند لکن از طرف دیگر قائل شدیم به اینکه در حجة الاسلام نباید نیت حج استحبابی شود؛ در این صورت هم می توانیم قائل شویم که مکلف موظف به انجام حجة الاسلام است و اگر مخالفت کرد حج او به شکل ترتب، استحبابی می شود.
صورت سوم: اگر قائل شدیم حجة الاسلام متقوم به قصد عنوان نیست و نیاز به قصد عنوان ندارد که مکلف حین الاتیان نیت کند یا الله انا اتی بحجة الاسلام قربة الیک و از طرفی لازم نیست به مکلف تکلیف کنیم که نباید حج استحبابی را نیت کند یعنی معتبر نیست عدم نیت حج استحبابی بلکه اگر مکلف در خارج حج را اتیان کرد خود بخود حج واجب حساب می شود نظیر ماه مبارک رمضان که اگر کسی در ماه رمضان بدون نیت روزه بگیرد روزه ماه رمضان حساب می شود حتی اگر نیت روزه مستحبی کند در مانحن فیه نیز الکلام الکلام چون مکلف بالغ و عاقل و مستطیع است و در میقات قرار گرفته هر چه نیت کند حتی استحبابی، حج او حج واجب حساب می شود زیرا اولا قصد عنوان حجة الاسلام واجب نیست ثانیا معتبر نیست عدم قصد حج استحبابی لذا در مورد صبی مراحق که گمان کرده بالغ نیست و نیت استحبابی نموده طبق مبنای سوم حج او حجة الاسلام حساب می شود
بنابراین «تحصل من ذلک ثلاث صور: الاول الالتزام بتقوم الحجة الاسلام بقصد العنوان حجة الاسلام» حج واجب شکل نمی گیرد مگر حجة الاسلام را نیت کند و اگر نیت نکرد حج استحبابی حساب می گردد «الثانی الالتزام بعد تقومها به مع اعتبار عدم قصد حج استحبابی» که مانند مورد اول، ترتب است «الثالث الالتزام بعدم التقوم بالقصد مع عدم اعتبار عدم قصد الحج الندبی » مانند ماه مبارک رمضان در ماه رمضان لازم نیست نیت کند ماه رمضان را و از طرفی شرط نیست که حق ندارد مستحبی را نیت کند؛ این سه صورت در عالم ثبوت بود
طبق صورت سوم، عالم ثبوت بیّن است «فالثبوت عبارة عن الصورة الثالثه فی المقام» مبنای ما صورت سوم است زیرا کامل و واضح است
مقام دوم: عالم اثبات یعنی برویم سراغ آیه و روایت و ببینیم کدام صورت ثبوتی را بیان می کند؛ محل بحث و نزاع ما آنجاست که "شغلت ذمة المکلف بالحج الواجب لانه عاقل بالغ حر مستطیعٌ" آیا یک آیه یا حدیث پیدا می کنیم که دلالت کند "من شغلت ذمته بالحج الواجب یستحب منه الحج الاستحبابی؟" یقینا هر چه جستجو کنیم چیزی نمی یابیم؛ بله اگر روایت یا آیه ای به این شکل پیدا می گشت که بگوید هر مکلفی که "شغلت ذمته بالحج الواجب" در همان عام استطاعت و حج فوری "یستحب منه الحج الاستحبابی" در اینجا می رفتیم سراغ صورت اول و دوم در عالم ثبوت که اگر مکلف عمدا یا سهوا معصیت کرد و استحبابی را نیت کرد، ترتب مشکل او را حل می کند و حج او استحبابی می شود، الا ادله استحباب حج که می گوید حج برای انسان مستحب است مطلقا حتی صبی غیر ممیز .
این اطلاقات را چه باید کرد؟
در اینجا دو مبنای علمی نسبت به اطلاق ادله استحباب حج برای تمامی انسانها وجود دارد
مبنای اول: این اطلاقات مقید می شوند به فرضی که حج واجب نشود، یعنی در شأن افرادی که بالغ و عاقل و مستطیع و حر هستند شامل نمی شود و مقید شده است به عدم اداء حج واجب.
مبنای دوم: این اطلاقات از باب "ضیق فمن رکیه" است یعنی اطلاقات از اول شامل مورد اداء حج واجب نمی شوند نه اینکه اطلاق شامل شده بعد تقیید خورده باشد؛ به جهت اینکه مطلق وقتی مطلق و فراگیر است که مؤونه زائده نداشته باشد؛ مطلق سازی زمانی است که نسبت به بعضی افراد مؤونه زائده نداشته باشد مطلق دلالتی است که مانند آب جاری می شود و مکان هایی که مانع ندارد را در بر می گیرد و مکانی که مانع دارد را اصلا شامل نمی شود نه اینکه شامل شود و ما آن را خارج کنیم، در ما نحن فیه مانع وجود دارد یعنی مکلف بالغ و عاقلی که حج بر او واجب است را اصلا شامل نمی شود زیرا مؤونه می خواهد و مؤونه آن "ان لم تودی الحج الواجب" است پس مستحب است.
بنابراین اطلاق در جایی سریان دارد که مؤونه نخواهد و ما نحن فیه مؤونه دارد و طبق این دو مبنا نتیجته این گونه شد که یا ادله مطلقه ای که استحباب حج را برای همه اثبات می کنند مقید به مانحن فیه می شود و یا اصلا شمول ندارد
که مبنای دوم هو الحق آنجا که مؤونه زائد وجود دارد مقدمات حکمت جاری نمی شود زیرا یکی از مقدمات حکمت آن بود که قرینه ای بر خلاف نباشد وقتی یکی از مقدمات حکمت نباشد اطلاق اصلا جاری نمی گردد.
فعلیه لو فرض ثبوتا اگر بالفرض در عالم ثبوت، استحباب را تصور کرده و گفتید انسانی که مکلف است به حج واجب به شکل ترتب می شود حج بر او مستحب نیز باشد اگر در عالم ثبوت این را پذیرفتید در عالم اثبات دلیلی بر این عالم ثبوت ندارید و المهم هو الاثبات
تا اینجا مبادی را بیان کردیم تا بتوانیم فتوا دهیم؛ برای فتوا و جواب به این سوال که آیا صبی در موردی که به گمان عدم بلوغ، حج را استحبابی به اتمام رسانده و بعد متوجه شده بالغ بوده حج او حج واجب محسوب می شود یا نه، دو مرحله را باید طی نمود که هر کدام از مراحل را پذیرفتیم مطابق با آن فتوا می دهیم بعضی مانند مرحوم خوئی که فرموده اشتباه در تطبیق بشود یا اشتباه نشود و یا مانند بعضی راحت فتوا می دهیم حج صبی حج واجب است.