1403/10/10
بسم الله الرحمن الرحیم
بلوغ/شرایط وجوب حج /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /بلوغ
عن المجتبی علیه السلام: اوصیکم بتقوی الله فان الله ضمن لمن اتقاه أن یحوله عما یکره الی ما یحب و یرزقه من حیث لایحتسب [1]
شما را توصیه به تقوی می کنم زیرا خداوند ضامن است که هر که تقوی داشته باشد او را از وضعی که از آن کراهت دارد به وضعی که دوست می دارد ببرد و از آنجا که گمان نمی کند به او روزی رساند
شاید رایج ترین، بلیغ ترین و جامع ترین کلمه ای که بر زبان انبیا و اولیا نسبت به بندگان خدا و دوستان جاری شده کلمه "اتقوا الله" است خدا رابپایید؛ این یک قاعده ثابت و مسلم در تاریخ بشر است برای آنانی که حقیقتا متقی بوده اند وقتی به شکل واقعی تقوای الهی را رعایت می کنیم خداوند بر ما لطف می کند از جمله طلبگی که گوهر کمیاب و اکسیر اعظم است و غالبا قدر آن را نمی دانند و در غفلت بسر برده و گرفتار آشفتگی می شوند؛ آنان که قدردان طلبگی هستند و به آداب و لوازم آن متصلند، مصداق متقون می باشند وفقنا الله لذلک
اما در ادامه بحث فقه برای رسیدن به ما هو الحق و المطلوب قرار شد مقدماتی ذکر شود دو مقدمه را گذراندیم و با تمام شدن این دو مقدمه به این نتیجه رسیدیم که در عالم جعل و اثبات تکلیف، هیچ دلیل اجتهادی و فقاهتی بر اینکه قصد وجوب یا قصد حجة الاسلام در باب حج لازم است نداریم؛ در عالم قانون گذاری پروردگار از هیچ آیه و روایت و اصل عملی نمی توان استفاده کرد که قصد عنوان حجة الاسلام واجب و لازم است
می رویم سراغ عالم امتثال، در عالم امتثال این دو مقدمه تبصره می خورد و آن تبصره اینکه در عالم امتثال و انجام دادن
تکلیف الهی در آنجا که قصد عنوان در بیرون اثر گذار است لازم است مکلف قصد عنوان نماید،
مورد اول: مثلا کسی عهد کرده اگر مشکل او حل شود یک روز در ماه رجب روزه بگیرد بعد دوباره برای مساله ای دیگر نذر می کند در ماه رجب یک روز روزه بگیرد طبق ادله گفتیم در عالم جعل و اثبات تکلیف، دلیلی نداریم بر اینکه نیت هر روز از روزه باید مشخص شود اما از جهت امتثال که در خارج می خواهد بگوید من روزه عهد را گرفتم یا روزه نذر را، اثر دارد به جهت اینکه اگر نیت را مشخص نکرد و یک روز رجب را روزه گرفت هیچ کدام واقع نمی شود زیرا ترجیح بلامرجح است و در حکم حنث عهد و نذر است و دو کفاره دارد حال اگر قصد نمود روزه نذر را، روزه او درست است زیرا حنث نذر نکرده و روزه دیگر را اگر نگرفت می شود حنث عهد و کفاره عهد لازم می آید؛ کفاره حنث عهد30 روز روزه است در حالی که حنث نذر 10 روز است لذا امتثال در خارج اثر دارد بنابراین تعیین عنوان نذر یا عهد اثر دارد
بنابراین در عالم امتثال می گوئیم واجب است برای مکلف قصد عنوان
مورد دوم: اینکه اگر کسی دو روز روزه بر ذمه اوست، یک روز از رمضان سال گذشته و دیگری از رمضان اخیر؛ اگر روزه رمضان اسبق را نیت کند و روزه بگیرد صحیح است و روزه رمضان اخیر را اگر نگرفت و متصل به رمضان بعدی شد کفاره تاخیر دارد، حال اگر روزه رمضان اخیر را گرفت روزه او صحیح است و کفاره تاخیر براشته می شود اگر یک روز را بدون نیت و قصد هیچ کدام از دو روز روزه گرفت، در اینجا طبق عرف عقلا و روش کم مؤونه بودن از رمضان سال اسبق حساب می شود که اثری بر آن نیست و اگر روزه رمضان اخیر را نگرفت کفاره تاخیر دارد
بنابراین در عالم امتثال قصد عنوان در مواردی که اثری مترتب است لازم می باشد اما اگر فرض کنید کسی از یک رمضان دو روزه قضا دارد در این مورد اگر قصد عنوان نکند مشکلی پیش نمی آید
پس مشخص شد گاهی از اوقات قصد عنوانِ واجب و مستحب لازم است، با این پیش زمینه می رویم سراغ بحث خودمان
در مانحن فیه و جریان صبی که گمان نموده بالغ نیست و حج را استحبابی تمام کرده و یا بالغی که به گمان مستطیع نبودن حج استحبابی انجام داده و بعد کشف خلاف شده در این مورد حج مردد بین دو چیز است استحباب و وجوب؛
اگر در مانحن فیه قائل شدیم صبی یا بالغ در حینی که در عالم واقع به حجة الاسلام مکلف بوده، مخاطب به حج استحبابی هم بوده است یعنی شارع مقدس از این شخص هم حج مستحبی می خواهد چون مامور به آن است و هم حجة الاسلام چون شرایط آن را داشته ، در این مورد نیز اگر شخص بخواهد حجة الاسلام را در خارج تحقق بخشد باید نیت حجة الاسلام نماید و چون نیت نکرده مستحب حساب می شود برای توضیح قسمت آخر نیاز است وارد مقدمه سوم شویم
مقدمه سوم: آیا کسی که ذمه او مشغول به حجة الاسلام شده مخاطب به حج استحبابی هم هست یعنی دو امر داشته باشد؟ برای روشن شدن بحث مقداری از کلمات محققین را مرور می کنیم
مرحوم خوئی رضوان الله تعالی علیه می فرماید:« لا شک انّ تلک الحجة مامور بها ایضا » در حجی که صبی انجام می دهد مامور به حج ندبی هم هست« امر واقعی لکن لا فی عرض الامر بحجة الاسلام» نه اینکه دو نیت در عرض باشد زیرا در این صورت اجتماع مثلین می شود و وجوب و استحباب نمی تواند در یک عمل جمع شود « بل فی طوله و بنحو الخطاب الترتبی » خطاب ترتبی یعنی کسی حج واجب را نیت نکرد، مستحب حساب می شود « حیث انه غیر مشروط بعصیان الاهم بل بمجرد تركه ولو عن عذر، والتعبير عن الشرط بالعصيان على ما هو المتداول في الألسن مبني على الغلبة لا لخصوصية فيه » لازم نیست عصیان شکل گیرد، کسی واجب اهم را ترک کرد واجب مهم زنده می شود « وقد ذكرنا في الأصول أنَّ مجرد الإذعان بإمكان الترتب كافٍ في التصديق بوقوعه بمقتضى إطلاقات الأدلة فيؤمر في المقام بحجّة الإسلام أولاً وعلى تقدير تركها فبالحجّ الندبي،.» مرحوم خوئی از کسانی است که ترتب را در خیلی از ابواب فقه اجرا نموده از جمله در ما نحن فیه و بعد مثال می زند « ومن ثمّ لو حجّ المستطيع نيابة يُحكم بصحة النيابة وإن كان آثماً في ترك حجّ نفسه مع التفاته »[2] کسی می داند مستطیع است و در میقات شجره به نیابت شخصی دیگر محرم می شود در اینجا می فرماید حج او صحیح است ولو بگوئید معصیت کرده، در مانحن فیه نیز چنین چیزی است صبی که گمان کرده بالغ نیست و حج را استحبابی انجام داده
چون حج واجب را قصد نکرده، حج او خود بخود تبدیل به استحبابی می شود .
محور فقه معاصر ما زحمات حضرت ایه الله خوئی این شخصیت بزرگ است همان طور که مرحوم سید در عروه برای مرحوم خوئی محور بوده، مطالب مرحوم خوئی در تفصیل عروه می تواند بستری باشد برای تفکر طلبه ها
بنابراین دورنمای بحث به این شکل مشخص شد که در یک آن حجة الاسلام به شکل ترتب در طول، هم امر وجوبی داشته باشد هم امر استحبابی به این صورت که اگر کسی به هر جهت واجب را نیت نکرد استحبابی محسوب می شود برای اینکه این بحث کاملا منقح شود باید در دو مقام بحث را تفصیلا ورود پیدا کنیم:
1. در عالم ثبوت 2. عالم اثبات
ابتداءً شریعت را واکاوی می کنیم که آیا در عالم ثبوت مطلب مرحوم خوئی درست است؟
اوضاع و احوال ثبوتی آن با چه معیار و قواعد و نگاهی سنجیده می شود؟
چطور می شود در شریعت تصور کنیم مانند حج در میقات برای صبی یا کسی که بالغ است و گمان کرده بالغ یا مستطیع نیست دو امر وجودی و استحبابی داشته باشد؟ تمام این موارد باید از جهت قواعد منقح شود