« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1403/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

کفاره محرمات احرام/حج صبیان /کتاب الحج

 

موضوع: کتاب الحج/حج صبیان /کفاره محرمات احرام

قال رسول الله صلی الله علیه و اله: لا قول الا بالعمل و لا قول و لا عمل الا بالنیة و لا قول و لا عمل و لانیة باصابة السنة[1]

گفتارخوب ارزشی ندارد مگر اینکه در وادی عمل دیده شود قول و عمل خوب ارزشی ندارد مگر از سرچشمه پاک نیت سر بزند و قول و عمل و نیت، کامل و اثرگذار نیست مگر اینکه مستند به شریعت باشد

خلاصه جلسه گذشته:

در بحث فقه رسیدیم به مساله هفتم عروه که اگر صبی در مشعر بالغ شود حج او حجة الاسلام محسوب می شود یا نه

در گذشته مشخص شد و به این نتیجه رسیدیم که صبی می تواند محرم شود و مورد احرام ولی قرار بگیرد و حجی که انجام می دهد استحبابی و صحیح است حال اگر در این حج مستحبی و در مشعر یا قبل از آن صبی بالغ شد برای مجزی بودن حج او دو دلیل ذکر شد

دلیل سوم: روایاتی که دلالت دارد بر خصوص اجزای حج عبد "اذا اعتق و ادرک المشعر" اگر عبدی در مشعر آزاد شد نهایتا الغاء خصوصیت شد یکی از اصطلاحات در بحث استنباطات احکام شریعت در فقه و اصول که بر زبان محققین جاری می شود این است دلیلی که برای مورد خاصی است ذکر می کنند و بعد می گویند ما خصوصیت را ملغی می کنیم؛ این روایات برای عبدی است که در مشعر آزاد شده است می گویند در اینجا الغاء خصوصیت می کنیم چون صبی و مجنون هم مانند عبد تکلیف ندارد، تا مشعر به عنوان استحباب آمده اما از مشعر می شود واجب و مجزی از حجة الاسلام و بر این الغاء

خصوصیت محققین بسیاری ایراد گرفته اند

ایراد اول: به این صورت که می گویند الغاء خصوصیت همان قیاس است با اسمی دیگر؛ شما صبی را به عبد تشبیه کرده اید و می گوئید حکم در مقیس علیه ثابت است پس مقیس مانند مقیس علیه است صبی مانند عبدی است که معتق شده اگر قرینه داخلی یا خارجی یا ادله ای داشتیم که این مورد را توضیح می داد و الغاء خصوصیت می نمود، قیاس منصوص العله بود و مورد قبول زیرا علت را نشان می داد و در ادامه تبیین و توضیح داشت اما صرف ادعای الغاء خصوصیت می شود قیاس و لیس من مذهبنا قیاس

ایراد دوم: اگر گفتید الغاء خصوصیت می کنید این بیان اطلاق دارد و باید همه جا جاری شود لذا اگر کسی حج متسکعا انجام داد یعنی در میقات شجره به سختی خود را محرم نمود و بسختی لباس احرام تهیه کرد و در مشعر پولدار شد و مستطیع گشت باید بگوئید طبق این روایت حج او مجزی از حجة الاسلام است وما یلتزم به احد من العلما

دلیل چهارم: که مهمترین دلیل است اینکه بگوئیم طبیعت حج صبی با طبیعت حج بالغ یکی است از همان ابتدا لباس، تلبیه، ترک محرمات، طواف و ... یکی است همان طور که در صلاة چنین است اگر در بین صلاة صبی بالغ شد می گویندنماز نیازی به اعاده ندارد و مجزی است زیرا طبیعت نماز صبی با نماز بالغ فرقی ندارد بنابراین حال که صبی در مشعر بالغ شد و حج را از ابتدا انجام نموده و طبیعت آن مانند حج بالغ است ادامه حج را در بلوغ انجام می دهد زیرا تکلیف از استحبابی به واجب تبدیل شده بنابراین مجزی است

اگر این دلیل بخواهد پابرجا بماند باید دو مطلب استحکام داشته باشد

مطلب اول اینکه واقعا بگوئیم طبیعت حج در صبی با بالغ یکی است مانند صلاة این مطلب باید اثبات و مستدل گردد

مطلب دوم روایاتی که دلالت دارند بر عدم اجزای حج صبی باید مقید شوند و اطلاق از آن ها گرفته شود و بگوئیم شامل آن موردی که صبی در بین اعمال بالغ شده است نمی شود

اگر این مطلب اثبات شود لا یدخل فی درزهما شعر و فتوا می دهیم صبی محرم که در مشعر بالغ می شود حج او علاوه بر صحت مجزی از حجة الاسلام است

رد مطلب اول: این مطلب اولا ادعای بدون دلیل است خصوصا در امور عبادی زیرا امور عبادی تماماً توقیفی هستند اگر قرار باشد کاشفی به عمل بیاید که طبیعت این دو فعل یکی است باید خود شارع بیان کند و ما نمی توانیم این مساله را ثابت کنیم به عنوان مثال در صلاة از بعضی ادله استفاده می شود که اگر صبی بین نماز بالغ شد اعاده ندارد، از این دلیل کشف می کنیم طبیعت یکی است اینکه می گوئیم اعاده ندارد بخاطر شریعت است نه به خاطر ذوق و سلیقه خودمان؛ در مساله حج وقتی به روایات رجوع می کنیم می گویند مجزی نیست و این قول کاشف از این است که ماهیت حج صبی با ماهیت حج بالغین فرق دارد ثانیا حتی اگر قائل شویم مجزی است خود این کلام کاشف از این است که ماهیت ها فرق دارد زیرا در بحث اجزا خواندیم اجزا دو شاخه دارد: اجزای احکام ظاهری از احکام واقعی و اجزای احکام اضطراری از احکام واقعی و اجزا به این معنا است که مجزی و مجزی عنه دو طبیعت هستند زیرا نمی شود یک طبیعت از خود مجزی باشد احکام ظاهری و اضطراری غیر از احکام واقعی اند بنابراین از ادله می فهمیم بحث از اجزا و عدم اجزا است و این خود کاشف است که ماهیت حج صبی با ماهیت حج بالغین متفاوت است و ما از این تفاوت خبر نداریم چون توقیفی است درست است که صورتا یکی است اما برای یکی بودن در طبیعت باید دارای دلیل باشد و ما دلیل نداریم بلکه دلیل بر متفاوت بودن آن داریم

رد مطلب دوم: سلمنا که ماهیت یکی است در اینجا نمی توانیم اطلاق را از روایاتی که می گویند حج صبی مجزی نیست بگیریم مانند روایت صحیحه اسحاق بن عمار «سالت ابی الحسن الکاظم علیه السلام عن ابن عشر سنین یحج قال علیه حجة الاسلام اذا احتلم » [2] پسری ده ساله حج انجام داده حضرت فرمود مجزی نیست و باید بعد از بلوغ حجة الاسلام را به جا آورد در اینجا مشخص است در ده سالگی کسی محتلم نمی شود بنابراین مورد ما نحن فیه در صدر روایت نیست اما ادامه « کذلک الجاریه علیها الحج اذا طمثت » برای دختران تصور می شود که در ده سالگی حیض شود و ذیل روایت برای ما نحن فیه گویش دارد که جاریه اگر شب مشعر حائض شد حج او مجزی نیست، حال آیا می توان این روایات را که حجة الاسلام مطلقا بر صبی نیست مقید کنیم ؟

در روایات نداریم اگر در مشعر بالغ شد یجزی عن حجة الاسلام فقط داریم ادرک الحج حج او صحیح است و دلالتی بر مجزی بودن از حجة الاسلام نداریم

تا اینجا این چهار دلیل ذکر شده پذیرفته نیست یک دلیل دیگر مانده آن هم اجماع است که شیخ در خلاف نقل نموده "دلیلنا الاجماع و الاخبار" اخبار را مرور کردیم و دلیلی محکم که فقیه را آرام کند وجود ندارد الا اجماع که صغرا و کبرا مخدوش است بخاطر اینکه اولا اجماع و اتفاق کل نیست ثانیا این اجماع حجت نیست زیرا مدرکی است یعنی آنان که استدلال کرده اند بخاطر برداشت از روایات است و مدرک مشخص شد روایات گویش صریح ندارند

لذا این فرع فقهی تا اینجا که در متن عروه آمده است "ادعی بعضهم الاجماع علیه و کذا حج المجنون ندبا حجه" اثبات نشده .

 


logo