« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1403/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

کفاره محرمات حج/حج صبیان /کتاب الحج

 

موضوع: کتاب الحج/حج صبیان /کفاره محرمات حج

عن المجتبی علیه السلام قیل له ما المروة؟ قال حفظ الدین و اعزاز النفس [1]

مردانگی و بزرگوای انسان به آن است که دین خدا را بر زمین حفظ نماید و خود را عزیز کند

دو شاخصه از طلاب علوم دین که در راس خواص پیروان مکتب اهل بیت صلوات الله علیهم هستند رسالت اصلی آنان هیمن است: عزت نفس و حفظ دین که رابطه تنگاتنگی با هم دارند کسانی از طلبه ها می توانند حافظ دین باشند که نفس شان را به عزت رسانده باشند و عزت نفس یک حقیقت است که در حدیث عنوان بصری آمده حقیقت عبودیت "کفی بی عزا ان اکون لک عبدا" عزت در بندگی خداست لذا حضرت صادق علیه السلام به عنوان بصری فرمودند: اذا اردت العلم فاطلب اولا فی نفسک حقیقة العبودیه [2] اول ببین می توانی عبد باشی بعد عالم شو پیامبر اول عبد بود بعد رسول و مبلغ رسالات الله شد

وفقنا الله لذلک و اعصمنا الله من الذلل

عرض شد در رابطه با روایت معتبره محمد بن مسلم که ظهور در همه ابواب فقه داشت «عمد الصبی و خطأه واحد» این ظهور را بعضی خواستند از روایت بگیرند یکی از آنها مرحوم محقق حکیم رضوان الله تعالی علیه بود که فرمایشات ایشان را مرور کردیم در ادامه در ذیل فرمایشات محقق حکیم اشاره ای می کنیم به کلامی از مرحوم محقق نائینی رضوان الله تعالی علیه ایشان می فرماید متعارف در باب عمد و خطا جنایات و کفارات است، با این سخن کلام محقق حکیم حاشیه می خورد محقق حکیم فرمود عمد و خطا هر کجا کنار هم قرار گرفتند ظهور در جنایات و دیات و قصاص دارند و اطلاقی در ظهور ندارند اما مرحوم نائینی می گوید متعارف این است که وقتی در کنار هم بکار برده می شوند هم جنایات را شامل می شوند هم کفارات را لکن استعمال این دو در جنایات بیشتر است و در ادامه شواهدی را ذکر می کند و می فرماید در روایات بسیار موارد عمد و خطا حاشیه دارد و منتهی می شود به جنایات در کلام امام صادق علیه السلام این گونه آمده است: «ما تقول فی العمد والخطا فی القتل و الجراحات؟ » [3]

عبارت بعدی « ان العمد فتعمده فیقتله بما یقتل مثله و الخطا ان یتعمد و لایرید قتله یقتله بما لا یُقتل مثله » [4]

اگر کسی را با چیزی که معمولا با آن کسی کشته نمی شود بکشد می شود خطا

و یا فرمود: « القسامه خمسون رجلا فی العمد و فی الخطا خمسة و عشرون رجلا » [5]

لکن این استعمالِ اکثر باعث نمی شود که لفظ روایت محمد بن مسلم اختصاص پیدا کند به جنایات و جراحات به تعبیر علمی کثرت استعمال یک لفظ در یک معنا باعث نمی شود که ظهور اطلاقی آن لفظ گرفته شود؛ آنجایی ظهور یک لفظ اختصاص پیدا می کند به مورد خاص که خود لفظ ذاتا این استعداد را داشته باشد در مواردی که مانند حکیم می گوید عمد وخطا در کنار هم مختص در باب جنایات است به خاطر این دو مطلب است:

1. از باب تعدد دال و مدلول یعنی صدر روایت عمد و خطا دارد و ذیل رویات فی العاقله

2. از باب همراه شدن با قرائن مانند اینکه بحث قتل ذکر شده یا بحث دیه و جراحت ذکر شده بعد می گوئیم این عمد و خطا برای جراحت است و الا لفظ عمد و خطا مشخص است که استعداد دارد در هر مساله ای بکار برده شود و شاهد این مطلب روایاتی است که در آن ها عمد و خطا بکار برده شده است اما در مورد قتل و جنایت نیست یکی از آنها نامه معروف حضرت به مالک اشتر است: « وَأَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ، وَالْمحَبَّةَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَلاَ تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً (ضارباً) تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ، »با مردم تند برخورد مکن « فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ، أَوْ نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ،» اینان یا هم دین تو هستند یا در خلق شبیه تواند « يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، »بعضی گرفتار تفریط هستند « وَتَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَيُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَالْخَطَأِ، » [6] و بعضی کارهای خلاف مرتکب می شوند یا عمدی و یا از روی خطا ،که در اینجا بحث جنایت نیست

بنابراین استعمال لفظ عمد و خطا در جنایات بخاطر قرائن یا دال و مدلول است که از دالی یک معنا و از دال دیگر معنایی دیگر استفاده می شود بعد توسط عاقله که دال دوم است آن را اختصاص به جنایات می دهیم این مساله باعث نمی شود لفظی که آفریده شده برای هر عمد و خطایی ظهورش را بگیریم

در نتیجه شیوع و کثرت استعمال بوسیله قرائن و دال و مدلول در صورتی می تواند جلوی ظهور را بگیرد که باعث انصراف شود انصرافی که معادل تبادر و باعث ظهور در حد وضع شود. احراز چنین مطلبی(انصراف) در کلمه عمد و خطا "دون اثباته خرط القتاة" لذا صحیحه محمد بن مسلم تا اینجا مطلق باقی می ماند یعنی فرمایش محقق حکیم که خواست ظهور در اطلاق را از بین ببرد سخن سختی است.

وجه دوم: در باب نفی ظهور صحیحه این که گفته اند تمام روایاتی که عمد و خطا در آنها بکار رفته است غیر از روایت محمد بن مسلم، در جنایات است یعنی فقط "عمد الصبی و خطأه سواء" آزاد است ولی بقیه همه در یک حاشیه و قید به طرف جنایات رفته اند به تعبیر عامیانه رفقای صحیحه محمد بن مسلم از روایات همه در باب جنایات و دیات هستند و این باعث می شود که خود این روایت هم منصرف شود به سمت باب جنایات روی همین جهت اکثر علمای فریقین روایت را برده اند سراغ بحث جنایات و اول در آن باب ذکر می کنند

سوال: آیا این امر باعث می شود اطلاق از روایت گرفته شود؟

پاسخ: انصاف این است که صرف اینکه بقیه روایات در باب جنایات هستند باعث نمی شود ظهور این روایت در اطلاق از بین برود زیرا در بحث محتف شدن یک کلام به قرینه چنان که اگر یک کلام احتفاف پیدا کرد با قرینه ای که می تواند آن قرینه مراد جدی متکلم را بیان کند به این معنا که بگوئیم ظاهر کلام مقصود نیست و قرینه مراد جدی است و می دانیم اگر جمله ای قرینه نداشته باشد به ظاهر آن عمل می شود اما اگر قرینه ای محکم داشته باشد که "یصح ان یتکل المتکلم علیها" قرینه را مراد متکلم می دانیم؛ انصافا امام علیه السلام در هنگام اطلاق گویی "عمد الصبی و خطأه سواء" نمی تواند اکتفا کرده باشد به رفقای این رویات زیرا احتفاف به قرائن باید در الفاظ و کلمات و ذات خود روایت باشد یا قرینه مقامیه باشد اما صرف ده روایت دیگر که در باب جنایت هستند نمی توانیم این روایت آزاد را ببریم در جنایات، علیرقم اینکه در نهج البلاغه و روایات دیگر دیدیم عمد و خطا برده شده است ولی جنایت نیست و بگوئیم در صحیحه محمد بن مسلم امام اعتماد و اتکال کرده است بر این قرینه و می شود قرینه صارفه که مطلق را از روایت می گیرد و آن را به باب جنایات می برد به تعبیر دیگر در باب محاورات و گفتگو قرینه باید آن چنان باشد که نوعی التصاق و چسبیدگی به کلام داشته باشد یا لفظا یا معنویا این نوع این گونه نیست و نمی توایم آن را منصرف بدانیم

نکته دیگر اینکه عادت علما این بوده زمانی که بابی را در فقه باز می کردند روایات آن را نیز می آوردند باب جنایات و دیه را که مطرح نمودند روایاتی را انتخاب کردند که عمد و خطای آن با هم یکی بوده و مورد آن جنایات بوده است حال صرف اینکه در باب جنایات آمده نمی توانیم روایتی دیگر که عمد و خطای صبی را یکسان گرفته اختصاص به آن باب دهیم

فرمایش صاحب جواهر و بعضی که بعد از ایشان تحکیم کرده اند دیگر از باب از بین بردن ظهور نیست به تعبیر دیگر این دو کلام قبل از مرحوم حکیم و علی ما حکّی که نسبت به امام می دهند در کتاب بیع می خواهند مستقیم ظهور صحیحه محمد بن مسلم را ببرند در باب جنایات یعنی تصرف درونی در الفاظ حدیث

وجه دوم: تصرف بیرونی است مرحوم صاحب جواهر فرموده است اگر بخواهیم به اطلاق این صحیحه عمل کنیم خلاف ضرورت مذهب لازم می آید یعنی تالی فاسد دارد به این جهت که اگر گفتیم عمد الصبی خطا مطلقا فی تمام ابواب فقه لازم می آید زمانی که صبی ممیز روزه دارد و عمدا افطار می کند بگوئیم روزه او درست است اگر در بین نماز عمدا صحبت نمود بگوئیم نمازش صحیح است و بسیاری از موارد دیگر که در این زمینه "فلایلتزم بذلک احد" بنابراین باید اطلاق صحیحه محمد بن مسلم را حمل نماییم بر روایت اسحاق بن عمار البته این حمل به خاطر اطلاق و تقیید نیست بلکه از این جهت است که اگر اطلاق داشته باشد باعث می شود نظام دین بهم بریزد و بسیاری از مواردی که شریعت برای صبی در باب عمد احکامی را مقدر نموده است برداشته شود که یلزم اختلال نظام شریعت لذا مجبوریم بگوئیم صحیحه محمد بن مسلم همان موثقه اسحاق بن عمار است نه از باب حمل بلکه به جهت اینکه از اول اطلاقی نمی توان برای آن تصور کرد زیرا به محض تصور اطلاق، اختلال نظام لازم می آید لذا اصطلاحاً اسمش را می گذاریم جمع عرفی که این جمع اقتضا می کند ما بگوئیم مراد جدی از صحیحه محمد بن مسلم همان موثقه اسحاق بن عمار است

معنای دوم در بیان این است که گفته شود چون اختلال نظام لازم می آید صحیحه محمد بن مسلم مجمل می شود و ما مجمل را حمل می کنیم بر مبین این فرمایش صاحب جواهر است که بسیاری از محققین به آن پرداخته و توضیح داده اند که نیاز به مقداری گفتگو دارد و توضیحات آن سیاتی...

 


logo