1403/08/23
بسم الله الرحمن الرحیم
تصرفات ولی/حج صبیان /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/حج صبیان /تصرفات ولی
جلسه دیگر از فقه را از کنار مضجع نورانی مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه صلوات المصلین در نجف اشرف نائب الزیاره همه طلاب علوم دین هستم و ارائه می کنم تا در سفر نیز توجه به فقه و معارف دین وسیله و سببی باشد برای استقامت بر طریق ولایت خاندان عصمت و طهارت که توصیه فرمودند به کار و علم و تلاش در وادی معرفة الله.
آغاز سخن با کلامی از محمدحسن بن ولید استاد شیخ صدوق و همچنین همین مطلب در کتاب مزار ابن قولویه و همچنین در من لایحضره الفقیه درباره زیارت امام رضا علیه السلام وارد شده است نکته ای که به ذهن من آمد این است که بیشترین توجه به توحید در آداب زیارت حضرت رضا علیه اسلام وارد شده است از آغاز غسل تا رسیدن به روضه منوره امام رضا علیه السلام این گونه در این سه بیان آمده است «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله و ان علیا ولی الله » توحید نبوت و امامت که این خود درس بزرگی است در معرفت ائمه که امامان توحیدند بالاخص حضرت رضا علیه السلام که معروفند به عالم آل محمد صلی الله علیه و اله، لذا ما طلاب علوم دین بیشتر توجه کنیم به این حقیقت واقعی عالم، توجه به مبدا و توحید و تمام اعمال خود را در زندگی روزمره و تطبیق شریعت آسمانی حضرت حق بر این زندگی بر پایه توحید باشد
رسیدیم به فرع سوم از فروع مساله ششم، سید در عروه می فرماید: و اما الکفارات الاُخر المختص بالعمد و هل هی ایضا علی الولی أو فی مال الصبی أو لایجب فی غیر الصید لان عمد الصبی خطأ و المفروض انّ تلک الکفارات لا تثبت فی صورة الخظأ وجوه لا یبعد قوة الاخیر إما لذلک و إما لانصراف أدلتها عن الصبی[1]
در این قسمت از مساله ششم ابتدائا مرحوم سید طرح مساله نموده و احتمالات را ذکر کرده است و آن گاه یکی از این احتمالات را تقویت و در نهایت به شکل دیگری فتوا می دهد .
این قسمت از مساله بعد از کفاره صید آمده که به شکل جداگانه مطرح شد و خصوصیتش این بود که کفاره صید در احرام با دو لحاظ مورد حرمت قرار گرفته است یکی اینکه صید در حرم مجاز نیست و دیگری اینکه محرم جائز نیست صید نماید؛ چون این دو جهت در کفاره صید بود مجزا ذکر و حکمش بیان گردید اما بقیه کفارات در دوره احرام به عنوان فرع سوم مطرح می شود
در این فرع سید سه احتمال را بیان کرده است
احتمال اول: کفاره محرمات احرام غیر از صید بر عهده ولی است
احتمال دوم: کفارات بر مال صبی لحاظ می شود
احتمال سوم: کفاره ای وجود ندارد نه بر ولی و نه در مال صبی
مرحوم سید احتمال سوم را ابتدائا قوی می داند "لایبعد قوه الاخیر" و دو دلیل برای آن ذکر می کند
دلیل اول: روایات «عمد الصبی خطأ» دلالت دارد که در مورد صبی کفاره نیست چرا که کار عمد او خطا محاسبه می شود
دلیل دوم: ادله کفارات از صبی به سوی بالغین انصراف دارد و فقط بالغین را شامل می شود
بعد از اینکه به این دو دلیل می پردازد می گوید: « الاحوط تکفل الولی بل لایترک هذا الاحتیاط بل هو الاقوی » بعد از این فتوای ابتدائی منتقل می شود به احتیاط واجب و می گوید احتیاط واجب آن است که کفاره محرمات احرام صبی بر عهده ولی است و بعد از بیان کردن احتیاط واجب منتقل می شود به اقوی و می گوید «بل هو الاقوی» اینکه کفاره محرمات احرام ثابت و بر ذمه ولی باشد قوی تر است و برای اثبات این مدعا مختصرا استدلال می کند یعنی مرحوم سید در نهایت ملتزم می شود به ثبوت کفاره محرمات احرام بر ولی به دو دلیل
ابتدائا دلیل فقاهتی که فرمود "الاحوط" و دلیل دوم اجتهادی یعنی منتقل می شود به فتوا آنجا که می گوید "هو الاقوی"
استدلال ایشان در اقوی به دلیل اجتهادی است که می گوید روایت "عمد الصبی خطا" ما نحن فیه را نمی گیرد زیرا آن روایت اختصاص به دیات دارد که احکام وضعی هستند و از طرفی انصراف را کنار می گذارد و می گوید انصراف مورد صبی را شامل نمی شود به این معنا که اطلاق ادله کفارات صبی را شامل می گردد و در نتیجه عمل می کند به اطلاقات ادله اثبات کفاره که این کفارات وجود دارد حال چون صبی از جهت تکلیفی استعداد کفاره را ندارد بر ولی ثابت است هرگاه اسباب کفارات به شکل عمدی از صبی اتفاق بیفتد کفاره اتفاق می افتد و تثبیتش بر ذمه ولی است این خلاصه محتوای مساله ششم بود در بحث کفارات محرمات احرام غیر از صید
برای اینکه این بحث تحقیق شود و واقعیت مبیّن گردد در دو مقام بحث را به واکاوی می گذرانیم
مقام اول: ثبوت و عدم ثبوت کفاره در مال صبی
مقام دوم: ثبوت کفارات احرام در مال ولی
اما در مقام اول: برای اثبات عدم ثبوت کفاره در مال صبی به وجوهی استدلال شده است:
وجه اول: انصراف ادله کفارات از صبی، نتیجتا کفاره ای بر صبی نیست و وجه در انصراف این است که موضوع ثبوت کفارات، ثبوت کفارات بر محرم است آن هم به شکل وجوب تکلیفی و این وجوب تکلیفی شامل صبی محرم نمی باشد نتیجتا این انصراف باعث می شود که ادله کفارات، ظهوری در اطلاق پیدا نکنند که هم شامل بالغین شوند و هم شامل صبیان لکن این وجه قابل تامل است می توان گفت به این مقدار، انصراف واضح نیست چون با ملاحظه این ادله تا زمان عصر معصومین صلوات الله علیهم نمی توانیم ادعا نماییم که این ادله ثبوت کفارات از نوع وجوب تکلیفی است و نسبت به صبیان ظهور ندارد زیرا ممکن است کفارات مردد بین وضع و تکلیف باشند که ثبوت آن وضعی است یا تکلیفی اگر وضعی باشد شامل صبیان نیز می گردد زیرا احکام وضعی در زندگی صبیان نیز قابل جریان است آری تکلیف معنا ندارد زیرا صبیان مکلف نیستند بخاطر همین جهت مرحوم محقق حکیم وجه دیگری را برای انصراف ذکر کرده است
وجه دوم : فداء یعنی کفاره و جایگزین انجام دادن محرم در احرام از قبیل مجازات بر گناه است اگر چنین است در صبی صادق نیست زیرا صبی گناه در او شکل نمی گیرد بدین شکل ادله کفارات انصراف به بالغین پیدا می کند لکن می توان گفت این وجه نیز باعث انصراف نمی شود بلکه معنایش این است که ادله کفارات، صبی را شامل نمی شود انصراف در جایی صادق است که یک دلیل استعداد شامل شدن بر همه افراد را داشته باشد یعنی در ما نحن فیه زمانی انصراف صادق است که دلیل ما هم صبی را شامل شود و هم بالغ را و بعد بخاطر کثرت استعال بالغین، صبیان را شامل نشود اما این وجهی که محقق حکیم ذکر نمود و وجه قبلی حکایت از این داشت که صبی استعداد و اقتضای کفاره را ندارد و تعبیر به انصراف طبق هر دو وجه صادق نیست .
مرحوم محقق خوئی که الان در کنار مضجعش قرار دارم و به یاد همه شما دوستان طلاب هستم به محقق حکیم ایراد گرفته است و فرموده شما نباید تعبیر به گناه نمایید و بگوئید کفارات جنسش از نوع مجازات بر گناه است به جهت اینکه تمام موارد کفارات در مقام مجازات نیست زیرا گاهی کفاره هست اما مجازاتی در کار نمی باشد مانند کفاره پوشیدن سر یا زیر سایه رفتن از باب اضطرار تمام اینها کفاره دارد اما کسی که مضطر و مکره است گناهکار نیست از اینجا مشخص می شود کفارات بر اساس تادیب و مجازات تشریع نشده است.
این فرمایش مرحوم خوئی نسبت به کلام محقق حکیم فی الجمله وارد است لکن می توانیم از محقق حکیم دفاع کرده و بگوئیم مقصود محقق حکیم این است که قاعده اول این است که کفارات مجازاتی و از باب تامین و جبران گناه است الا اینکه بعضی موارد از این قاعده کلی خارج شده است مانند همین قاعده تَستُّر و اضلال اضطراریین لذا فرمایش مرحوم خوئی نمی تواند اشکال جدی به محقق حکیم باشد شاید مناسب ترین وجه آن باشد که کفاره طبق ماده ای که دارد از کفر است به معنای ستر و پوشاندن؛ کافر را نیز کافر می گوئیم یعنی «یستر انعم الله » یا «سُتر قلبه عن الحق »کسی که قلبش مستور شده این کفر در مکروهات هم استعمال می شود مانند روایت وارد شده « قال الصادق علیه السلام: کفاره الضحک ان تقول اللهم لا تَنقُتنی »[2] در هنگام خنده و ضحک افراطی به ما توصیه شده بگوئید لا تنقتنی یعنی پوشید شود و« کفاره الطیره التوکل » [3] کسی که در ذهنش فعل و انفعالات نامناسب پیش می آید درباره مبدا و معاد که اسمش طیره است باید توکل کند
بنابراین ملازمه ای بین کفاره و گناه نیست نتیجتا به اینجا می رسیم که در بحث انصراف نتوانستیم وجهی را ذکر کنیم که قائل شویم ادله کفارات انصراف دارند و لا وجه قویٌ فی دعوی الانصراف حتی یکون دلیلا علی عدم الشمول ادله الکفارات الصبی
تا اینجا اولین دلیلی که برای کفارات صبی ذکر شد که صبی ممیز و غیر ممیز غیر از صید در محرمات احرام کفاره ندارد مستدل و قوی نمی باشد
دلیل دوم بر عدم کفاره محرمات نسبت به صبیان :
صبی محرم حقیقی نیست لذا موضوع برای ثبوت کفارات قرار نمی گیرد حتی صبی ممیز چه رسد به غیر ممیز به این جهت که احرام حقیقی نیاز به التزام نفسی و انشاء و تصور و تصویر احرام دارد مانند نذر و عهد همان طور که در نصوص احرام وارد شده « احرم لک شعری و بشری و لحمی و دمی من النساء و الطیب و الثیاب اُرید بذلک وجهک و الدار الاخرة »[4]
بنابراین احرام امری اعتباری و انشائی در قلب است و تلبیه و نازل منزله تلبیه مانند اشعار و تقلید ابراز کننده انشاء قلبی است به خاطر همین عقلا بین ثبوت ملکیت و بین نفی تمام احکام تکلیفی که مناسب با آن است تنافی می بینند بنابراین بین احرام و نفی تمام احکام تکلیفی مربوط به احرام تنافی است وقتی می بینیم احکام تکلیفی و الزامات بر صبی جاری نمی شود دیگر نمی توانیم بگوییم صبی محرم است و بعبارة اخری همان طور که کاملا ملموس و مشهود است اگر شما یک سری از احکام تکلیفی را در باب ملکیت بر صبی جاری نکردید، دیگر قائل شدن به ملکیت صبی قابل شبهه است در ما نحن فیه وقتی می بینیم بسیاری از احکام تکلیفی نسبت به صبی محرم قابل تصور نیست، منتقل می شویم به اینکه این احرام، احرام نیست نتیجتا صبی چه ممیز و چه غیر ممیز محرم حقیقی نیست بلکه در محل احرام است اینکه بر ولی گفته شده مواظب باش او محرّم انجام ندهد معنایش این است که در محل احرام قرار گرفته است اما وظایف تکلیفی بر عهده ولی قرار گرفته است
تا به اینجا مشخص شد که دومین وجه بر اینکه محرمات احرام شامل صبی محرم نمی شود این است که صبی بما هو صبی وقتی محرم می شود استعداد و اقتضای محرمات را ندارد چون محرم حقیقی نیست لکن می توانیم قائل شویم به اینکه صبی وقتی تلییه گفت و لباس احرام پوشید اگر ممیز باشد می تواند حقیقتاً محرم باشد به جهت اینکه قدرت انشاء دارد و می تواند احرام را نیت کند در نتیجه تمام محرمات احرام بر او بار شود الا استحقاق عذاب اخروی چون حدیث رفع قلم شامل او می شود
زمانی که می گوئیم استحقاق عذاب اخروی ندارد به این معنا نیست که تکلیف ندارد بلکه تکالیف بر او مترتب می شود به واسطه امر و نهی ولی پس محل نهی مولا قرار نمی گیرد بخاطر حدیث رفع قلم اما چون محرم است و می تواند احرام را نیت کند مورد امر و نهی ولی قرار می گیرد همان طور که ولی می تواند به او بگوید شرب خمر نکن در احرام می تواند به او بگوید حرام انجام نده و موید اینکه صبی ممیز محرم حقیقی است اینکه در فقه حج آمده اگر صبی ممیز در بین اعمال حج بالغ شد لازم نیست مجدداً نیت احرام نماید بلکه همان نیت احرام اولیه درست است و اعمال او صحیح می باشد و ادامه حج را انجام می دهد آری صبی غیر ممیز نسبت به آنچه برای ممیز گفتیم قابلیت ندارد یعنی قابلیت انشا در او نیست لذا در خصوص صبی غیر ممیز می توانیم قائل شویم که کفاره محرمات احرام او را شامل نمی شود
ادامه و تکمیل بحث سیاتی ...
در این لحظه خاصی که بنده حقیر در حرم مولی الموحدین هستم در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در جوار مضجع فقیه بزرگوار مرحوم خوئی دعاگوی همه ی طلاب علوم دین هستم به امید اینکه این مقدار همت که نصیب این حقیر شد تا در سفر و کنار مرقد مولی الموحدین بحث فقه را با شما گرامیان مباحثه کنم برای شما برکت و رحمت و سعادت باشد و حوائج مشروع شما را به دعای حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها حامیه امیر المومنین برآورده بخیر نماید و تمام زیبایی های زندگی طالب علم را برای همه ما فراهم فرماید در پناه الطاف حضرت حق تبارک و تعالی بواسطه امیرالمومنین و کفوش حضرت زهرا موفق و منصور باشید .