1403/08/01
بسم الله الرحمن الرحیم
تصرفات ولی/حج صبیان /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/حج صبیان /تصرفات ولی
عن الصادق علیه السلام خطابا لعبدالله بن جندب بجلی کوفی وکیل امام و شخصیتی که در وکالت علی بن مهزیار جایگزین او شد و جزو نخبگان درگاه اهل بیت است امام صادق علیه السلام در تحف العقول سفارشات نغزی به ایشان دارند از جمله این سفارش زیبا: یابن جندب یهلک المتکل علی عمله [1]
کسی که به کار خود تکیه کند و به آن غره شود و کار خود را مهم بداند از آن جهت که اوضاع و احوال عملیاتی زندگی من حقیقت و مطلبی است که مرا به جایی می رساند چنین شخصی ضایع و نابود گشته است، انسانی که به عمل خود دل می بندد گرفتار تکبر می شود یکی از مظاهر قدرت آدم فعل است لذا یک جهت اینکه حاکمان جور و سلاطین متکبر می شدند این بوده که می دیدند فعلشان تاثیر گزار است، به آن غره شده و گرفتار عجب و غرور و تکبر می گشتند در راس مخاطبان این روایت تابعین و طلاب علوم دین هستند زمانی فکر نکنیم کاری کرده ایم باید در معرفت به جایی برسیم که حضرت امام رضوان الله علیه همیشه می فرمود "ما هیچیم و هر چه هست اوست" که تواضع، قدرت ایجاد می کند آنانی که گرفتار تکبر می شوند قدرتشان زائل می شود به قدرت طبیعی وآنان که تواضع دارند قدرتشان معنوی و ماوراء طبیعت می شود اول انقلاب تمام سران انقلاب را به شهادت رساندند مملکت چیزی نداشت اما این مرد بزرگ روحیه ای داشت که گویا اتفاقی نیفتاده و همین روحیه بین مردم به آنان تزریق می گشت این همان قدرت تواضع است عصمنا الله من الذلل و ایدنا بنصره و جعلنا من المتواضعین
در بحث تصرفات ولی در اموال صبی روایتی در ادامه روایات قبلی عنوان کنیم و آن روایت عمر بن خطاب است ان رجل اتی النبی فقال ان ابی یرید ان یاکل مالی فقال انت و مالک لابیک [2]
به جهت تکمیل بحث، مطلب با بیان دیگری تلخیص گشته و با عبارات عربی ضمیمه شده است
تحصل مما ذکرنا انّ الجمع بین جمیع الادلة الولایة و الاُبوَّه و البُنوَّه و الارتباط بین الوالد و الولد و عمومات الاحسان و نهی عن القول بافٍّ(لا تقل لهما اف) و العرف المستقر فی جمیع الاعصار و ادله نفی الافساد ( ان الله لایحب الفساد) و الامر بالاصلاح یقتضی القول باَنَّ الوالد فی زمن الصباوة اولاده له شأنٌ و فی ما بعد البلوغ و الرشد شأنٌ آخر ان الله تبارک و تعالی فی کل یوم و فی کل مقام فی شأنٍ و الشریعة تحکم بحسب کل موردٍ (مجموعه ادله در شریعت مناسب با موضوع و با تناسب حکم و موضوع حکم می دهد) و فی کلل الموردین امرت بالنفع و الاصلاح و النهی عن الافساد هم شأن اول و هم در شأن دوم و قوله صلی الله علیه و اله و سلم انت و مالک لابیک له مصداقان اولهما قبل البلوغ و الاخر بعد لابلوغ و الجامع بینهما هو رعایة حق الوالد و حیث اِنَّ غیر البالغین من الاولاد لا یکلفون بتکلیف (ممیز و غیر ممیز قبل بلوغ تکلیفی ندارند) بل المکلف هو الوالد (و مکلف فقط پدر است) و هو ایضا کما ذکرنا یکون هَمُّه اَن نفعَ باولاده الصغار فلا یتصور فیه غالبا الاضرار بل المشهود هو النفع فی النهایة (به هر شکلی مال فرزند را بردارد در آخر به نفع فرزند می شود) و اما بعد البلوغ فان البالغین مکلفون بالاحسان و الوالد مکلف بعدم الافساد (بعد از بلوغ فرزند مکلف می گردد به احسان و والد مکلف است به اینکه باعث افساد نشود) فالجمع هو جواز تصرف الاب مع ملاحظه عدم الاضرار سواء کان مع اذن او عدمه (چه از فرزند اذن بگیرد و چه نگیرد) و ذلک معنا تسلط الاب علی اموال الولد (انت و مالک لابیک کف تسط را اثبات می کند ولایت بعد از بلوغ نیست اما این عبارات متعدد کف تسلط مالکیتی را بعد از بلوغ اثبات می کند) بالجمله فی غیر البالغین (قبل البلوغ کاملا مسلط است به هر شکل) و فی الجمله بالنسبة الی البالغین (موجبة جزئیه) الراشدین فقد اشار الی ذلک الفاضل المعاصر السید محمد رضا سیستانی حفظه الله حیث قال فی نهایة کلامه هذا و تجدِر الاشارة الی (سزاوار است اشاره کنیم به این مطلب)انه لوغض النظر عن النبوی المتقدم (اگر از روایت حسین بن ابی علا صرف نظر کنیم) فان النصوص الاخری کمعتبرة سعید بن یسار و صحیحه محمد بن مسلم جاء فیه فی کتاب علی علیه السلام اقرب شخصٍ الی النبی ان الولد یاخذ من مال والده شیئا الا باذنه و الوالد یاخذ من مال ابنه ما شاء و له ان یقع علی جاریة ابنه (فرزند کنیزی خریده پدر بدون اذن می تواند سراغ او برود) اذا لم یکن ابنه وقع علیها (که مشخص می کند ابن کبیر است زیرا می فرماید بشرطی که پسر با او مواقعه نکرده باشد) و ذکر ان رسول الله صلی الله علیه واله قال لرجل انت و مالک لابیک (با این کلام نمی توان گفت پدر نمی تواند تصرف کند.) نهایتا جمع تمام ادله و جوانب ما را به یک جمع منطقی می رساند که آن جمع، روایات را نیز با هم جمع می کند ایشان می فرماید اگر روایت حسین بن ابی علا را کنار بگذاریم بقیه روایات مانند این روایت تدل علی جواز ان ینفق الوالد من مال ولده علی نفسه (دلالت دارند که والد می تواند در اموال پسر تصرف کرده و برای خودش هزینه نماید) من دون تحدید بمورد الضرورة هی لا تصلح دلیلا علی جواز صرف الوالد مال الولد علیه من غیر مراعات مصلحته (این روایت دلالت ندارد بر اینکه پدر مال فرزند بزرگ را بردارد و در راه همان فرزند هزینه نماید بدون اینکه مصلحت او را در نظر بگیرد ) آنچه ما نیاز داریم این است که پدر حداقل و کف تسلط را با رعایت تمام جوانب داراست در این بحث روایات فراوان صحیح از شیعه و سنی دلالت دارند که انت و الک لابیک پیامبر صلی الله علیه و اله شوخی و کنایه نگفته است و اصل این است که کلام ،کلامی حقیقی است و از آن ملکیت بر می آید لام در لابیک ملکیت است اگر حقیقی نباشد به معنای لازمه ملکیت است که لازمه آن تسلط و سلطنت است یعنی نوعی از سلطنت برای پدر اثبات می شود که یکی از کارهای این سلطنت این است که قدر متیقن در فرض اعصار و اضطرار می تواند بدون اذن از اموال فرزند بردارد و مصرف نماید و اگر فرزند از او شکایت کرد دادگاه بر علیه پدر قضاوت نخواهد کرد به شرط اینکه در صدد جبران باشد زیرا خود فرزند دارای زندگی مستقل است و نباید زندگی او را خراب نماید؛ بله در مواقعی شرایط فرزند خوب است و آسیبی نمی بیند که حرفی در آن نیست اما شریعت این مقدار از سلطنت را در این روایات کثیره برای پدر قائل است تنها یک روایت حسین بن ابی علا دارای اجمالاتی بود و از جهت سندی نیز قوی نبود و اگر بخواهیم این روایت را حفظ نماییم می شود طریق جمع که واقعا مطابق با همه قراردادهای بین المللی در طول تاریخ و با رعایت دین و مسائل تعبد و تشرّع و عرف عقلا این می شود که نظریه مشهور قابل قبول نیست و پدر می تواند در شرایطی با رعایت تمام جوانب حتی بدون اذن تصرف داشته باشد زیرا این کف سلطنت است.
در اینجا اشاره ای می کنم به بحث خودمان که ما را به اینجا کشاند یعنی بحث احجاج صبی غیر ممیز که محج می خواهد خودش ثواب ببرد؛ اگر محج پدر باشد به هر شکلی که دوست داشته باشد می تواند صبی را به حج ببرد ولی با ملاحظه اینکه در آخر به نفع صبی باشد اما اگر محج غیر پدر شد باید بسیاری موارد را رعایت کند
احجاج یعنی شروع از میقات؛ تا قبل از میقات مثلا بلیط از شهر خود تا رسیدن به میقات را محج غیر پدر یقینا باید از مال خود خرج کند و حق ندارد از مال صبی بردارد از میقات به بعد باید محاسبه کند به نفع و مصلحت صبی هست یا نه و مباحث دیگر که احجاج اثر گذار بر تربیت و آینده طفل هست یا نه که تکمیل آن سیاتی