1403/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم
تصرفات ولی/حج صبیان /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/حج صبیان /تصرفات ولی
عن علی علیه السلام فی نهج البلاغه: اَلغِنی فِی الغُربَةِ وَطَنٌ وَ الفَقرِ فِی الوَطَنِ غُربةٌ [1]
بی نیازی در غربت وطن است و تنگدستی در وطن غربت است.
در عرف آزاد پولداری و سرماهی داری در غربت وطن حساب می شود و فقر و نداری در وطن غربت و بی خانمانی اما با نگاه معرفتی به بی نیازی و معنای صحیح آن یعنی قانع بودن و امکانات را زیاد شمردن انسانی که احساس بی نیازی می کند و به قناعت غنی است هر کجا زندگی کند گویا در وطن خود است و هر که روحیه حرص و طمع دارد و همواره احساس فقر می کند در وطن خود نیز غریب است.
روایاتی را پیرامون تصرف اب نسبت به اموال فرزند خواندیم و رسیدیم به روایت معتبره از حسین بن ابی العلاء که در کافی و تهذیب و من لایحضر آمده است؛ مرحوم کلینی از محمد بن یحیی نقل می کند که ثقه است بعد از عبدالله بن محمد بن عیسی اشعری که توثیقش در مجامع رجال وارد نشده اما استاد محمد بن یحیی عطار بوده و از این جهت یک چهره است و اجلاء و شخصیت های بزرگ از جناب عبدالله بن محمد بن عیسی اشعری روایت نقل می کنند که بعضی این مسأله را دلیل توثیق می دانند بعد علی بن حکم ثقه از حسین بن ابی العلاء خفاف که در رجال این گونه است "اوجه اَخانه عند صادق علیه السلام" چند برادر بودند و وجیه ترین آنها حسین بن ابی العلاء بوده است از برادران او یکی عبدالحمید است که موثق است و حسین بن ابی العلاء را اوجه برادران می خوانند بنابراین اوجه بودن را دلیل بر توثیق می دانند علی کل حال روایت از جهت مصطلحات حدیث صحیحه و موثقه نیست ولی با این سری قرائن و نکات، علما به آن اعتماد می کنند و به طریق صدوق هم وارد شده که در خصوص کتاب معان الاخبار این گونه است: احمد بن ادریس اشعری ثقه محمد بن احمد بن یحیی ثقه محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد اشعری است و از وجوه اشاعره قم عن علی بن حکم ثقه و حسین بن ابی العلاء لذا این روایت دو نوع سند دارد که در هر دو سند، روایت موثقه یا صحیحه بیان نمی شود اما در نزد فقها و اهل تحقیق مقبوله قلمداد شده است
متن روایت کمی متفاوت است و ذهن را درگیر می کند روایاتی که تا کنون خواندیم بیان می کرد انت و مالک لابیک پس پدر هر گونه تصرفی را جائز است انجام دهد اما این روایت چنین است:
قلت لابی عبدالله علیه السلام ما یحل لِلرَّجل من مال ولده (به امام گفتم چه مقدار حلال است از مال ولد برای پدر؟)
قال قوتوه بغیر سرف اذا اضطر الیه (نیاز روز مره را بردارد بدون اسراف بشرطی که مضطر باشد)
قال فقلت له فقول رسول الله صلی الله علیه و اله للرجل الذی اتاه فقدم اباه فقال له انت و مالک لابیک (پس این سخن پیامبر چیست؟)
انما جاء بابیه الی النبی و قال یا رسول الله هذا ابی و قد ظلمنی میراثی من امی (فرمود فرزندی پدرش را اورد و گفت پدر ما به ما ظلم کرده و ارث مادری ما را نمی دهد)
فاخبره الاب انه قد انفقه علیه و علی نفسی (پدر گفت پول او را برای خودم و او خرج نمودم)
فقال انت و مالک لابیک (پیامبر فرمود تو و اموالت برای پدرت هستی)
و لم یکن عند الرجل شیءٌ او کان رسول الله یحبس الاب للابن (این زمانی است که پدر نداشته و مجبور بوده زندگی خود و فرزند را از اموال فرزند بگذراند گاهی پیامبر پدر را بخاطر فرزند زندانی می نمود بخاطر تصرف پدر در اموال پسر) به عنوان مثال قرض می کرده و آن را بر نمی گردانده
این مضمون روایت با مضامین قبل متفاوت است روی همین جهت بعضی از معاصرین بالاخص فاضل معاصر معظم جناب
آقای سیستانی حفظه الله می گوید با توجه به این روایت نمی توان گفت پدر به هر شکلی که خواست می تواند در اموال فرزندش تصرف کند و نباید با بقیه اولیاء فرق کند
بنده راه جمعی به ذهنم آمده بین این روایات یعنی روایات مطلق "انت و مالک لابیک" با روایت ابی العلاء که از جهت سندی مانند آنها نیست و آن راه جمع این است که برای فرزند دو دوره فرض می شود یک دوره قبل از بلوغ که چه ممیز و چه غیرممیز تحت قیمومیت و سرپرستی پدر است و پدر ولی و قیم اوست و اوضاع و احوال زندگی فرزند در اختیار پدر است و یک دوره بعد از بلوغ است؛ بحث ولایت برای قبل از بلوغ است که فرزند بالغ و رشید نیست که گاهی هم بالغ می شود اما رشید نیست در دوره ای که پدر ولی و سرپرست است مبسوط الید می باشد با این توضیح که پدر ولی است و عاقل و از نظر شخصیت انسانی متعادل است که نگاهش به صبی خود، مصلحت اوست در این صورت در دوره ولایت مال در اختیار اوست و هر طور بخواهد هزینه می کند که در هر صورت به فکر سرپرستی فرزند می باشد
بنابراین انت و مالک لابیک اگر بخواهد به شکل فراگیر ظاهر و مالکیت در تصرف معنا شود این است که پدرت در تو و مالت هر طور بخواهد تصرف می کند حال پدری متعادل و فرزند و رابطه محبت و آینده نگری را در نظر بگیرید نوعا اینگونه است که به هر شکلی تصرف کند باز هم به فکر همان زمان و حتی آینده فرزندش هست در میان احادیثی که داریم قرینه بر این مدعا وارد است که فرمود "و هو صغیر" لذا در دوره قبل از بلوغ این احادث محکم هستند و به شکل مبسوط الیدی دلالت دارند برای نوع پدرها اما در دوره بلوغ به بعد وقتی فرزند بالغ می شود ولایت برداشته می شود گرچه از جهت معرفتی و اخلاقی این ولایت وجود دارد اما از جهت ولایت زندگی روزمره بر اساس عقل و عقلا و سیره عقلا در طول تاریخ نیست و شریعت نیز امضا کرده که اگر فرزند فقیر نباشد هزینه اش بر عهده پدرش نیست؛ بالاخص که در اینجا نیز شاهد داریم مگر می شود فرزند نابالغ پدرش را نزد پیامبر بیاورد و از او شکایت کند؟
نطاق روایت ابی العلاء به این می خورد که فرزند زندگی مستقلی دارد و پدرش در مال او تصرف کرده یا در بحث استقراض بوده که قرض گرفته و آن را به پسرش نمی دهد این ها مواردی است که فرزند بزرگ شده و مستقل است و غنی می باشد حال پدر در امول او تصرف کرده بنابراین بین این روایات تعارض نیست و در بحث ما نحن فیه که تصرفات پدر نسبت به فرزندش با مذاق شریعت و عرف عقلا و متشرعین سازگار است که در آن دوره مسأله اقتصادی و امور تربیتی و فرهنگی و مسائل مختلف حفاظتی فرزند بر عهده پدر است هر چه مال برای فرزند تعریف شود در اختیار پدر است در آنجا به یک معنا است و در بحث بعدی که در حدیث اخیر آمد حضرت فرمود انت و مالک لابیک در فرضی که پدر چیزی نداشته و فقیر بوده نتیجه می گیریم که بعد از بلوغ فرزند اگر پدر زمین گیر شد و چیزی نداشت و دسترسی به اموال پسر داشت می تواند در اموال او تصرف کند و زندگی خود را تأمین کند و شاهد علی ذلک در چنین فرضی فرزند غنی مسئول است که پدر نیازمند خود را تأمین کند لذا حضرت فرمود "مالک لابیک و لم یکن عند الرجل شیئا"؛
حال اگر پدر از خود مال داشته باشد و اموال فرزند را تصرف کند مانند بحث استقراض یا تصرف در این موارد حتی به جایی می رسد که پدر را حبس کنند بخاطر تصرف در اموال فرزند بالغ
با این صورتِ جمع، می توان قائل به تفصیل شده و بگوئیم اختلافی بین روایات نیست روایات کثیره ای که می گویند انت و مالک لابیک برای دوره صغار و قبل از بلوغ است از جهت میدانی هم شواهد بیرونی در زندگی بنی آدم همین طور است و شاید اختصاص به اسلام هم نداشته باشد در شرایطی که فرزندان در حجر پدر زندگی می کنند و استقلال ندارند، هر چه هست حتی اگر ارث مادر به آنان می رسد همه در سیطره قدرت و ولایت پدر است آن ها را با بیانی که گفته شد هزینه می کند و یقینا چنین پدری به تعدی و تجاوز و ضرر رساندن کار نمی کند شاید یک جهت اینکه پدر را از جد و بقیه جدا کردند این است که آن حالت ابوّت و پدری فقط در پدر دیده می شود و روایت ابی العلاء برای دوره بعد از بلوغ است لذا با این تفصیل و افتراقی که تصور می شود (قبل البلوغ و بعد البلوغ) دعوا بین روایات وجود ندارد؛
آری در بحث عقل تفاوت است بین پدر و دیگران، بحث ارتباط فرزند و پدر باعث می شود چنین ترسیم کنیم که قبل از بلوغ را به روایات مطلقه بسپاریم و بعد بلوغ را بدهیم به روایت ابی العلاء.