« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1403/02/26

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی

موضوع: کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی

 

عن الرضا علیه السلام : من جلس مجلساً یحییٰ فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب [1]

هر که در مجلسی بنشیند که در آن امر ما زنده میشود قلبش نمی میرد روزی که همه قلوب می میرند

 

در بحث شرایط وجوب حجة السلام به بلوغ و عقل پرداخته شد سید شروط وجوب حجة الاسلام را در عبارت اینگونه بیان نمود: هی امورٌ الکمال بالبلوغ و العقل و بعد از آنکه فرمود ولایجب علی الصبی و ان کان مراهقا و لا علی المجنون و ان کان ادواریا در قسمت مجنون عبارت را کامل میکنیم به اینکه جنون به دو گونه است:

جنون اطباقی: اگر جنونِ مجنون اطباقی باشد و این جنون هیچ فرصتی به او ندهد تا تکالیفش را (از جمله حج) انجام دهد به اینصورت که در طول عمرش شرایطی از افاقه پدید نیاید تا در مدت آن افاقه تمام شرایط وجوب حج را از استطاعت داشته باشد و بتواند تمام اعمال حج را انجام دهد این شخص میشود مجنون مطبَق که جنون تمام عمر بعد از بلوغش را گرفته و هیچ روزنه ای برای انجام بعضی تکالیف باز نشده که یقینا خطابات شرعیِ برداشته شدن تکالیف شامل حال چنین مجنونی میگردد و تکلیفی بر او نیست مانند خطاب رفع قلم و احادیث فراوان دیگری که در وسائل الشیعه ج 1 باب 3 ص 27 ابواب مقدمات عبادات آمده است مانند روایتی که قبلا ذکر شد: عقل اولین چیزی است که آفریده شد و به او خطاب گشت و از او تکلیف خواسته شد و به او ثواب تعلق گرفت نتیجتا دو گویش و بیان در شریعت حکایت از آن دارد که مجنون مطبق تکلیف ندارد .

جنون ادواری: که این جنون بر دو نوع است :

نوع اول : دور ناقص است یعنی افاقه ناقصی دارد که در آن دوره افاقه نمیتواند حج بجا آورد ممکن است شرایط استطاعت را

داشته باشد اما زمان رسیدن به میقات جنونش شروع شود و یا وسط اعمال جنون بر او عارض گردد در اینجا افاقه شامله ندارد و همه اعمال حج را در بر نمیگیرد در اینصورت یقینا مانند جنون مطبق است و تکلیفی بر او نیست زیرا حدیث رفع قلم و روایات عقل او را در برمیگیرد

نوع دوم : اگر در فرصت و زمانی که افاقه دارد میتواند تمام اعمال حج با مقدماتش را انجام دهد فرقی با شخص عاقل نداشته و ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾ او را در برمیگیرد و باید حج را انجام دهد بعد از روشن شدن این مطالب دو نکته را عرض میکنم :

نکته اول :

جنون از مقوله مشکک است جنون ده درصدی سی درصدی و.. جنونی که در بحث حج یا تکالیف الهی مطرح است و مثبت تکلیف بوده و باعث میشود مکلف شرط وجوب تکلیف را نداشته باشد جنونی است که کاملا شعور و درک و ادراکات متعارف انسان را از بین ببرد مثلا اصلا نمیداند حج یا نماز و روزه چیست مانند صبی غیر ممیز که درکی از تکلیف ندارد چنین مجنونی تکلیف از او ساقط میشود اما اگر در مراحله ای است که به او سفیه گفته میشود یعنی عقلش کمرنگ شده و افق عقلش واضح نیست (در باب معاملات نیز مطرح است که آیا معامله سفیه نافذ است یا خیر در آنجا محل خلاف است) در بحث حج اگر مجنون در حد سفاهت باشد همه جهات یک مساله را نمیفهمد اما واقعیت یک امر را درک میکند در این صورت ادله وجوب حج او را میگیرد بجهت اینکه فرض بر این است که مستطیع گشته و فقط چراغ عقلش خیلی روشن نیست اما به اندازه ای که بتواند حج را انجام دهد درک و شعور و ملاحظه دارد اما به کل امور زندگی محکوم به سفاهت است بنابراین مقتضی موجود است و مانع مفقود

همانطور که در جنون ادواری بیان شد چه نگاهمان به بحث جنون، حدیث رفع قلم باشد چه احادیث عقل که ثواب و عقاب را بر عقل مترتب کرده است ،جنونِ مسقط تکلیف، جنونی است که درک و شعور مکلف

را از نظر موقعیت و اجزاء تکلیف از بین ببرد و مکلف نتواند آن ها را تشخیص دهد .

نکته دوم :

اگر انسانی تمام شرایط حج را داشت و قبل از موسم مثلا نزدیک ماه ذیقعده مجنون شد چنین شخصی چون توان و تمکن حج را داشته و مانع پیش آمده و نتوانسته حج را انجام دهد "یجب علیه النیابه" باید نائب بگیرد مانند شخصی که مریض شده. دلیل بر این بیان حدیث حلبی است عن الصادق علیه السلام: و ان کان موسراً و حال بینه و بین الحج مرضٌ أو حصرٌ أو أمر یعذره الله فان علیه ان یحج عنه من ماله صرورةٌ لا مال له [2] اطلاق این روایت مورد ما نحن فیه را میگیرد شخصی که شرایط را داشت و نزدیک حج مجنون شد باید نائب بگیرد تا حج را برای او انجام دهند .

اشکال :

اطلاق روایت طبق این حدیث شریف شامل ما نحن فیه میشود لکن با تأمل در بحث مجنون باید عرض کنیم که

اولا : این حدیث در رابطه با موانع عادی و عرفی است که اتفاق می افتد یعنی موانعی که عرفا یک مانع حساب میشود نه مانعی که اصل تکلیف را در تمام شیرازه احکام شرعی برمیدارد، عقل از شروط عامه تکلیف است و شخصی که عاقل نیست تکلیفی بر او مستقر نمیگردد این حدیث شامل زمانی است که تمکن دارد و موانعی از قبیل آنچه امام عنوان میکند مانند مرض حصر یا عذری که خداوند آن را عذر تاری قبول دارد پیش می آید و به تعبیری این روایت انصراف دارد از بحث عقل و جنون

ثانیا: در بحث نیابت و نائب گرفتن چه کسی باید نائب بگیرد؟ وقتی شخص مکلف مجنون میشود برای درک نیابت و نائب گرفتن اول کلام است لذا این حدیث از بحث جنون انصراف دارد و مورد ما نحن فیه که مجنون است را نمیگیرد روی همین جهت فتوای مشهور فقها اینست که اگر کسی شرایط حج را داشت و نزدیک موسم دچار جنون ادواری شد حجی بر او نیست بعبارة اخری موانعی که برای شخص موسر پیش می آید دو قسم است:

قسم اول موانع اساسی که اصل تکلیف را بر میدارد

قسم دوم موانعی که فعلیت را بر میدارد

بنابراین عذر در روایت فعلیت را برداشته نهاینا اصل تکلیف باقی است که باید به شکلی دیگر ادا شود .

تلخص مما ذکرنا که در بحث مجنون همانطور که فقها زیاد در این مورد بحث نداشته اند مرحوم سید نیز با تعبیر "و لا علی المجنون و ان کان ادواریا اذا لم یف دوره افاقته باتیان تمام الاعمال" از بحث مجنون میگذرد و حج صبی را توضیح میدهد در ادامه مسأله دیگری بیان میشود که سیاتی ان شاالله...

 


logo