1403/02/24
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
موضوع: کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
بعد از بیان قاعده اول در حج صبی ممیز مشخص شد طبق این قاعده و با قطع نظر از روایات باید قائل به اجزا شویم در مقام دوم روایات و ادله خاصه ای بیان شد که دلالت بر عدم اجزا دارند .
معتبرترین روایاتی که در مقام دوم دلالت بر عدم اجزا داشته و از جهت سند و دلالت منقح است روایت معتبره اسحاق بن عمار می باشد که قبلا درباره سند آن از کلام مرحوم صدوق در فقیه صحبت کردیم؛ در کنارش روایت شهاب بن عبد ربه با همین مضمون می باشد اما این روایت از نظر سندی محکم نیست .
دلالت در روایت اسحاق بن عمار واضح است بجهت اینکه وجوب حجة الاسلام را بر احتلام و بلوغ معلق کرده است و معنای تعلیق اینست که بلوغ شرط وجوب حجة الاسلام است لذا از این روایت هم منطوقاً و هم مفهوماً عدم اجزاء حج صبی ممیز قبل از بلوغ از حجة الاسلام استظهار میشود یعنی بعد از بلوغ اگر دارای شرایط وجوب حج شد باید بجا آورد .
از نظر منطوق خود تعلیق وجوب حجة الاسلام بر احتلام و طمث که شرط وجوب بیان شده است .
از نظر مفهوم عبارت است از اینکه انتفاء وجوب حجة الاسلام از صبی و غیر بالغ عند انتفاء بلوغه
لذا روایت سنداً و دلالتاً برای فتوای مشهور فقها کافی است همانطور که در کتب فقهی فتوا بر عدم اجزا داده اند. در نتیجه نیازی به روایات دیگر نداریم با فرض اینکه روایات دیگر از جهت سند و دلالت خیلی واضح نیستند بعنوان مثال روایتی که مورد بحث محققین قرار گرفته است روایت حکم بن حکیم صیرفی است خود حکم بن حکیم ثقه است اگر بخواهیم از جهت سندی این روایت را وارسی کنیم مطالب مختلفی درباره آن گفته شده مرحوم محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه درباره حَکم میفرماید: منظور از حکم، حکم بن حکیم صیرفی میباشد و این شخص ثقه است و همچنین در سند این حدیث ابان بن حکم آمده که محل بحث است مرحوم خوئی میفرماید: ابان بن حکم در جوامع روایی وجود ندارد لذا ابان مردد بین ابان بن تغلب و ابان بن عثمان است که هر دو ثقه می باشند لکن به تعبیر مرحوم خوئی ابان بن تغلب غالبا روایات را بدون واسطه از امام معصوم نقل میکند مگر موارد نادر و شاذ و درباره ابان بن عثمان مشکل اینست که ابان بن عثمان از حکم روایتی نقل نکرده لذا ابان در سند مجهول است . این مطالب مرحوم خوئی میباشد لکن به این مطالب میتوان نقدی وارد کرد که مرحوم خوئی حکم بن حکیم را منحصر در حکم بن حکیم صیرفی دانست که این خود دلیل میخواهد اما در کلمات ایشان چیزی بعنوان دلیل محکم بیان نمیشود و هذا اول الکلام.
لذا با فرض اینکه حکم در منابع رجالی مردد است بین حکم بن ایمن حناط و حکم بن حکیم و حکم بن مسکین از این جهت مجهول میباشد لکن با دقت در مسائل رجالی و حدیثی میتوان بوسیله گفتگوهایی سند این روایت را تصحیح کرد همانطور که بعضی اعاظم این کار را کرده اند لکن مشکل متنی به قوت خود باقی می ماند متن این روایت با آنچه ما از شریعت و روایات دیگر استفاده میکنیم تطابق ندارد امام در این حدیث فرموده است الصبی اذا حُج به و قد قضی حجة الاسلام حتی یکبر نکاتی که در این متن وجود دارد مقداری از ذهن متشرعین و ارتکازات شریعت دور است
نکته اول: اطلاق حجة الاسلام بر حج صبی؛ این بیان که به حج انجام گرفته توسط صبی، حجة الاسلام گفته شود خود بعید است
نکته دوم: کلمه "حُجَّ به" به سمت صبی غیر ممیز میرود زیرا "حُج به" یعنی ولی به او حج داده و بعض اعمال را ولی اتیان نموده .
نکته سوم: اینکه اگر حجة الاسلام اتیان شده و انجام گرفته دیگر معنا ندارد بعد از بلوغ دوباره آن را به جا آورد زیرا بر اساس شریعت در طول عمر انسان حجة الاسلام یکمرتبه واجب است این موارد مطابق با ارتکازات شریعت نیست بنابراین از جهت متنی نمیتوان از این روایت استفاده کرد که دلالت بر عدم اجزاء حج صبی ممیز داشته باشد
بعد از بیان این مطالب توجیهاتی ذکر شده که میتوانیم حدیث حکم را توجیه کرده و از جهت متنی، آن را سراغ متن معتبره اسحاق بن عمار ببریم و اگر قرینه ای پیدا نکردیم و مطابق با ارتکازات شریعت نبود معتبره اسحاق بن عمار ما را کفایت میکند و عمده استدلال بعدم اجزاء حج صبی ممیز معتبره اسحاق است لکن بعد از آنکه روایت معتبره اسحاق بن عمار را پایه فتوا در عدم اجزاء حج صبی ممیز قرار دادیم متن این حدیث نکته ای دارد که ممکن است نیاز به تأمل داشته باشد نکته اینست که وقتی از امام سوال میشود درباره پسری که ده ساله است امام مفرماید علیه حجة الاسلام اذا احتلم احتلام شرط شده برای وجوب حجة الاسلام
بنا بر ظاهر این فرمایش در رابطه با پسر(اذا احتلم) و دختر(اذا طمثت) وجوب حجة الاسلام متوقف است بر احتلام و طمث با فرض اینکه علائم بلوغ در شریعت منحصر بر این دو نیست روئیدن موی خشن و گذشتن 15 سال قمری برای پسران و 9 سال قمری برای دختران نیز مطرح است و از طرفی میدانیم عنوان بلوغ شرط است برای حجة الاسلام
در این حدیث بحث احتلام ذکر شده و معنایش آنست که اگر احتلام حاصل شد حج بر او واجب میشود چه موی خشن بروید یا 15 سال بشود و چه این موارد محقق نشود از این جهت حدیث محل تامل است .
برای رفع این شبهه و تأمل مطالبی ذکر شده از جمله اینکه: حدیث در مقام ذکر مثال است یعنی یکی از مصادیق بلوغ را ذکر نموده و لازمه این بیان آنست که شرط اساسی برای وجوب حجة الاسلام یا هر تکلیف الهی بلوغ است حال این بلوغ به هر شکی تحقق پیدا کرد کافیست و یکی از شواهد بلوغ احتلام است .
در بحث بلوغ این مسأله گذشت و به نظر میرسد فرمایش امام قدر متیقن بلوغ را ذکر نموده یعنی در جایی که سن یا موی خشن جواب نمیدهد یقینا احتلام و حیض علامت بلوغ است با نگاهی که در بحث بلوغ داشتیم احتلام عنوانی است که بلوغ را به شکل یقینی تحقق می بخشد البته احتلامی که بیماری نبوده و طبق ضوابط باشد و آنچه در شرع و فقه تعریف شده اگر برای پسر در 12 سالگی احتلام اتفاق بیفتد بالغ است و تکالیف بر ذمه اوست (نماز روزه حج و.. ) لذا این بیان در حدیث نمیتواند مانع باشد و مشکلی ایجاد نماید .
نتیجتا به اینجا میرسیم اینکه مشهور فقها فتوا داده اند حج صبی ممیز در دوران عدم بلوغ مجزی از حجة الاسلام نیست مستند و مستدل است و بر طبق منابع موجود در روایات اگر شخص غیر بالغ ممیز حج را با تمام شرایط و به بهترین شکل اتیان نماید گرچه قاعده اولی اجزاء را اقتضا میکرد اما نص دلیل است قاعده اولی اجتهاد بود و اجتهاد تا زمانی معتبر است که نصی با او مخالفت نکند در اینجا روایت اسحاق بن عمار و روایات فراوان دیگری با همین مضمون قرار دارد که ما را بر آن میدارد که فتوا دهیم حج صبی ممیز آشنا به مسائل حج که آن را مانند بالغین اتیان نموده مجزی از حجة الاسلام نیست و در مرحله اول استحباب و مطلوبیت حج باقی می ماند و برای صبی ممیز دارای ثواب و مصلحت است اما در همان مقدار استحباب.
خلاصه بحث حج صبی :
مرحله اول: صباوت و حج صبی ممیز معنا شد
مرحله دوم: عنوان شد که بر صبی حج واجب نیست .
مرحله سوم: با وجود واجب نبودن حج بر صبی این حج صحیح است.
مرحله چهارم: طبق قاعده اولی و اجتهاد اجزاء اثبات شد نهایتا روایاتی که در باب حج صبی ممیز وجود داشت مطابق با قاعده اولی اجزا نبود و طبق قاعده و مبنایی که در اصول و استنباط احکام شریعت موجود است اجتهاد تا زمانی ارزش دارد که نص با او مخالفت نکند (اجتهاد در برابر نص غلط است) لذا ما به نص اکتفا میکنیم و نص دلالت دارد بر اینکه حج صبی ممیز مجزی از حجة الاسلام نیست .