1403/02/22
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
موضوع: کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
عن امیرالمومنین علیه السلام : من قوّم لسانه زان عقله [1]
هرکس زبانش را مستحکم نماید عقل و خردش زیبا میگردد
کلام در امر چهارم حج صبی بود عدم اجزاء حج صبی ممیز از حجة الاسلام
در کلام محقق همدانی در کتاب مصباح الفقیه و همچنین فرمایش محقق خوئی رضوان الله تعالی علیهما اینگونه آمده است که اطلاق وجوب آیه شریفه و همچنین روایاتی که دلالت بر وجوب حج دارد بعد از آنکه صبی ممیز حج را بجا آورد تکلیفی باقی نمیماند تا ذمه صبی ممیز را بعد از بلوغ بگیرد و بگوید دوباره حج را انجام بده اساس سخن این دو بزرگوار اینست که متعلَق حج صبی ممیز و حج بالغ یک حقیقت واحد است همانطور که در باب صلاة ممیز و صلاة بالغ نیز چنین است این متعلقی که حج یا صلاة است از جهت طبیعت و واقعیت یک چیز است وقتی مورد طلب قرار میگیرد اگر این طبیعت تحقق خارجی پیدا کرد صرف الوجود این طبیعت حاصل گشته و بعد از آنکه صبی ممیز بالغ شد این شخص طبیعت واحده ای که مشترک است بین بالغ و غیر بالغ را اتیان کرده و دیگر تکلیفی بر ذمه او نیست و اتیان دوباره تحصیل حاصل است .
ان قلت اول : اینکه صبی ممیز حج را با امر استحبابی آورد نه امر وجوبی و ما دلیلی نداریم که امر استحبابی مجزی از امر وجوبی باشد همانطور که در مباحث امر ظاهری و اضطراری بحث کردیم در اینجا دلیلی نداریم که اتیان مأمور به ،به امر استحبابی یجزی از اتیان مأمور به، به امر وجوبی
پاسخ : در دفاع از این دو شخصیت بزرگوار (محقق خوئی و محقق همدانی) میتوان گفت که نیاز به دلیل نداریم با فرض اینکه ملاک در حج یا صلاة تحقق صرف الوجود است تحقق حج در خارج است و اگر بخواهیم بعد از آنکه مکلف یعنی صبی ممیز حج را به تمام خصوصیات یک حج در خارج اتیان کرد قائل شویم به یک امر ایجابی بعد از امر استحبابی لازم میآید تحصیل حاصل همانطور که اگر در اول وقت نماز بخواند و وسط وقت بالغ شود همین سخن قابل گفتن است و توجه داریم بحثی که الان مباحثه میکنیم اصل اولی در باب اجزاء است .
ان قلت دوم : در شریعت ادله ای داریم که دلالت دارد بر اینکه استحباب مجزی از وجوب نیست مانند بعضی از روایات که دلالت دارد استحباب مجزی از وجوب نمیباشد .
پاسخ : اگر بعدا واقعا از روایاتی استخراج و برداشت کردیم که استحباب مجزی از وجوب نیست یکشف اِنّاً بعنوان برهان إن کشف میکند از اینکه متعلَق دوتاست متعلق امر وجوبی با متعلق امر استحبابی جدا میباشند اما تا زمانی که کاشفی بر این مساله نباشد و ما باشیم و ادله اولیه صلاة و صوم و حج و بقیه اعمالی که واجب و مستحب دارند باید مبنای محقق همدانی و محقق خوئی را بپذیریم که در فرض وحدت متعلَق الحجُ حجٌ سواءٌ تعلق به الایجاب أو تعلق به الاستحباب و مطلوب صرف الوجود است .
ان قلت سوم : ممکن است کسی بگوید در باب فقه و اصول وقتی ادله احکام بررسی میشوند در وادی تعیین و تشخیصِ واجب و مستحب سه عنوان باید با هم ملاحظه شوند : 1. حکم 2. موضوع 3. متعلَق
مثلا در حج سه عنوان کارساز است و موقعیت تکلیف را مشخص میکند یکی خود حکم که از ناحیه شارع میآید دوم موضوع که شخص انسان و مکلف است و سوم آن چیزی که حکم به آن تعلق گرفته مثلا حج .
متعلَق فرودگاه ایجاب و استحباب است و این متعلق هم باید با موضوع سنجیده شود (یعنی با صبی ممیز و بالغ) و هم باید با حکم سنجیده شود (ایجاب و استحباب) وقتی حج را اضافه میکنیم به غیر بالغ این اضافه شدن گویا یک نوع خصوصیت به حج میدهد از طرفی حج اضافه میشود به استحباب مطلوبیت در حدخاص که این هم خصوصیتی به آن اضافه میکند و نتیجتا میشود یک حج و دوباره این حج را اضافه میکنیم به بالغ و باز اضافه میشود به وجوبی که متعلق به بالغ است لذا دیگر فرمایش دو بزرگوار درست نیست که متعلق عبارت است از حج صبی ممیز با حج بالغ پس یکی و واحد است بلکه این اضافات مساله را تغییر میدهند لذا وحدت متعلَق زیر سوال میرود وقتی اینچنین شد و محل تامل قرار گرفت لقائل ان یقول صبی غیر ممیزی که حج را در دوران صباوت و غیر بالغی اتیان کرده است حجٌ و حجی که قرار است بعنوان حجة الاسلامِ واجب اتیان شود حجٌ آخر لذا فرمایش ایشان مستحکم نیست.
پاسخ : این نگاه به متعلق و حکم و موضوع نگاه عقلی است و ملازم است با مطالب منطقی و مطالبی که میل پیدا میکند به سوی تکوین و ما در شریعت نگاه عرفی را ملاک قرار میدهیم و نظر شریعت بیشتر عرف است نه دقتهای عقلی بنابراین این دقت ها را باید کنار گذاشت و گفت حج در نگاه شریعت همان حج عرفی است که از عرف متشرعین تولید شده با نگاه به ادله که 18 جزء دارد و اگر این 18 جزء را اگر کسی در موسم از میقات شروع کرد و در کنار کعبه معظمه با طواف آخر به پایان رساند متعلق متعارف به عرف متشرع و شریعت که کاملا مبین است تحقق پیدا کده است لذا بعد از تحقق این حج توسط صبی ممیز طبق قواعد اولی به چه دلیل باید دوباره بعد از بلوغ باید انجام دهد؟ زیرا همه مسائل یکی است بجز کلمه بلوغ که آن هم طبق قواعد اولیه به میدان نمیآید حال چه باید کرد ؟
بنظر میرسد آنچه در پایان این بحث باید گفته شود اینست که تحقیق و واقعیت امر در نهایت مطلب نسبت به اصل اولی در باب عباداتی است که مستحب و واجب دارد که غالبا تمام مستحبات واجب نیز دارند اما بعضی واجب اولا و بالذات است و بعضی ثانیا و بالعرض .
در خصوص عباداتی که اولا و بالذات در شریعت دو نوعش موجود است هم مستحب و هم واجب اگر مکلفی با نیت و عملکرد خود حج یا نمازی را در خارج اتیان کند که تمام خصوصیات یک نماز یا یک حج صحیح را دارد طبق ضوابط اولیه ما میدانیم شارع تولید پیکر و ماهیت این عبادت را از مکلف میخواهد تا اتیان نماید اما یکی را در قالب استحباب و یکی را در قالب وجوب با این بیان وقتی صبی ممیز در ما نحن فیه و یا در نماز اول وقت بعنوان مثال وقتی اول وقت نماز خواند و وسط وقت بالغ شد یا امسال حج مستحبی انجام داد و سال دیگر بالغ شد و مستطیع هم بود طبق ضوابط اولی هیچ دلیلی برای ایجاب اتیان مجدد این حج با عنوان وجوب نخواهد داشت و این مطابق با مبنایی است که در بحث صیغه امر و بحث حج انتخاب کردیم که صیغه امر دو موقعیت دارد 1.طلب که بالوضع است 2. ایجاب که توسط اطلاق است
بعد از انجام گرفتن حج توسط صبی ممیز طلبی که مولا بحکم وضع داشت از بین رفت یعنی بتعبیری اتیان شد متعلق در خارج تحقق بخشیده شد انما الکلام در ایجاب که ایجاب نداشت بخاطر حدیث رفع قلم بنابراین اگر بخواهیم دوباره به صبی بعد از بلوغ بگوئیم حج انجام بده نیاز به دلیلی جدید دارد طبق صنعت مباحث الفاظ نیز همین اقتضا میشود که ما برای صبی ممیز دلیلی بر ایجاب حج بعد از تحقق حج به تمام معنا نداریم الا اینکه دلیلی جدید بیاوریم که حج صبی ممیز برای دوران صباوت است و لوازم و ملاکات آن را تحصیل کرد اما حج واجب شیءٌ آخر که حجة الاسلام است و باید بلوغ حاصل شود تا حجة الاسلام شکل بگیرد .