1403/02/08
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
موضوع: کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
قال رسول الله صلی الله علیه و اله : لا ایمان لمن لا امانة له
ایمان ندارد کسی که امانتدار نیست .
وجه سوم از وجوهی که برای تصحیح عبادات صبی ذکر شد روایات فضیلت حج بود این روایات در صورتی تصحیح عبادات صبی خصوصا حج را به دنبال دارند که اطلاق آنها به قوت خود باقی بماند و حدیث رفع قلم عن الصبی آنها را مقید نکند که اگر مقید شود آن هم طبق مبنای اول یعنی رفع قلم حکم از صبی، لازمه اش آن است که این احادیث فقط بالغین را شامل گردد مگر آنکه مبنای دوم را در نظر بگیریم یعنی رفع عقاب و مؤاخذه که در اینصورت فقط احکام الزامی از صبی مرتفع میشود و نتیجتا استحباب برای صبی باقی میماند و یا اینکه بحث را بطرف دوران امر بین اقل و اکثر ببریم و ندانیم حدیث رفع قلم رافع مؤاخذه است یا رافع اصل حکم که در اینجا اخذ به قدر متیقن (رفع مؤاخذه) میشود و نتیجه همان نتیجه ای میگردد که طبق مبنای دوم حاصل آمد .
بعد از اینکه این موارد به شکل تقریبا مفصل ذکر شد لازم است در پایان به نکته ای اشاره کنم و آن اینکه در حدیث رفع قلم علی رقم اینکه قائل شدیم به مبنای اول و گفتیم این حدیث رفع حکم است اعم از تکلیفی و وضعی باید بازگری کنیم به اینصورت که این رفع قلم عن الصبی گرچه بر اساس ضوابط لفظی قلم حکم است و از جهت شریعت نیز همینطور لکن مساله تناسب حکم و موضوع که قاعده ای فراگیر است اقتضا میکند که در این حدیث رفع قلم نکته ای را تضمین کنیم آن نکته اینکه حدیث رفع قلم از جهت حکم و موضوع که حکم بالنسبه با صبی در نظر گرفته شده است بعلاوه با بحث تسهیل و امتنان و.. حکمی را برمیدارد که نسبت به صبی مشقت و سختی و محدودیت است و یقینا چنین حکمی در احکام تکلیفی الزامات هستند و در احکام وضعی احکامی هستند که برای صبی مسئولیت تولید میکنند مانند ضمان یا حدود نه آنجاییکه که اگر حکم بود امتیاز و بهره و ثواب است اگر این را ضمیمه کنیم به مبنای اول که عبارت بود از رفع حکم و حکم را اعم از تکلیفی و وضعی میتوانیم با این ضمیمه طبق وجه سوم عبادات صبی از جمله حج را تصحیح کرده و صحیح بدانیم زیرا حج مستحبی احرام و تلبیه و حضور در مشعر اگر محرز شد برای صبی حتی غیر ممیز امتیاز است و اثار وضعی در زندگی او دارد و در غیر ممیز اگر سخت شد ولی انجام میدهد با این نگاه به حدیث رفع قلم میتوانیم اطلاق اخبار فضیلت حج را در حد استحباب نسبت به صبی محفوظ بداریم و همانطور که روایات میگویند حج برای همه نور و رحمت و برکت است آن را حفظ کنیم گرچه غالب اعاظم قم این طریق حدیث رفع قلم بر اساس تناسب حکم و موضوع و شرایط تسهیل و امتنان در بیانشان نیست .
نتیجه این شد که در احادیث فضیلت دو مبنا وجود دارد:طبق مبنای اول در حدیث رفع قلم بشکل قطعی نمیتوان از احادیث استفاده کرد اما با پذیرش مبنای دوم میتوان از روایات استفاده برد و فرض سومی تصور میشود که دوران امر بین مبنای اول و دوم بود
وجه چهارم : احادیث خصوص صبیان در باب حج این احادیث دو طائفه اند و این دو طائفه بر طبق دو قسم بودن صبیان (صبی غیر ممیز و صبی ممیز) چینش شده است :
طائفه اول : روایات صحیحه ای که دلالت دارند بر اینکه ولی، طفل صغیر خود را از ابتداء وادار میکند به اعمال حج و هر کجا صبی نتوانست خود ولی اعمال را انجام میدهد. در اینجا اعمال حج را حقیقتا باید نسبت دهیم به ولی که ولی تلبیه گفت ولی طواف کرد یا رمی جمره انجام داد و.. و اسناد افعال حج به صبی عنایت و مجاز است مانند بحث نیابت حج که افعال نسبت داده میشود به نائب اما در هر دو مورد آثار و برکات حج برمیگردد به منوب عنه و صبی . در بحث صبی نیابت صادق نیست زیرا این کار،کاری توقیفی و حدیثی است که امام امر نموده در صورت نتوانستن صبی ،ولی انجام دهد و تنها از جهت ساختاری شبیه نیابت است اما در قالب نیابت نیست زیرا نیابت نیاز دارد به اینکه منوب عنه قصد و اختیار و توجه و بلوغ داشته باشد که این شرایط در صبی موجود نیست در اینجا میشود نیابت جعلی توقیفی (درحکم نیابت) کاری که ولی انجام میدهد برای صبی در حکم نیابت است
سوال : فرق بین وکالت و نیابت چیست؟
پاسخ : باید توجه داشت که یقیناً نیابت چه حکمی و چه واقعی وکالت نیست به این خاطر که در بحث وکالت وقتی وکیل کاری را انجام میدهد حقیقتاً نسبت داده میشود به موکل و اگر نسبت داده شود به وکیل مجازی و عنایت است برخلاف نیابت .
در بحث حج موردی دیگر از نیابت وجود دارد به این نحو که شخصی به میقات میرود نیت میکند و تلبیه میگوید و به حالت اغما میرود که دو صورت است 1. احتمال ندارد به هوش بیاید 2. احتمال دارد به هوش بیاید و وقوفین را درک کند در اینجا یک نفر باید اعمال او را انجام دهد تا برسد به روز عرفه اگر در عرفات بهوش آمد ولو یک لحظه و نیت وقوف کرد و دوباره از هوش رفت و در منی نیز به همین شکل بهوش آمد و از هوش رفت بقیه اعمال را نائب انجام میدهد و مکفی است .
اما روایات این قسم:
روایت اول : صحیه زراره : قال اذا حج الرجل بابنه و هو الصغیر فانه یأمره عن یلبی و یفرض الحج فان لم یحسن ان یُلبّی لبَّی عنه و یطاف به و یصلی عنه قلت لیس لهم مایذبحون عنه قال یذبح عن الصغار و یصوم الکبار و یتقی علیهم ما یتقی علی المحرم و ان قتل صیدا فعلی ابیه [1] اگر کسی فرزند خود را که صغیر است حج داد به او امر کرد تلبیه بگوید و نیت کند پس اگر نتوانست از طرف او تلبیه بگوید طواف داده شود و ازطرف او نماز خوانده شود سوال شد ایا بر آنها نیست که ذبح او را انجام دهند فرمود از صغار ذبح میشود و اگر کبار ذبح نتوانستند روزه بگیرند و پرهیز شود نسبت به صبی آنچه پرهیز میشود از محرم و اگر صیدی را کشت بر ولی اوست. این روایت شریفه با سند معتبر بخاطر کلمه "حج الرجل بابنه" و کلمه "صغیرٌ" و کلمه "یصلی عنه" و "یطاف به" دلالت دارد بر اینکه مراد از صبی، صبی غیر ممیز است و مؤید این روایت روایاتی هستند که درباره اهل بیت عصمت و طهارت وارد شده " یأمرون صبیانهم بالصلاة و هم ابناء خمس سنین " و ظاهر روایات اینست که مقصود حج تمرینی و حج ظاهری نیست چون صبی غیر ممیز چیزی درک نمیکند بلکه ظاهر اینست که صبی حاجی میشود حج استحبابی یعنی لوازم و برکات حج را مانند حج بالغین درک میکند شاهد ما یتقی علیهم ما یتقی علی المحرم و کفاره در صبی که بر ذمه ولی است میباشد، این روایت بخوبی دلالت دارد که بیان حج در خصوص غیر بالغین است
روایت دوم : صحیحه عبدالرحمان بن حجاج است که قبلا گذشت : سألت اباعبدالله و کنا تلک السنه مجاورین و اردنا الاحرام یوم الترویه فقلت ان معنا مولودا صبیا فکیف نصنع به فقال مر امه تلقی حمیده فتسالها کیف تفعل بصبیانها (ما در سالی مکه بودیم و خواستیم احرام حج ببندیم و طفلی با ما بود فرمود به مادرش بگوئید برود از حمیده بپرسد که چگونه با صبیان خود عمل میکند) فاتتها فسالتها فقالت لها اذا کان یوم الترویه فجردوه و غسلوه کما یجرد المحرم و قفوا به فی المواقف فاذا کان یوم النحر فارموا عنه و احلقوا عنه راسه و... [2] (لباسهای او را درآورید و او را غسل دهید مانند محرم پس احرام ببندید از طرف او و وقوف کنید و اعمال را انجام دهید )
این روایت نیز کاملا واضح است و دلالت دارد بر اینکه طفل صبی غیر ممیز است .