1403/02/01
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
موضوع: کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
قال رسول الله صلی الله علیه و اله : یا علی ثلاث من ابواب البر : سخاء النفس طیب الکلام و صبر علی الأذی
یاعلی سه باب برای خیر رسانی وجود دارد : سخاوت نفس و سخن پاک و صبور بودن در برابر اذیتها
سخن پیرامون روایات قسم دوم یعنی حج بود تا صغرای قیاس فقاهتی محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه و من تبعه محرز شود
روایت چهارم : معتبره حکم بن حکیم صیرفی است قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول الصبیُ اذا حُجَّ به فقد قضی حجة الاسلام حتی یکبُر و العبد اذا حُج به فقد قضی حجة الاسلام حتی یعتق [1] این روایت قرار است صغرای قیاس فقاهت را تثبیت کند یعنی امر والدین به انجام دادن حج از طرف صبی که آیا این روایت دلالت بر این صغری در باب حج دارد یا خیر؟
طبق ظاهر روایت دلالت بر امر به احجاج صبی ندارد چه برسد به دلالت آن بر امر والدین بر اینکه امر کنند صبی را بر اتیان حج اما از آنجا که مجهول است از نظری میتوان امر به احجاج را از آن استفاده کرد اما امر به امر به حج صبی را دلالت ندارد
از جهت اینکه صبی در این حدیث صبی ممیز باشد میتوان با قرینه ای گفت حدیث دلالت دارد و آن قرینه ذیل حدیث است که در رابطه با عبد آمده از باب اینکه این دو با هم مطابق باشند صبی نیز صبی ممیز است که معادل عبد است لکن اگر بخواهیم مطلبی را که محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه به آن معتقد است و عبارت بود از امر بالامر در همه عبادات بویژه در حج ،نسبت دهیم به صبی ممیز کاملا مشخص است که دلالت ندارد.
روایت پنجم: معتبره اسحاق بن عمار قال سألت اباعبدالله عن غلمان لنا دخلوا معنا مکه بعمرةٍ و خرجوا معنا الی عرفات بغیر احرامٍ قال لهم یغتسلون ثم یحرمون واذبحوا عنهم کما تذبحون عن انفسکم[2]
کیفیت استدلال به این روایت برای مبنای محقق خوئی توقف دارد بر پذیرفتن دو مطلب
مطلب اول: مقصود از غلمان صبیان باشد[3] همانطور که صاحب جواهر ج 8 ص 297 اینگونه عنوان میکند حج صبیان که غلمان منظور صبیان است و همچنین محقق سبزواری در ذخیرة المعاد فی شرح ارشاد ج 1 ص 583 غلمان[4] را صبیان گرفته است و نیز محقق حکیم در مستمسک ج 10 ص 19 و هکذا[5] مرحوم خوئی در معتمد ج 1 ص 39[6]
اما در مقابل این شخصیت ها مرحوم صاحب جواهر در ج 18 ص 259 صاحب حدائق الناضره ج 17 ص 31 محقق اردیبیلی مجمع الفائده و البرهان ج ص69 میگویند الغلمان یعنی الممالیک و بمعنای عبد میدانند لکن از جهت لغوی به هر دو معنا بکار برده شده است و میشود از غلمان اراده صبیان کرد و خصوصا صبی ممیز که مانحن فیه است. طبق این نظر مطلب اول پذیرفته شده است که غلمان میتواند اراده شده باشد از عبد و صبی
مطلب دوم : عبارت امام علیه السلام است که فرمود قل لهم یغتسلوا این در صورتی مطلب محقق خوئی را در صغری تأمین میکند که دلالت کند بر اینکه امام به اسحاق بن عمار فرموده به بچه ها امر کن تا حج انجام دهند ، امر کن و به آنها بگو غسل کنند یعنی بگو حج انجام دهند .
مطلب دوم اگر به همین معنا تمام نشود مراد محقق خوئی اثبات نمیشود باید عرض کنیم این فرمایش امام(قل لهم یغتسلوا) دو احتمال دارد :
احتمال اول: صبیان با خانواده به مکه رفته اند و عمره مفرده انجام داده اند بعد به عرفات رفته اند که سوال میشود از امام برای صبیانی که عمره مفرده انجام داده اند و بدون احرام وارد عرفات شدند امام میفرماید غسل کنند و حج انجام دهند بحث حج تمتع و افراد است در فقه داریم کسی که عمره مفرده انجام دهد عمره تمتع حساب میشود از آنجا محرم شود و حج تمتع انجام دهد
در صورتی که روایت اینچنین باشد استدلال محقق خوئی به این روایت تمام است زیرا در امر اول مشکل نبود غلمان یعنی صبیان و در امر دوم با چنین فرض در حدیث ، یغتسلوا یعنی به آنها بگو غسل احرام کنند پس میشود صبی ممیزی که مامور شده به حج تمتع و عمره قبلش نیز عمره تمتع حساب شده و حج تکمیل میشود و این 13 عملی که در حج تمتع هست را صبی به امر پدرش انجام میدهد
احتمال دوم : خانواده صبیان به مکه آمده اند و نیتشان عمره تمتع بوده بعد از انجام در عرفات متوجه میشوند صبی بدون احرام آمده در حالیکه میقات حج تمتع مکه است امام میفرماید غسل کنند و همانجا محرم شوند با این احتمال روایت از محل کلام ما خارج است زیرا محل کلام ما جایی است که شارع امر مولوی کند به والدین که صبی خود را دستور دهید حج انجام دهند اما در این احتمال امر مولوی نیست و ارشادی میباشد کسی که بدون احرام برود عرفات در حالیکه قبل از آن عمره تمتع انجام داده در فقه داریم که داخل در احرام است اما فراموش کرده و نمیتواند برگردد میقات پس باید غسل کند و محرم شود در اینجا امر مولوی به کل حج نیست بلکه در جزء اعمال حج است که بر اساس قواعد حکمش مشخص است و امر ارشادی است
در این روایت ما میخواستیم بگوئیم صبی ممیز توسط امر پدر با امر مولوی شارع حج انجام دهد که این را دلالت ندارد لذا روایت مردد میشود بین دو احتمال پس استدلال این روایت برای ما نحن فیه بیّن نیست و بعد از ذکر این چند روایت در باب حج نتوانستیم در خصوص باب حج صغرای محقق خوئی را اثبات کنیم جهت یادآوری صغری این بود که والدین امر کنند به انجام دادن حج صبی و بعد بگوئیم الامر بالامر بشیء امر بذلک الشیء من قِبَل الشارع تا نتیجه بگیریم شارع به صبی دستور حج داده است و این مساله باعث شود حج صبی صحیح باشد