1403/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
موضوع: کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی
قال الحسین علیه السلام : اوصیکم بتقوی الله فان الله قد ضمن لمن اتقاه أن یحوله عما یکره الی ما یحب و یرزقه من حیث لا یحتسب [1]
شما را به تقوای الهی سفارش میکنم زیرا خداوند ضمانت داده کسی را که تقوای الهی پیشه سازد از آنچه ناخوش میدارد به آنچه خوش میدارد انتقال دهد و از جایی که گمان نمیبرد روزی اش دهد .
در بحث حج صبی رسیدیم به وجه دوم برای تصحیح عبادات صبی که یک صغری داشت و یک کبری
در صغرای این داستان دو وجه قابل ملاحظه بود
وجه اول : روایات باب صلاة و صوم که این روایات تعین پیدا کرد در مهمترین خبر موثقه حلبی این روایت دلالت داشت بر اینکه شارع مقدس به پدر و مادر دستور میدهد مراقب صبیان خود باشید و آنها را تربیت و آماده کنید تا رشد کنند برای دو کار همیشگی در عمرشان :نماز و صیام
نتیجتا از این روایت استفاده نمیشود که روزه و نماز صبی مطلوب شارع و مورد امر و طلب اوست اگر هم باشد جنبه طریقیت و آلیت داشته و ارشادی میشود و بحث مصلحت و مفسده و درک آنچه در نماز است نیست
ان قلت : چرا مرحوم خوئی برای تصحیح عبادت صبی به این روایت استدلال کرده و بعد کبری را ضمیمه کرده "الامر بالامر بشیء امر بذلک الشیء" ؟
پاسخ: مرحوم خوئی گاهی در عملکردشان اینگونه هستند که مثلا در بحث برائت میگویند اجالتا احادیثی که من دیدم چهارتا است و روایت را به شکل تام ندیده اند ظاهرا در این بحث نیز اکتفا کرده اند به کتاب وسائل الشیعه که در آنجا ذیل روایت موجود نیست و فقط صدر آن آمده اما در کتاب کافی ذیل موجود است با همین اعتبار و سند موثقه .
در کافی بحث "لیتعودوا" (تا عادت کنند و آماده شوند برای انجام واجبات) آمده است این قسمت در کلمات مرحوم خوئی نیامده روی همین جهت اگر حدیث را روی همان قسمت اول نگهداریم حدیث اینگونه میشود "ما فرزندانمان را امر میکنیم شما نیز چنین کنید" و بعد الامر بالامر بشیء الامر بذلک الشیء" نتیجه گرفته میشود .
با توجه به این ذیل ،حدیث حکمتش ذکر شده است و غایت عنوان گشته "حتی یتعودوا"
تتمه بر نقد صغری : بر اینکه صغری در این استدلال مورد اطمینان و قوت نیست باید گفت در حدیث شریف بحث یتعودوا از جهت چینش الفاظ در صوم آمده است و در صلاة نیست و گویا صلاة این غایت را ندارد و نتیجتا میشود فرمایش آقای خوئی
اولا : حدیث یک سیاق دارد و منقطع نیست و غایتی که بعد از احکام متعدد میآید اگر بر اساس قرائن در نظر بگیریم ، قید است برای تمام قبل خود در اینجا با فرض اینکه قرینه است و اوضاع صبی مطرح است و همچنین رفع القلم عن الصبی را داریم حکایت دارد از اینکه این دو کار یک واقعیت است .
ثانیا: در بحث روزه میشود به صبی گفت روزه بگیرد تا ساعت 10 صبح تشنه و گرسنه شد افطار کند اما در نماز نمیتوان اینطور گفت که یک رکعت بخواند و بقیه را نخواند طبق همین سیاق میشود گفت که نماز صبح را نخواند و ظهر را بخواند کیفیت صوم با صلاة متفاوت است در صیام همانطور که امام میفرماید "اذا غلبهم العطش و الغرث افطروا" و در نماز نیز باید بر حسب خودش گفته شود بنابراین اختلافی که در صلاة و صوم است اقتضا میکند کل شیء بحسبه باشد .
با این بیان این روایت دلالت دارد بر اینکه هدف از دستور دادن به والدین که مامور شده اند دستور بدهند به فرزندان برای نماز و روزه هدف تمرین است نه رسیدن به مصلحت و دفع مفسده و رسیدن به ملاکات احکام که طفل در دوران طفولیت ملاک صلاة و صوم را درک کند و بگوئیم پس شارع از او طلب ملاک کرده و از او صلاة و وصوم را خواسته لذا کاری که انجام میدهد ماموربه است و عبادتی که ماموربه باشد صحیح است .
با توجه به ذیل حدیث شریف موثقه حلبی که مهمترین حدیث مورد استشهاد میباشد باید بگوئیم صلاة و صوم که در کنار هم قرار گرفته اند در باب صبیان داستانی دارند که او را تمرین میدهند از جهت جسم و توان و قدرت تا آماده شود و در آینده تکالیف را راحت انجام دهند.
مطلب بعد اینکه بعد از نتیجه گرفتن تمرین در صوم و صلاة خودبخود مشخص میشود که در حج و عمره چنین چیزی معنا ندارد مثلا در حج واجب صبی را تمرین دهیم که آماده شود برای حج زیرا در خصوص حج یک مرتبه بیشتر نیست و ثقل و سنگینی ندارد مانند نمازی که هر روز باید خوانده شود لذا حدیث موثقه حلبی را نمیتوان تعدی داد به حج و باید به مرحوم خوئی عرض کنیم چگونه این حدیث را با این ذیلی که دارد در باب حج میتوانید استفاده میکنید ؟
نتیجتا این حدیث با موقعیت صدر و ذیلی که دارد نمیتواند بحث تصحیح حج را در ما نحن فیه اثبات کند نتیجتا تمرین و اختصاص پیدا میکند به عباداتی که دائمی باشند .
اما روایاتی که دلالت دارد بر احجاج صبی
آیا از این کاال میتوان صغرای قیاس استدلالی مرحوم آقای خوئی را تامین کنیم ؟ بگوئیم روایات احجاج همان معنا را دارد که والدین ،صبی را امر کنند که حج بجا آورد (مرکز صحبت ما در صغری اینست که والدین مامورند صبیان خود را امر کنند) آیا احجاج به همین معناست که در خصوص ممیز به او بگویند حج بجا بیاور محرم شو تلبیه بگو و طواف کن ؟
اولین روایت : صحیحه زراره است قال اذا حج الرجل بابنه و هو صغیر فانه یامره ان یلبی و یفرض الحج فان لم یحسن ان یلبی لبی عنه و یطاف به و یصلی عنه قلت لیس لهم ما یذبحون عنه ؟ قال یذبح عن الصغار و یصوم الکبار و یتقی علیهم ما یتقی عن المحرم من الثیاب و الطیب و ان قتل صیدا فعلی ابی[2] هنگامی که مردی فرزندش را حج میدهد به او امر میکند تلبیه بگوید و نیت کند حج را ،اگر نتوانست درست تلبیه بگوید ولیّ جای او بگوید و طواف کند و نماز بخواند سوال شد لازم نیست قربانی کند ؟ امام فرمودند از صغیر قربانی قبول است و بر کبیر روزه است و از محرمات پرهیز داده شود و اگر در احرام صبی صیدی را کشت کفاره بر پدرش است.
آیا این روایت دلالت بر امر به حج دارد؟
اولا: این روایت از ذیل آن دلالت دارد اگر زمانی پدری تصمیم گرفت صبی خود را به حج ببرد وظیفه اش چنین است روایت میگوید اذا حج الرجل بابنه اگر خواست حج دهد فرزندش را ..
ثانیا: این حدیث با قرینه ای که دارد در رابطه با صبی غیر ممیز است و بحث ما در صبی ممیز است .قرینه یصلی عنه است که برای ممیز عنوان میشود .
بنابراین حدیث از دو جهت از ما نحن فیه دور است.