« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی

موضوع: کتاب الحج // وجوب حج // حج صبی

 

عن النبی صلی الله علیه و اله و سلم : ابی الله ان یجعل رزق عباده المومنین من حیث یحتسبون [1]

خداوند ابا دارد و نمیخواهد اینکه رزق بندگان مومنش را از جایی برساند که آنها حساب میکنند.

در بحث حج رسیدیم به تصحیح عبادات صبی و گفتیم برای آن وجوهی ذکر شده است

وجه اول که عمومیت در حج و بقیه عبادات داشت بیان شد و دارای صوری بود که یکی از آنها را بیان کردیم

صورت دوم از وجه اول: این صورت از دو مقدمه تشکیل شده است

مقدمه اول: اینکه حکم در وجوب و استحباب عبارت است از طلب کاری از مکلف یا بتعبیر دیگر قرار دادن یک شیء بر ذمه مکلف به شکل وجوب یا استحباب که گاهی از این جعل قرار داد بر ذمه مکلف تعبیر به نسبت ایقاعیه میشود و این نسبت گاهی همراه با ترخیص به ترک است که از آن تعبیر به استحباب میشود و گاهی همراه با ترخیص در ترک نیست که تعبیر به وجوب میشود

به بیانی دیگر اصل حکم در وجوب و استحباب یک جعل کلی و ایجاد مسئولیت بر ذمه مکلف است که یا اذن به ترک در آن لحاظ میشود (استحباب) و یا اذن به ترک در آن لحاظ نمیشود (وجوب)

مقدمه دوم اینکه حدیث رفع قلم و نظیر آن که حکم را از ذمه مکلف برمیدارند ،دلالت دارند بر جواز ترک به این معنا که اگر صبی فعلی را که بعنوان یک مسئولیت بر دوشش نهاده شده ترک کرد معاقب نیست.

این بیان از محقق همدانی در کتاب شریفش معروف به مصباح الفقیه ج 9 ص 360 آمده است و یکی از نظریات در این باب میباشد. بنده این آدرس را از کتب متاخرین حکایت میکنم .

با توجه به این دو مقدمه و جمع آنها با حدیث رفع القلم معنا این میشود که حدیث رفع قلم الزام را یعنی عدم اذن به ترک و عدم ترخیص را از عبادت صبی رفع میکند و در نتیجه خود جعل تکلیف و حکم بر ذمه صبی باقی میماند و معنایش آن است که اصل فعل عبادت نسبت به صبی مطلوب و محبوب مولا و خالق است این بیان تقریبا شبیه همان مبنایی است که در باب اوامر انتخاب کردیم و در جلسه گذشته به آن اشاره شد و به نوعی میشود این بیان را پذیرفت و این مبنا را در باب عبادات صبی توجیه کرد.

صورت سوم در وجه اول : این است که ادله عبادات دلالت دارند بر اصل وجوب به دلالت مطابقیه و همان ادله دلالت دارند بر ثبوت ملاک به دلالت التزامیه و چون حدیث رفع مدلول مطابقی را برمیدارد بنابراین وجوب منتفی میشود اما مدلول التزامی به قوت خود باقی میماند و معنایش آن است که عبادت صبی وجوب ندارد اما ملاک دارد و آن ملاک باعث میشود که ما نسبت به عبادت صبی قائل به صحت شویم این صحت بخاطر آنست که ملاک در آن موجود است وقتی ملاک موجود شد محبوب است و وقتی محبوب شد صحیح میباشد.

این بیان سوم از جهاتی علمی نیست و قابل خدشه است

اولین جهت آنست که مدلول التزامی تابع مدلول مطابقی است که اگر مدلول مطابقی را با حدیث رفع القلم ساقط کردید مدلول التزامی نیز منتفی میشود و حق این است که مدلول التزامی تابع مدلول مطابقی است تا زمانی مدلول التزامی هست که دلالت مطابقی به قوت خود باقی باشد بنابراین به محض اینکه حدیث رفع القلم دلالت مطابقی را برداشت دلالت التزامی نیز منتفی میشود و دیگر کاشفی برای ملاک وجود ندارد و دلیلی بر باقی ماندن ملاک نمیباشد بر همین اساس صحت عبادت صبی با این بیان حاصل نخواهد شد.

دومین جهت اینکه ملاک همیشه مقدم بر دلالت است ملاک محصولی عقلی است که در متعلَق احکام لحاظ میشود و عقل کاشف از آن است بعد از آنکه متعلق احکام دارای ملاک شد و عقل آن را کشف کرد ، دلالت لفظیه در عالم اثبات بر آن متعلَق تعلق میگیرد و متعلق را محکوم به حکمی مینماید بنابراین لفظ و دلالت اثباتی لفظی در باب اثبات متاخر از ملاک است اگر متاخر است دیگر مدلول التزامی نیست و باید طوری فرض کنیم که مقدم بر دلالت لفظیه و دلالت اثباتیه باشد .

سومین جهت اگر ملاک را مثلا در باب حج بعنوان ملاک وجوب در نظر گرفتید ملاک مختص به وجوب است و اگر با حدیث رفع وجوب را منتفی کردید ملاک نیز از بین میرود و اگر بخواهید قائل شوید که ملاک دیگری در فعل موجود است که استحباب را به ارمغان میآورد نیاز به دلیل جدا و مستقلی دارید مثلا وقتی میگوئید نسبت بین وجوب و استحباب تضاد است حال یا خودشان متضادند کما هو الحق یا تضاد بحسب مبدأ این دو است همانطور که محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه در گذشته فرمود اگر اینگونه است و بین وجوب و استحباب در باب حج تضاد وجود دارد و ادله وجوب حج ﴿لله علی الناس حج البیت﴾ وجوب را اثبات کرده است و زمانی که وجوب برداشته شد ملاک آن نیز از بین میرود چگونه میتوانید قائل شوید که بدون دلیل ملاکی برای استحباب باقی میماند ؟

بنابراین جهت سوم برای اثبات ملاک کافی نیست مگر اینکه برگردیم به همان مبنای مختار که طلب ،مدلول وضعی است و وجوب مدلولی است که از مقدمات حکمت ناشی میشود و حدیث رفع قلم مدلول عقلی و مقدمات حکمتی را برمیدارد یعنی اطلاق را میگیرد لکن دلالت وضعی لفظ بر اصل طلب که مطلوبیت و محبوبیت است باقی میماند.

در تتمه این بحث باید عرض کنم که وجه اول ناظر به دلیل لفظی بود یعنی وجه اول که دارای سه جهت بود ابتدائا نگاه به دلیل لفظی بود که در مقام اثبات احکام شریعت را بیان میکند و نتیجه این شد که آنچه مطابق با واقع است و قابل دفاع و مساعده اینست که ادله عبادات قابلیت دارند که در آنها تحلیل و توجیه شود بطوریکه در آنها دو حیثیت پدید آید 1.حیثیت الزام که از همین ادله لفظیه میگیریم

2.حیثیت مطلوبیت و محبوبیت بطوری که اگر حیثیت الزام توسط حدیث رفع القلم منتفی شد حیثیت دوم باقی میماند و این حیثیت دوم که مطلوبیت و محبوبیت است موجب میشود که عبادات صبی صحیح باشد پس زمانی که صبی ممیز یا غیر ممیز عبادتی را انجام داد بر اساس ادله لفظیه ﴿اقیموا لصلاة﴾ ﴿اتوا الزکاه﴾ ﴿لله علی الناس حج البیت﴾ قائل میشویم به اینکه این ادله لفظیه با دو بیان که ذکر شد الزام که فرآورده اطلاقات ادله عبادات هست را میگیرد ولی آنچه در عالم وضع و عالم قراردادهای لفظی موجود است باقی میماند که عبارت است از مطلوبیت و محبوبیت و بر طبق آن مطلوبیت و محبوبیتی که از "صل" یا "لله علی الناس حج البیت" فهمیده میشود به قوت خود باقی است و بر طبق آن عبادات صبی را تصحیح میکنیم و صحیح میدانیم.

تا اینجا وجه اول برای تصحیح عبادات صبی که اعم از همه عبادات بود و سه صورت داشت تمام شد .

وجه دوم : این وجه را مرحوم محقق خویی رضوان الله تعالی علیه و عده ای پذیرفته اند در وجه دوم نگاه بیرونی است و دارای دو مبنا است و دو مطلب را باید در این وجه لحاظ کنیم

مطلب اول : روایاتی وجود دارد که دلالت میکند بر اینکه اولیا (پدر و مادر) موظفند فرزندان خود را به نماز و روزه و بقیه عبادات امر کنند این روایات در شریعت موجود است که شارع مقدس به نحو امر فرموده است ای پدر و مادر موظفید صبیان خود را دستور دهید به عبادت .

مطلب دوم : در بحث اصول آمده است که امر به امر یک فعل، امر به خود آن فعل است یعنی وقتی شارع مقدس امر میکند تا پدر امر کند به نماز خواندن صبی نتیجه آن است که خود شارع امر میکند به صبی که نماز بخوان الامرُ بالامر بشیءٍ امرٌ بذلک الشیء حال چه امر دوم محقق شود یا محقق نشود

وقتی این دو مطلب را کنار هم میگذاریم نتیجه میگیریم عبادات صبی مطلوب شارع مقدس است زیرا امر کرده است به پدر تا امر کند به صبی برای خواندن نماز که پدر چه امر نماید چه امر ننماید عرفاً متوجه میشویم که برای شارع مقدس نماز خواندن صبی مطلوب و محبوب است و لااقل از مطلوبیت و محبوبیت استحباب است

وقتی استحباب عبادات صبی اثبات شد حال اگر صبی عبادتی را انجام داد حکم میکنیم که آن عبادت صحیح است و از آنطرف میدانیم که ایجاب و الزام نسبت به صبیان موجود نیست چون حدیث رفع القلم و نظیر آن الزامات را از صبیان برداشته است

فالنیجةُ ثبوت مشروعیت عبادات صبی با توجه به دو امر 1.روایاتی که دلالت بر امر اولیا برعبادت صبیان دارد 2.در علم اصول امر به امر به شیء را امر به آن شیء میدانیم

عده زیادی توسط این وجه دوم عبادات صبی را قائل به صحت شده اند.


logo