« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الحج // مقدمات حج // حدیث رفع

 

موضوع: کتاب الحج // مقدمات حج // حدیث رفع

 

در بحث شرایط وجوب حج رسیدیم به بلوغ ، الکمال بالعقل والبلوغ

برای وجوب حج انسان باید از نظر بلوغ کامل باشد و بلوغ یعنی رسیدن به مرحله ای که در آن شارع مقدس انسان را مسئول میداند در تحلیلات انسان شناسی بلوغ شرعی بیانی است برای عقل شرعی .

همانطور که یکی از شرایط تکلیف عقل است که به شکل مطلق مفهوم است بلوغی که در شرایط وجوب حج بیان شده شاید به این معناست که آدمی در صورتی باید مسئولیت پذیر و پاسخگو باشد که دو عقل او فعال باشد

1. عقل عقلی 2. عقل شرعی

عقل شرعی را ما نمیفهمیم که مثلا پسر باید به پانزده سالگی برسد که اسم آن بلوغ ست که وقتی واکاوی میکنیم این بلوغ درونهسته مرکزی اش نوعی عقل و درک و شکوفایی شعور وجود دارد این بلوغ دلیل میخواهد.

عمده دلیل بر اینکه صبی ممیز مکلف به حج نیست حدیث رفع القلم عن الصبی بود و اینکه قلم چه قلمی است مورد خلاف میباشد.

نظریه اول نظر محقق بزرگوار حضرت خوئی رضوان الله تعالی علیه صائب است که فرموده قلم، قلم تشریع و تقنین است و شاه فرد آن تقنین ایجابی حرمت و وجوب است رفع القلم عن الصبی یعنی الزامات شریعت از صبی برداشته شده است و نظریه دوم قلم مواخذه بود که اصالت نداشت . اگر ما قلم را قلم تشریع بدانیم خودبخود مواخذه نیز حاصل میشود وانگهی با قلم تقنین به حدیث عمومیت داده ایم و شامل همه احکام تکلیفی وضعی الزامی و غیر الزامی میگردد .

علاوه بر اینکه این حدیث را از جهت سند پذیرفتیم که معتبر است(یعنی اولا و بالذات طبق ضوابط علم رجال و درایه معتبر

نبود و از ادله انفسیه این حدیث محروم بودیم زیرا راویان آن همه سنی بودند اما بخاطر قرائن فراوان بیرونی و فقهای عظام از زمان شیخ طوسی که حجت خبر را قبول ندارد اما این حدیث را پذیرفته است آن را قبول دارند و اینکه اهل سنت در تمام کتب معتبر خود آن را بعنوان فضیلتی برای حضرت امیر و نقیصه برای عمر آورده اند) احادیث معتبره و روایات فراوانی موجود است که دلالت دارند مضمون این حدیث دلالت میکند بر اینکه حجة الاسلام بر انسان واجب نمیشود مگر بعد از بلوغ الحج واجبٌ بعد البلوغ بنابراین این حدیث شریف را از جهت سند پذیرفتیم و از جهت دلالت هم گویاست بر اینکه قلم تشریع و تقنین از صبی برداشته شده است

سوال : قلم چطور برداشته شده است ؟ رُفع بمعنای اینست که چیزی بوده و بعد برداشته شده ،اگر میگفت دُفع القلم عن الصبی در معنا راحت تر بود یعنی قلم تکلیف بر ناس هست و آن را از صبی دفع کرده است اما در حدیث رفع آمده

پاسخ : برای توجیه این مساله چند وجه قابل ذکر است :

وجه اول : قلم یک واقعیتی است در باب تکالیف که ساری و جاری است در نظام تقنین و تشریع بر همه ثابت است و شارع مقدس در اینجا فعلیت الزام را از دوش صبی برداشته است گرچه این را میتوان دفع معنا کرد .

وجه دوم : شارع مقدس تکلیف را برای همه فرستاده و همه شانیت را برای تکلیف دارند حتی صبی اما به هر جهت که بر ما پوشیده است این شانیت تکلیف را از صبی برداشته است .

وجه سوم : در اصطلاعات و محاورات گاهی این دو واژه بجای هم بکاربرده میشوند رفع بمعنای دفع و بالعکس بجهت اینکه نتیجه دفع ، رفع نیز میباشد به اینصورت که وقتی نگذاشتیم تکلیف روی دوش صبی بیاید رفع نیز صادق است در عالم واقع یعنی شخص استعداد داشته و تکلیف دفع شده .

وجه چهارم : دقتهای لغت لازم نیست به شکل سین جین در همه ابعاد کلمات شریعت بالاخص روایات تحلیل شود رفع واژه ای است اعم عرفی بمعنای نبودن تکلیف

با توجه به این حدیث شریف و محتوایی که در روایات دیگر موجود است میرویم سراغ آیه شریفه ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾ و به راحتی آیه را توسط حدیث رفع و روایات دیگر تقیید میزنیم در لله علی الناس میگوئیم ناس یعنی البالغین لله علی البالغین حج البیت .

 

logo