1402/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج// مقدمات حج // استطاعت
موضوع: کتاب الحج// مقدمات حج // استطاعت
روز میلاد حضرت علی اکبر اسوه انسان مادون العصمه در کمالات اخلاقی و گفتاری برای همه جوانان و نو جوانان و میانسالان و پیران برهمه مبارک و پر خیر باشد
خلاصه جلسه گذشته : کلام در بحث استطاعت به اینجا رسید که استطاعت امر عرفیٌ و این امر عرفی اگر استصحاب در او تصور شود اصل مثبت نیست آنانی که گفته اند اصل مثبت است در ما نحن فیه تمسک کرده اند به ادله دیگری برای اینکه شخص مستطیع را وابدارند بر انجام حج و به مجرد شک در حصول مانع نسبت به استطاعت از انجام حج عقب نشینی نکند
یکی از آن ادله و مستمسکات سیره عقلا و سیره متشرعین بود که جلسه گذشته بیان شد .
و اما دلیل دوم روایت معتبره ذریح محاربی است قال الصادق علیه السلام : من مات و لم یحج حجة الاسلام لم یمنعه من ذلک حاجة تجحف به او مرضٌ لایطیقُ فیه الحج او سلطان یمنعه فلیمت یهودیا او نصرانیا [1]
کیفیت استدلال به این معتبره آنست که این معتبره میگوید فقدان عناصر اصلی در ترک حج فقط مال و صحت و تخلیه السرب است اینها اگر مهیا بود دیگر نباید به احتمال فقدان و به احتمال حصول مانع کسی خود را معذور از حج بداند عذر زمانی پذیرفته است که یکی از این سه مورد نباشد و با بودن اینها دیگر مکلف نمیتواند عذری برای خود بسازد بنام احتمال تروّ مانع و اگر بخواهد اعتماد کند به احتمال حدوث مانع یا رادع یا تواری مختلف نتیجه آن است که ترک حج با داشتن این امکانات مجاز است و این خلاف روایت معتبره است
بعبارة اخری در شرایطی که شخص این شرایط را داراست اگر برای خود عذر دیگری بیاورد مانند احتمال اینکه از استطاعت بیفتد، مانعی پیش آید مریض شود و .. در اول حج و اول استطاعت و یا وسط کار هر کجا بخواهد این کار را بکند مخالفت با روایت کرده است و
مات یهودیا او نصرانیا
دلیل سوم : یکی از چیزهایی که مکلف میتواند به آن امید داشته باشد که حج بر او واجب نیست بخاطر احتمال ترو مانع ، برائت است شک میکند ممکن است حادثه ای اتفاق افتد و جلوی حج گرفته شود پس شک میکند در وجوب حج باید برائت جاری کند
در دفع این توهم عرض میکنیم به اینکه برائت در جایی جاری میشود که شک ما بخاطر احتمال عدم تمکن و عدم قدرت نباشد و به تعبیر دیگر برائت آنجایی است که شک در جعل تکلیف باشد یعنی شک کنیم که شارع مقدس برای این موضوع و متعلق وجوب یا حرمتی جعل کرده است یانه در ما نحن فیه شخص مستطیع است و آیه صریحا میگوید ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾ این شک در قدرت در امتثال است یعنی احتمالی که میتواند حج را انجام دهد یا نه شک در امتثال است نه شک در عالم جعل و اثبات تکالیف الهیه شک در این است که آیه میتوانم انجام دهم یا نمیتوانم.
بنابراین هرکجا شک در اینکه تکلیف بر من هست یا نه بخاطر احتمال عدم قدرت باشد بحث احتیاط است یعنی سعی و تلاش کند ، تعقیب و تفحص نماید برود سراغ عمل بعد یا میشود یا نمیشود نه اینکه برود سراغ اصل تکلیف و برائت جاری کند
پس در این مورد که شک در قدرت و تمکن در مقام امتثال است برنمیگردد به اصاله البرائت بلکه به اصاله الاحتیاط برمیگردد و مؤید این داستان دو مطلب است :
مطلب اول : اصالة القدرت ؛ سیره و بناء عقلا این است که نسبت به هر کاری که فعلا شرایط انجام دادنش را دارند به اینگونه احتمالات اعتنا نمیکنند مثلا احتمال اینکه عاجز شود یا نتواند یا در مقام امتثال کم بیاورد . هرکسی مراجعه کند به سیره عقلا این را میبیند بطوریکه اگر کسی بگوید چون احتمال میدادم نتوانم این تکلیف را انجام بدهم، انجام ندادم و گفتم واجب نیست یعنی بخاطر احتمال تحقق عجز یا احتمال مانع ، تکلیف را از خود دور بداند و بگوید عذر دارم عُقلا چنین انسانی را معذور نمیشناسند و میگویند معذور نیستی که این سیره تا درب خانه پیامبر میرود و تایید میشود که ایشان نیز همین سیره را داشتند .
" أصالةُ القدره اصلٌ عُقَلائیٌ معتمدٌ علیها بجمیع شئون الانسان "
چه آنها که استطاعت را شرعی میدانند و چه آنانکه استطاعت را عرفی میدانند فعلا میخواهند بگویند مکلف وظیفه دارد حج را انجام دهد و در مساله مانحن فیه هر دو میخواهند بگویند حج مستقر است فقط اختلاف مبنایی است که گفتیم این اختلاف لفظی است و شرعی و عرفی واقعیت ندارد قائلین به شرعی مانند مرحوم خوئی چیزی جز عرفی بودن را نمیگویند و اسمش را عوض کرده اند
در ذیل مطلب اول عرض میکنم که از معتبره و سیره ای که قبلا بیان شد چیزی جز توجه به حالت سابق فهمیده نمیشود وهمه موید استصحاب است یعنی کسی که شرایط و امکانات را داراست وشک میکند شاید اتفاقی برایش بیفتند چه سیره عقلا چه صحیحه همه میگویند وضع موجود مکلف ملاک است که همان استصحاب است هر چند اسم آن چیز دیگر باشد .
بزرگوارانی که میخواهند بگویند هرگاه استطاعت عرفی بود استصحاب جایگاهی ندارد چون اصل مثبت است این مساله حکایت میکند و مشخص میشود که استطاعت اگر امر عرفی شد مانند عنوان مقدمه است وقتی میگوئیم المقدمة واجبةٌ یعنی عنوان مقدمه با حمل شایع صناعی و نیازی به اثبات ندارد در اینجا نیز نیاز به اثبات استطاعت با استصحاب نیست عنوان استطاعت خودبخود حاصل میشود و
وقتی به حمل شایع صناعی تحقق پیدا کرد حمل اولیه ذاتی نیاز به اثبات ندارد فرق میکند با زمانی که مثلا زیدی گم شده و الان نمیدانیم موجود است یا نه بعد استصحاب کنیم وجودش را تا اثبات کنیم یک اثر عرفی و عادی را بنام ریش دراوردن و بعد ریش در اوردن را موضوع قرار دهیم برای اثر شرعی زیرا ریش درآوردن عنوان استقلالی است .
بنابراین این بیانات گوناگون حکایت نمیکنند از اینکه ما مکلفین را در زمانی که تکلیف بر آنان آمده است و شرایط را دارند وادار میکنیم بر انجام دادن تکلیف و تفحص و دنبال کردن و در این مساله اسم استصحاب نیست و چیزهای دیگر است بلکه همه آنچه گفته میشود حکایتگر اینست که اعتماد میکنیم به استصحاب گرچه محققین و معاصرین فرموده اند این امر حکایت از این دارد که احتیاط ملاک است نه استصحاب که باز هم احتیاط در راستای استصحاب است زیرا موتور پیش ران ما وضع موجودی است که قدرت و تمکن داریم و شرایط موجود است و تکلیف را بر خود مستقر میدانیم حال یا استصحاب را تایید میکنیم باسیره عقلا و معتبره ذریح یا با بحث بعد که خواهد آمد.