1402/11/30
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج // مقدمات حج // استقرار
موضوع: کتاب الحج // مقدمات حج // استقرار
عن الحسین علیه السلام : من سره ان ینسأ فی اجله و یزاد فی رزقه فلیصل رحمه [1]
هر که خوش دارد اجلش به تأخیر افتد و روزی اش افزون گردد با خویشاوندان پیوند برقرار کند.
خلاصه جلسه گذشته : عرض کردیم استطاعت دارای دو مبنا است
مبنای اول شرعی و توفیقی مبنای دوم عرفی
ظاهرا حق نظریه دوم است خلافا للمحقق الخوئی و من تبعه بجهت اینکه استطاعت در اذهان عقلا و عرف بالنسبت با هر عملی یک عنوان ارتکازی است و هر صاحب لبِّ قلیلی که اولین مرحله عقلانیت و شعور و درک را داشته باشد میفهمد که استطاعت نسبت به موضوعات مختلف چیست .
یقینا این عنوان از امور مختلفه در حیات انسان و زندگی او امور انفسی و آفاقی و مسائل درونی و بیرونی حاصل میشود از تمام اینها انتزاع میشود استطاعت که از مقوله قدرت است و یک نوع مُدرک عقلی است بعد این عنوان منتزع از امور مختلف منطبق میشود بر شخص مثلا در مانحن فیه میگوئیم هو مستطیعٌ
بنابراین در باب حج باید این عنوان استطاعت را علی کل حال احراز کنیم یا بالوجدان و علم و یا به برهان و دلیل معتبر که کاشف باشد یا با استصحاب
سوال در اینست این برهان و دلیلی که قرار است استطاعت را برای ما احراز و اثبات کند کجا را رصد میکند؟
آیا میرود سراغ خود عنوان یا سراغ منشا عنوان اینکه مال دارد؟ سلامتی دارد؟ تخلیه سرب دارد؟
جواب : یقینا سراغ عنوان انتزاعی نمیروند ابتدائا اولا و بالذات علم و وجدان یا اماره میرود سراغ اینکه چه دارد و چه ندارد چه اموری در زندگی مکلف وجود است رفتن وبرگشتن، پول مورد نیاز، مرکب راه ، اوضاع احوال گذرنامه و ... وقتی علم وجدانی یا دلیل برهانی پیدا شد که هستند وکنار هم قرار گرفتند میرسند به اینکه مکلف مستطیع است
بنابراین استطاعت عنوان مستقل نیست و خودش اولا و بالذات موضوعیت ندارد بلکه حقیقت استطاعت عبارتست از وجود اشیائی در کار هم و مقایسه کردن آنها با یکدیگر که نتیجه میشود حال که تشکل زندگی اینگونه است یا اوضاع احوال اقتصادی و جسمی من اینست پس مستطیع هستم شبیه فوقیت که عنوانی انتزاعی است از کجا پدید میاید؟ کتاب روی میز است کتاب و میز را میبینیم ونسبت سنجی کرده و مقایسه میکنیم و از این وجود کتاب و میز که یکی بالاست و دیگری پائین عنوانی انتزاع میشود بنام فوقیت
ما در باب استطاعت لازم داریم منشاها را احراز کنیم مال، مرکب، سلامتی و... یا با وجدان یا با دلیل و برهان و یا با استصحاب اما اینکه استصحاب بخواهد روی استطاعت جاری شود معنا ندارد زیرا استطاعت الی است نه استقلالی اگر بخواهیم استصحاب کنیم باید منشاها استصحاب شوند اگر اثر شرعی دارند بار میشود مانند اثر شرعی زکات که بر داشتن مال بار میشود اما اگر بخواهیم استصحاب کنیم تا استطاعت اثبات شود و بعد روی استطاعت وجوب حج سوار شود میشود اصل مثبت .
ابتدائا برای نتیجه گیری از این بحث فرق بین امر اعتباری با انتزاعی را بیان میکنم
1. در امر اعتباری استصحاب جاری میشود اما در امر انتزاعی جاری نمیشود
امر انتزاعی مفهوم و برداشت ذهنی است از یک سری منشاهایی که عبارتند از اموری که در خارج کنارهم قرار میگیرند و با هم مقایسه میشوند و بعد از آن با ذهن برداشت میکنیم عنوانی را که در عرف وجود دارد مانند استطاعت
2. امر انتزاعی ایجادی و جعلی نیست بلکه منجعل است یعنی ذهن خودبخود بعد از کنارهم چیدن امور انتزاع میکند اما امور اعتباری جعل و ایجاد میشود مانند حریت صحت فساد وجوب و....
سوال : علت نامگذاری امور اعتباری چیست؟
پاسخ : از باب اینکه در خارج مابه ازا تکوینی ندارند ولی در عالم اعتبار و نفس الامر جایگاهی دارند که با جعل پدید میاید شارع مقدس صحت وجوب را جعل میکند یعنی اعتبار میکند و وجودی تولید میشود که اعتباری است .
به تعبیر دیگر امور اعتباری نگاه شارع و حکیم از بالا به پائین است اما در امور انتزاعی نگاه از پائین به بالاست .
بنابراین عناوین اعتباری لها حظ من الوجود الاستقلالی و آن وجود استقلالی را میتوانیم متیقن سابق فرض کرده و استصحاب کنیم حرمت بود آیا الان نیز هست؟
اما در امور انتزاعی باید رفت سراغ منشاها زیرا امور انتزاعی الی هستند نه استقلالی مانند هیات و حرف میرویم سراغ منشاها منشا امر انتزاعی را اول ببینیم هست یانه مثلا ببینیم اگر کتاب روی میز بود بعد میتوانیم بگوئیم فوقیت هست
محل بحث ما نیز امور انتزاعی است در نتیجه میرویم سراغ منشاها بعنوان مثال سلامتی هست یانه؟ متیقن سابق بوده و استصحاب میکنیم. مال تخلیه السرب و بقیه نیز به همین شکل وقتی تمام امور استصحاب شد جامع همه میشود امر استطاعت و بعد وجوب حج میاید که میشود اصل مثبت.
سوال : آیا این نزاع ثمره دارد؟ دو مبنا یک مبنای اقای خوئی (استطاعت شرعی) و مبنای دیگر استطاعت عرفی؟
پاسخ : در خصوص اینکه استصحاب در مبنای دوم جاری میشود یا نه که بعضی از معاصرین همین نظر را دارند استصحاب جاری نمیشود زیرا اصل مثبت است باید منشاها استصحاب شود بعد از آن اثبات شود استطاعت و بعد روی لازمه عرفی وجوب حج استوار شود یعنی اثر شرعی را مترتب کنیم بر موضوعی توسط استصحاب بواسطه اثر عرفی . استصحاب اصل تعبدی است باید متیقن سابق طوری لحاظ شود که پس از استصحاب بدون فاصله اثر شرعی بر آن مترتب شود مثلا وقتی غنا را استصحاب میکنیم بدون واسطه وجوب زکات میاید
بنظر بنده اینطور است که این مبنای دوم با فرض اینکه قائل شویم استطاعت امر عرفی است و برویم سراغ اثبات استطاعت تنها چیزی که لازم است باید این منشاها محرز شوند یعنی این امور پادمانی و بیرونی خاصی که در آفاق و انفس باید وجود داشته باشند سلامتی برای جسم و درون مال و مرکب در افاق اینها اگر محرز شد ولو با استصحاب دیگر نیاز به اثبات استطاعت نداریم زیرا استطاعت امر فانی است نه استقلالی که نیاز به اثبات داشته باشد با چند استصحاب برای مال و تخلیه السرب وسلامتی و بلیط گرفتن و .. و کنار هم قرار گرفتن آنها نیازی به اثبات عنوان استطاعت نیست که بگوئیم استصحاب استطاعت را اثبات میکند و بعد از آن اثر شرعی بر آن مترتب میگردد بلکه لابد منه است و مؤونه نیاز ندارد خودبخود حاصل میشود اگر شما مواردی که در باب استطاعت عرفی لازم است را محرز کردید که همه موجود هستند دیگر بیان اثبات استطاعت لازم نمیاید زیرا خودبخود اثبات میگردد .
فرق بین اعتباری و انتزاعی این بود که اعتباری جعل و ایجاد نیاز داشت اما در انتزاعی نیازی به جعل و ایجاد نیست و فقط باید منشا و پایه ها را احراز کرد چه با علم وجدانی چه اماره و چه با استصحاب با محرز شدن اینها عنوان استطاعت لابد منه است
بنابراین اولا استطاعت امر عرفی است و مانند مرحوم خوئی که رفتند سراغ روایات و گفتند روایات چیزهایی را مشخص کرده (چهار مورد استطاعت)که همان ارتکازات متشرعه بود شخص عاقل میفهمد که سفر حج در هر عصر و زمانی چه نیاز دارد و آن تعبیر که استطاعت شرعی است بازی با الفاظ است استطاعت یک امر عرفی روشن و بین است بین متشرعین و عقلا که نسبت به هر کاری آن را میفهمند "استطاعت کل شیء بحسبه مدرک بالعرف"
با این بیان این نزاع نزاع عمیقی نیست و اینطور نیست که اگر گفتیم امر عرفی است استصحاب دیگر جایگاهی نداشته باشد به مجرد احراز منشاهای استطاعت به هر وسیله دیگر اثبات و جعل استطاعت لازم نیست استطاعت " امر انتزاعیٌ و الالتزامیات لاتحتاج الی اثباتٍ و جعلٍ "
لذا اینکه بعضی از اعاظم و معاصرین خود را به زحمت انداخته اند و گفته اند استصحاب جاری نمیشود چون اصل مثبت است لکن به چند دلیل این شخص که مستطیع بوده و با کاروان دوم رفته و شک دارد اگر با اولی میرفت میرسید یا نه باید به شک خود اعتنا نکند و خود را مستطیع حساب کرده و حج را به هر نحوی انجام دهد یکی از این ادله اینست که اگر قرار باشد بگوئیم من مستطیع هستم و معلوم نیست بتوانم حج را انجام دهم پس بنابراین مستطیع نیستم و نروم سراغ حج اکثر مردم حج را رها میکنند نادر هستند افرادی که یقینا بدانند حج را انجام میدهند در اینجا تمسک کرده اند به سیره متشرعه که شک به رافع را نباید اعتنا کرد.