1402/11/16
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج // مقدمات حج // استقرار حج
موضوع: کتاب الحج // مقدمات حج // استقرار حج
عن الحسین علیه السلام : ان شیعتنا من سلمت قلوبهم من کل غشٍ و غلٍ و دغل [1]
شیعیان ما دلهایشان از خیانت و حیله و فریب پاک است
خلاصه جلسه گذشته:
در بحث استقرار حج رسیدیم به اینکه روایات مذکوره در ما نحن فیه حالت دوم را که محل نزاع بود شامل نمیشود بجهت اینکه استقرار حج محرز نیست روی همین جهت صاحب حدائق از کانال قضا وارد شد و فرمود محتوای این روایات قضاء است و قضاء در فرضی صادق است که اداءی وجود داشته باشد .
در ادامه مطلب سخن محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه را بررسی میکنیم ایشان میفرماید این روایات ثلاثه اگر اطلاق داشته باشند و از اطلاق بخواهیم استفاده کنیم که کسی که فوت کرده و حج بجا نیاورده و اموالی دارد چه مستطیع شده و چه مستطیع نشده باید برای او نائب گرفته شود و حج ادا شود یقضی عن الرجل حجة الاسلام من جمیع ماله مرحوم صاحب حدائق از یقضی استفاده کرد و گفت در فرضی صادق است که شخص مستطیع بوده و اداء بر او واجب بوده مرحوم خوئی میفرماید ولو بالفرض این روایات اطلاق داشته باشد الا اینکه یک سری روایات وارد است که این مطلقات را تقیید میزند روایاتی به این مضمون کسی که فوت کرد و ماترک او فقط به اندازه هزینه حج است "لایجب صرفه فی الحج " واجب نیست اموالش صرف در حج شود بخاطر اینکه روایات حکایت میکند شخص متوفی مستطیع نبوده و هزینه زندگی را نداشته در باب حج علاوه بر خرج زاد و راحله حج باید زندگی او نیز معقول و متعارف تامین باشد بنابراین زمانی باید از ماترک میت حج برایش انجام دهیم که در دوره حیات مستطیع بوده ؛به این وسیله مطلقات تقیید میخورند .
در این راستا مطالبی هست که دیگر نیاز به این همه نقض و ابرام نیست ما باشیم و آیه شریفه و تناسب حکم موجود دیگر نه نیاز داریم به کاری که صاحب حدائق انجام داد و نه نیاز داریم به روایت تقیید ؛ بحث تناسب حکم و موضوع هم طبق روایات و هم طبق آیه شریفه از مرتکزات شریعت و متشرعه است که وجوب حج تابع استطاعت است حدوثا و بقاءً استطاعت باید محرز شده باشد بتعبیر دیگری که عقلی است بعد از آنکه در شریعت فهمیدیم که وجوب حج برای مستطیع است و حدوث به تنهایی کافی نیست بلکه بقاء آن نیز لازم است عقل غیر مستقل قضاوت میکند هرکجا استطاعت حدوثا و بقاءً تحقق پیدا کرد وجوب حج نیز هست بنابراین شخصی که مستطیع بوده و تا پایان عمر میتوانسته میقات را درک کند و عمدا و بدون عذر ترک کرده است بعد از فوتش باید از صلب مالش بردارند و حج او را نیابت از او انجام دهند بر اساس اینکه حج ستون خیمه دین است لذا این احادیث ثلاثه که ذکر شد مشخص است بر اساس تناسب حکم و موضوع اطلاقی ندارد بلکه انصراف پیدا میکند به آنجا که شخص مستطیع بوده و فوت کرده بدون انجام حج.
تا اینجا حصل الی هنا ان الحق فی المقام الاول سه مقام را باز کردیم تا بحث کنیم
مقام اول معنای استقرار و مشخص شد در مقام اول استقرار مشروع و مدون و مسلّم در شریعت اسلامی در حالت سوم بود که برای مکلف در نظر گرفتیم یعنی معنای سومی که منحصر شد در حالت سوم شخصی همه شرایط انجام حج را داشته و عمدا بدون عذر بجا نیاورده و فوت نموده است باید برای او نائب گرفته شود زیرا حج بر او مستقر شده است.
مقام دوم ادله بود که شامل مانحن فیه میشود یا خیر در مقام دوم این شد که ادله موجود در روایات شامل مورد ما نحن فیه (تعدد کاوران که طبق وظیفه عرفی کاروانی انتخاب کرد و به حج نرسید و بعد مریض شد از استطاعت افتاد) نمیشود
قبل از ورود به مقام سوم تتمه ای باقی مانده که عرض میکنم مرحوم سید یزدی رضوان الله تعالی علیه در عروه در بحث مانحن فیه مساله دوم فرع دوم فرمود اگر کاروان دوم را انتخاب کرد و به حج نرسید استقر علیه الحج علتی که ذکر نمود اینست لانه کان متمکناً من الخروج مع الاولی میتوانست با کاروان اولی برود اما با کاروان دوم و محتمل رفت چون تمکن داشت از خروج با کاروان اول و انتخاب کرد کاروان دوم را حج بر او مستقر میشود یعنی صرف تمکن نسبت به کاروان اول حج را بر او مستقر کرده است. این تعبیر ضعیف است لذا مرحوم خوئی به ایشان ایراد نقضی میگیرد و میفرماید لازمه چنین سخنی اینست که اگر بر عکس میشد با کاروان اول و موثوق میرفت و نمیرسید اما کاروان دوم و محتمل میرسید باید گفت در اینجا هم حج بر او مستقر میشود زیرا تمکن داشت با کاروان دوم برود این دلیل متقن و معتبر نیست .
فرمایش آقای خوئی نقض خوبی است لکن مهمتر از آن اینست که باید ببینیم مبنای سید چیست ظاهرا از تعبیرات سید یزدی برمیآید که تنها حدوث استطاعت را کافی میداند لذا تعبیر را اینگونه آورده است لانه تمکن و الا از شأن این شخصیت به دور است چنین حرفی بزند برهمین اساس اختلاف مبنایی میشود .
مبنای سید یزدی شبیه سید حکیم است که فرمود حدوث استطاعت کافیست در بحث مانحن فیه بمجرد حرکت به سمت حج مستطیع شده است و ادله میگوید چون مستطیع شده اگر فوت کرده یازنده است و بدن اجازه نمیدهد نائب بگیرند.
مقام سوم : اینست که اگر ما ملتزم شدیم به استقرار حج در مانحن فیه (کسی که کاروان دوم را انتخاب کرد و به حج نرسید) آیا این حکم به اسقرار حج بر این شخص حکم مطلق است یا استثناء هم دارد ؟
استثنائی که در عبارت سید آمده بود اینست که با کاروان دوم رفت به حج نرسید و بعد از استطاعت افتاد و بعد فهمید با کاروان اول نیز به حج نمیرسید سواءٌ کشف بعد ذلک لو خرج مع القافلة الاولی لم یدرک الحج ایضا
سلمنا که مانحن فیه حج واجب است و ادله او را میگیرد آیا این استثنا که در کلام سید آمده وجهی دارد یا خیر ؟