1402/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الحج // فوریت حج // جلسه 60
موضوع : کتاب الحج // فوریت حج // جلسه 60
عن النبی صلی الله علیه و اله و سلم : آفة الشجاعه البغی [1]
حضرت ختمی مرتبت فرمودند آفت دلیری و شجاعت ظلم و طغیان است .
کلام در امر سوم از اموری بود که برای تبیین متن فرمایش سید لازم بود ذکر شود.
امر سوم فاصله بین وجوب مقدمات وجودیه با زمان واجب بود که چگونه این مقدمات وجودیه را قبل از زمان واجب به وجوب شرعی واجب بدانیم ؟
وجوهی مورد بررسی هست وجه اول واجب معلق بود که اگر واجب معلق رابپذیریم وجوب ذی المقدمه در زمان مقدمات وجودیه فعلی است وقتی وجوب فعلی شد از این وجوب فعلی تراوش میکند یا به تبع مقدمات وجودیه واجب میشود الوجوب فعلیٌ و الواجب معلقٌ
وجه دوم مقدمات مفوته است یکی از مباحث دقیق در بحث علم اصول وجوب مقدمات مفوته است برای واجب شدن مقدمات مفوته وجوهی ذکر شد اولا مقدمه مفوته از اسمش مشخص است مفوت
اسم فاعل باب تفعیل مقدمه مفوته یعنی مقدمه ای که اگر آن را انجام ندهیم باعث میشود واجب تفویت شود و از بین برود و این مقدمات مفوته قبل از زمان واجب در نظر گرفته میشوند مانند مانحن فیه که در ماه رجب و شعبان یک سری کارهایی باید انجام بگیرد که اگر اتفاق نیفتد در فصل حج ،حج از دست میرود یعنی با ترک مقدمات در رجب و شعبان حج را در موسم خودش تفویت میکنی المقدمات التی توفت الواجب فی زمنه لو تُرکت بعبارة اخری مقدماتی که ترک آنها معجز است و اگر ترک کنیم ما را از انجام دادن ذی المقدمه عاجز میکند مانند غسل جنابت در شب ماه مبارک رمضان قبل از طلوع فجر اگر جنب غسل را ترک کند بعد از اذان صبح نمیتواند روزه بگیرد و خود را از روزه عاجز کرده است.
این مقدمات مفوته چگونه واجب شوند ؟
ظاهرا با نگاه ابتدائی اگر ذی المقدمه برای انجام گرفتنش نیاز به یک سری مقدماتی دارد که قبل از زمان ذی المقدمه باید انجام بگیرد و اگرمکلف آنها را انجام ندهد باعث میشود که ذی المقدمه را در زمان خودش تفویت و ترک کند عقل میگوید اتیان این مقدمات واجب است و اگر مکلف انجام ندهد مستحق عقوبت است البته مستحق عقوبت بر ترک واجب در زمان خودش .این ظاهرا یک برداشت عقلی است اما کلام ما در آن است که آیا شارع هم از طرف ذی المقدمه دستوری را سراغ مقدمات مفوته میفرستد که علاوه بر وجوب عقلی وجوب شرعی هم داشته باشد یا نه ؟
برای تأمین وجوب شرعی مقدمات مفوته وجوهی ذکر شده است یک وجه آن ایسنت که الزام و تکلیف کردن مکلف و برای اینکه مکلفی وادار به کاری شود از طرف شارع دو راه موجود است :
راه اول خطاب است مولا به عبدش دستور دهد صل زکی حجَّ به تعبیر دیگر عالم اثبات کاملا گویا باشد و بیانی مستقیم وارد شود و بر مخاطب وارد گردد که ایها المکلف صلِّ
راه دوم علم به ملاک است و ادراک ملاک بتعبیر دیگر توجه مکلف و درک او علم ثبوت را یعنی بفهمد که اینجا ملاکی هست و این ملاک ملاک ملزم است و ما را وادار میکند به انجام کار بعنوان مثال قبل از اذان صبح مکلف علم دارد به ملاک ملزم که بعد از اذان صبح ملاک روزه کاملا تکمیل است و این ملاک ملزم خطاب نیست اما سبب خطاب را میداند کسی که ملاک را درک کرده است و میداند بعد از اذان صبح ملاک روزه در حد الزام است بر چنین کسی از سمت شارع واجب است حواسش باشد که باید روزه بگیرد مثلا در موالی و عبید عرفی اگر عبدی میبیند بچه مولا دارد از بین میرود و تلف میشود مولا هم نیست مولا در ظاهر نمیگوید بچه ام را نجات بده اما اگر اجازه دهد بچه مولا از بین برود مورد مواخذه قرار میگیرد که چرا مراقبت نکردی و عبد نمیتواند بگوید شما خطاب نداشتی زیرا عبد میداند مولا دارد وبچه او دارد از بین میرود ملاک الزام دارد و این را میفهمد ملاک حفظ ابن مولا را که در حد الزام است
در مانحن فیه و همچنین در مثال طهارت همین گونه است میداند اگر قبل از اذان ظهر وضو نگیرد بعد آب پیدا نمیشود و شرایط برای کسب طهارت نیست و نماز فوت میشود در اینجا علم به ملاک دارد و علم به ملاک مکلف است
فتلخص مما ذکرنا ان المکلِف اثنان : 1. الخطاب عالم اثباتِ گویا 2. علم به ملاک و درک آن
در مانحن فیه (حج)ماه رجب وشعبان مستطیع شد و تمام شرایط را داراست اگر تجهیزات لازم را برای سفر
مهیا نکند در موسم حج نمیتواند آن را بجا بیاورد حال آیا میتواند این مقدمات را ترک نماید؟ اگر مقدمات ترک شود تفویتِ واجب میشود . میداند که در ماه شعبان ملاک ملزم دارد برای حج و این علم مکلف است از طرف پروردگار و همین الان مقدمات را بر شخص واجب میکند
نکته ای را اضافه کنم به این مضمون لقائل ان یقول ان قلت من مقدمات را ترک میکنم تا در موسم حج عذر داشته باشم (که مثلا قدرت ندارم) و قدرت شرط تکلیف است ودر ماه شعبان میگوید من توان ندارم .تعجیز بالاختیار از بین بردن قدرت با اختیار آیا این میتواند مشکل را حل کند؟ خیر اینجا قدرت نقشی در تکلیف ندارد وجود قدرت و عدم قدرت در موسم حج نقشی ندارد زیرا استطاعت که آمد مکلَف علم پیدا کرد به مکلِف و با این علم آن چیزی که فعلا در ید قدرت اوست مقدمات است که واجب میشود الان همه شرایط آماده است برای تهیه بلیط و بقیه مقدمات و مکلِف نیز آماده است یعنی علم به ملاک مکلف.
بنابراین ارکان تکلیف هم مکلَف هم مکلِف و هم مکلف به آماده است فعلیَّ ان آتی بتلک المقدمات التی ان تُرکت لم أقدر علی اتیان ذی المقدمه فی زمانه عقل در ابتدا میگوید و شرع نیز بیان میکند که علم به عالم ثبوت (ملاک)کافی است برای اینکه در زمان فعلی مقدمه مفوته از طرف شارع واجب شود
آیا این بیان و توضیح کافی است و میشود به آن اعتماد کرد برای اینکه مقدمات مفوته را قبل از زمان واجب بوجوب شرعی واجب کنیم بدون خطاب؟فرق این وجهی که الان بیان شد با بحث واجب معلق چیست؟ مهمترین فرق اینست که در واجب معلق خطاب نداشتیم و بدون خطاب خواستیم مقدمات را قبل از زمان ذی المقدمه واجب کنیم میگفتیم وجوب فعلیٌ و بلافاصله تکلیف به غیر مقدور پیش میآمد
بعد با توضیحاتی مانند تقید جزء است و قید خارج است و شرط متاخر آن را درست کردیم اما در اینجا نیازی به این حرفها نیست خطاب را فاکتور میگیریم و میگوئیم علم به ملاک الزامی در باب ذی المقدمه کافی است برای اینکه در زمان فعلی ما را تحریک کند به انجام مقدمات حال آیا میشود به این اکتفا کرد و مقدمات مفوته را اینگونه توجیه کنیم و بگوئیم کل مقدمة مفوتةٍ تجب بوجوب فعلیٍ من ناحیةَ العلم بالملاک از ناحیه علم به ملاک الزامی و ملاک الزامی خود مکلِف است.
همینطور که مشاهده میکنید قواعد و صنعت علم اصول این را بر نمیتابد بجهت اینکه صنعت علم اصول از همان آغاز در علم الفاظ خطاب پروری میکند و عالم اثبات را آباد میکند یعنی علم اصول اولا و بالذات قواعدش اینگونه است که تا میتواند سراغ عالم اثبات میرود و خطاب میسازد حال یا در بحث الفاظ و یا در بحث خطاب عقلی یعنی یک امر یا نهیی باید تولید شود (چه لفظی و چه عقلی )تا ما را امر یا نهی کند.
ما در علم اصول در عالم اثبات دو قالب میسازیم اثبات لفظی و اثبات لبّی که حالت ابلاغ و بیان و دلالت دارد العقل یدُل علی الوجود
این بیانی که کاری به خطاب ندارد و به علم مکلف مربوط است چون علم دارد به عالم ثبوت در قالبهای علم اصول نیست و در پذیرفته شده های علم اصول چنین مبنایی را نداریم که بگوئیم چون شما علم به ملاک دارید مثلا میدانید فردا مولا برا شما تکلیفی میفرستد الان بروید سراغ مقدمات به دلیل علم به تکلیفِ فردا از نظر عقلی میشود این مساله را تحلیل کرد اما نمیشود آن را نسبت به شارع داد زیرا معیار و ملاک در باب تکلیف ابلاغ و اثبات تکلیف است نه ثبوت تکلیف طبق قواعد علم اصول ثبوت تکلیف و عالم ثبوت تکلیف ، تکلیف زا نیست و مسئولیت ایجاد نمیکند زیرا احکام مراحلی دارد عالم اقتضا عالم انشا عالم فعلیت و عالم تنجز این چهار مرحله وقتی تمام میشود که در قالب دلالت در بیاید نه در قالب علم . فرق بین قالب دلالت با قالب علم چیست؟
اینکه دلالت عامل علم و علت برای آن است و علم معلول دلالت است ساختار قواعد تکلیف آفرین حضرت پروردگار آنست که از مسیر علت ما را منتقل میکند به تکلیف علتی که برای ما علم آفرین باشد یا دلالت لفظی است یا دلالت عقلی که در اینصورت میرویم سراغ تکلیف .
بنابراین علم به ملاک مکلف است به تکلیف شرعی که نیاز دارد به صنعت و صنعتی که ما بلدیم بحث دلالت است باید شارع به شکلی در عالم اثبات حرفی برای گفتن داشته باشد و خطابی را بفرستد تا بر اساس این خطاب عکس العمل نشان دهیم ما در رجب و شعبان خطابی از طرف شارع نداریم بلکه از درون خود و علم خودمان میگوئیم علم به ملاک الزامی مکلف است