« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 کتاب الحج // وجوب فوریت حج // جلسه 55

موضوع: کتاب الحج // وجوب فوریت حج // جلسه 55

 

عن الصادق علیه السلام : قال بابن جندب طوبی لعبد لم یغبت الخاطئین علی نعیم الدنیا و زهرتها [1]

ای جندب خوشا بحال بنده ای که وقتی گنهکاران را متنعم و دنیا دار میبیند به آنها غبطه نمیخورد.

بر مبنای آنانی که قائلند ترک فوریت معصیت است وجوه و ادله ای اقامه شد بر اینکه تأخیر در حج معصیت کبیره است .

 

دومین وجهی که ذکر شد استخفاف بود توسط حدیث عیون اخبار الرضا از فضل بن شاذان در نامه ای که حضرت به مأمون نوشتند اینگونه شروع میشد الایمان هو اداء الامانه بعد از مطالب طولانی حضرت میفرماید ان الاستخفاف بالحج من الکبائر [2]

به اینجا رسیدیم که اگر ما سند این حدیث را بپذیریم و بگوئیم سلمنا که روایت صحیحه باشد در صورتی

استدلال به این روایت به کار میآید که بین تأخیر و استخفاف به حج تساوی باشد "کل من یأخر الحج عن عام الاستطاعة فهو مستخف بالحج" (صغری) "کل مستخف بالاحج عاصٍ معصیةً کبیره" (کبری) با فرض اینکه نسبت بین این دو تساوی نیست .

تاخیر بمعنای استخفاف نیست و به اغراض مختلف ممکن است اتفاق بیفتد مثلا شخصی حج را قبول دارد و موقع انجام آن دقت دارد اما بخاطر امور دنیوی تاخیر میاندازد که اینجا استخفاف صدق نمیکند. استخفاف عملی در موقع انجام فعل باید نشانه ای دیده شود مثلا نماز را بدون آداب و تند میخواند. قدر متیقن در استخفاف اعتقاد و عمل با هم است پس صرف ترک حج یا با تاخیر خواندن نماز دلیل استخفاف نیست در مانحن فیه اگر بخواهیم استخفاف بشماریم باید در سال اول که حج را ترک کرد دلیل آن را از مکلف بپرسیم. استخفاف عملیِ شفاف برای فرضی است که عملیات یک مرکب در خارج بروز و ظهور کند اما صرف ترک در اول وقت گنگ و مبهم است که باید متصل شود به بیان اعتقاد که چرا تاخیر انداخته است.

اگر روایت صحیحه و معتبره باشد درست است بعضی از تاخیرهای حج از سال اول استطاعت استخفاف به حج است و استخفاف طبق فرموده امام معصیة کبیره .اما مورد نظر ما این نیست بلکه مدعای ما اینست که فوریت واجب مطلقه است کل تاخیر مطلقا مدعا اعم است و دلیل اخص که از جهت منطق و صنعت استدلال وقتی دلیل اخص از ادعا بود دیگر دلیل نیست.

وجه سوم صحیحه معاویه بن عمار است سالت ابا عبدالله رجل له مال و لم یحج قطٌ قال هو ممن قال الله تعالی و نحشره یوم القیامة اعمی قال قلت سبحان الله اعمی؟ قال اعماه الله عن طریق الجنة [3]

در این روایت بلا شک و شبهه تاخیر میشود معصیت کبیره بجهت اینکه تعبیر حضرت این است که نمرده است اما چند سال به تاخیر انداخته است پس کور میشود از مسیر بهشت یعنی به جهنم میرود و گفتیم ادله میگوید کبیره گناهی است که به آن وعده آتش داده شده است .

از این روایت هم میشود استفاده کرد که فوریت واجب نفسی است و ترک فوریت معصیت است و هم اینکه معصیت کبیره است

همچنین آیه و کذالک نجزی من اسرف و من یومن بایات ربه و لعذاب الاخرة اشد و ابقی [4]

این استدلال در صورتی درست است که نتوانیم حدیث شریف را از مطلق بودن خارج کنیم و یا بتعبیر دیگر در روایت عن طریق الجنه آمده باشد لکن برای اینکه این روایت را کنار بگذاریم و بگوئیم مستدلین به این روایت نمیتوانند ادعای خود را اثبات کنند چند نکته را باید عرض کنیم

اولا این روایت نسخه ای دیگر دارد که مرحوم صدوق نقل میکند و بجای عن طریق الجنه آمده است "عن طریق الخیر" و صاحب وسائل الشیعه نیز آورده است "عن طریق الحق" و همچنین در استبصار شیخ طوسی میگوید "عن طریق الحق" در اینصورت دیگر نمیتوان وعده آتش را ثابت کرد

ثانیا علاوه بر این اکثر روایاتی که شبیه این روایت هستند فرض موت را مطرح میکنند یعنی حج بجا نیاورده و فوت کرده است وقتی روایات را میبینیم اطمینان پیدا میکنیم که از این روایت امام قطعه ای افتاده

است له مال و لم یحج قط حتی مات مانند صحیحه ابی بصیر که آمده است قال الذی یسوف الحج حتی یاتیه الموت [5] و صحیحه محمد بن فضیل حضرت فرمودند نزلت فیمن سوف الحج حتی یموت قبل ان یحج[6] چند روایت در مورد این آیه شریفه آمده است و تنها این روایت است که موت را ذکر نمیکند. با مراجعه به روایات به این نتیجه میرسیم اولا در این حدیث جمله ای افتاده است ثانیا اگر جمله ای نیفتاده مطلق است و مطلق حمل بر مقید میشود طبق قاعده اگر یک روایت مطلق داشتیم و بقیه مقید بودند روایات حمل بر مقید میشود ثالثا طبق صنعت اطلاق و تقیید روایت مطلقه است و موت ندارد و مطلق حمل بر مقید میگردد .

بنابراین نتیجه میگیریم حق با سیدنا الامام است که در حاشیه عروه آورده اند معصیت کبیره بودن تاخیر حج از سال اول استطاعت لم یدُل علیه دلیلٌ مرحوم خوئی نیز میگوید حتی اگر قائل شویم فوریت واجب نفسی شرعی است دلیلی بر معصیت کبیره بودن نیافتیم.

نکته دیگر اینکه اگر معصیت کبیره بود چه اثر شرعی دارد؟

از نظر علم اصول و فقه اثری بر آن مترتب نمیشود مگر ثانیا و بالعرض به اینگونه که مثلاکسی نذر کرده باشد اگر معصیت کبیره مرتکب شد روزه بگیرد و بعد حج را به تاخیر انداخت.

هذا تمام الکلام در این قسمت فرمایش سید که فرمود لو خالف و اخَّر الحج فقد عصی و لایبعد ان تکون معصیتُهُ معصیةً کبیره لکن مختار در بحث مانحن فیه این شد که فوریت واجب عقلی و احتیاطی است و در اینصورت تنها چیزی که در او حکایت از مواخذه و عذاب است تجری است و تجری شیء و معصیت شیء اخر و همچنین تجری بحث کلامی است نه اصولی و فقهی.


[1] وسائل ج11 باب11 از ابواب جهاد نفس حدیث 33.
[2] عیون الرضا شیخ صدوق ج2 ص121.
[3] تهذیب ج5 ص18.
[4] سوره طه آیه 127.
[5] وسائل ج8 ص17 حدیث 5 باب6 از ابواب وجوب حج.
[6] وسائل ج8 ص17 باب6 از ابواب وجوب حج حدیث 13.
logo