« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

فقه // کتاب الحج // وجوب فوریت حج // جلسه 50

موضوع: فقه // کتاب الحج // وجوب فوریت حج // جلسه 50

 

عن مولانا الباقر علیه السلام : قال یا جابر استکثر قلیل الرزق من الله تخلصا من الشکر [1]

در بحث متجری به فعل خارجی که از افعال جارحه است طبق نظر بعضی از اعاظم مانند مرحوم خوئی و مرحوم صاحب فصول و حضرت امام بیان شد که متجری است و قبیح است و حرام است و معصیت است و استحقاق عقوبت دارد و کاملا از آن دفاع گردید.

 

دو مطلب مهم در این مباحث بود : 1. عنوان احکام اولیه و ثانویه 2. فرمایش سیدنا الامام

فعل متجری به قبیح است به دو مهم اینکه آب خوردن با عنوان اولی مباح است و بعنوان ثانوی قبیح است و حرام است و فرمایش امام اینکه در مثال عنوان کرده بودند دوپسر که یکی تریاک کشیده و دیگری نه

هردو از چشم پدر میافتند با این تفاوت که یکی از آنها صد تازیانه میخورد ، امام میفرماید سقوط هر دو از چشم پدر یعنی همان قبیح بودن فعل.

چرا علما و محققین زحمت کشیدند تا فعل متجری به را قبیح کنند تا بشود حرام و معصیت؟ تمام همت این بوده تا این مساله فقهی بماند اگر حرف مرحوم آخوند را بپذیریم میشود بحث کلامی و از فقه بیرون میآید.

در اینجا برمیگردیم به اینکه فعل متجری به با این توجیهات معصیت نمیشود و عقوبت ندارد زیرا در جایگاه علم فقه ،ابزار وآلاتی که در علم فقه داریم فرمایش ایشان را اثبات نمیکند به بیان دیگر ما نه دلیل وجدانی داریم و نه دلیل برهانی بر اینکه فعل متجری به معصیت است.

از جهت وجدانی این شخص آب میخورد و آب به چه دلیلی قبیح است؟ اولین بحثی که به میدان میآید بحث عناوین اولی و ثانوی است که یک مغالطه بود زیرا عناوین اولیه و ثانویه در احکام در بحث تجری اجنبی هستند بجهت اینکه این عناوین مبتنی هستند بر مفاسد و مصالح واقعیه یعنی هم در عناوین اولیه باید مصلحت واقعیه تصور شود تا حکم وجوب بر آن سوار شود و هم در عناوین ثانویه باید مصلحت واقعی بر آن تصور شود مانند اکل لاشه سگ در بیابان که اولا و بالذات حرام است چون مفسده واقعیه دارد ولی برای مسلمانی که نزدیک است از گرسنگی بمیرد و تنها راه نجات خوردن از آن لاشه است با عنوان ثانویه دارای مصلحت واقعیه میشود. اما در مانحن فیه فعل متجری به یعنی آب خوردن چگونه در او مصلحت ومفسده واقعیه تصور میشود؟ وجدانا در او مفسده ای نمیبینیم ، البته توهم با عنوان هتک در آن وجود دارد .

صرف عنوان تاری طبق قواعد فقه کاری انجام نمیشود اگر بخواهد طبق قواعد فقه باشد باید مدون باشد

اما مطلب حضرت امام ،تنها نتیجه ای که از مثال گرفته شد این بود که هر دو فرزند از چشم پدر می افتند آیا صرف از چشم افتادن شکر خوردن فرزند دوم قبیح میشود ؟ یا قبح بخاطر عزم بر خوردن تریاک است؟ در رابطه خالق و مخلوق نیز چنین است و شخص متجری نزد خداوند جایگاهی ندارد آیا این نداشتن جایگاه نزد خالق مساله فقهی است یا مساله معرفتی و کلامی؟ جنبه فقهی آن در همین اندازه است که صد ضربه شلاق را کسی تحمل میکند که تریاک خورده است اما از چشم افتادن از مدونات فقه نیست که حکم بر او بنشیند؛ این از نظر وجدانی

و اما برهانا اگر آیه یا روایتی در قبیح بودن فعل بود قبول میکردیم اما هیچ موردی در این باب نداریم . مثال برای داشتن برهان و قبول آن مانند کسی که قصد سفرش معصیت است اما در سفر معصیتی انجام نمیدهد از جهت وضعی باید نمازش را کامل بخواند چون دلیل داریم اما در مورد متجری شرب آب دلیل برهانی نداریم.

بنابراین با محوریت فقه بنظر من خلطی که در اینجا صورت گرفته در کلام اعاظم خلط غفلت و بی توجهی به بحث فقه است یعنی مبحث با کلام آغشته شده است در مانحن فیه با مولا مخالفت شده و هتک حرمت مولا شده است قبول اما این را در قالب فقه بیاوریم در بحث فقه که میگوئیم متجری مستحق عقاب هست یا نه معصیت هست یا نه در استحقاق هم کلامی میشود هم فقهی اما وقتی بحث فقط فقهی میشود باید فعل معصیت باشد و فقه من اوله الی اخره موضوعش فعل المکلفین است فعل جوارح بعد بحث میشود که مصلحت دارد یا مفسده و طبق عناوین اولی یا ثانوی سنجیده میشود و حکم صادر میگردد این نقشه و سبک راه فقه است. اما سقط من عین الله عقاب دارد یانه و این عقاب بر چه مبنایی است ،مباحث معرفتی و

حق الطاعه است در کلام . یکی از اشکالاتی که بر شهید صدر وارد است اینکه این حق الطاعه را جزو مصالح و مفاسد میدانیم یا جدا از فقه. اگر جدا باشد دیگر فقهی نیست و بحث کلامی میشود اما اگر حق الطاعه را چاشنی میکنید به احکام یا متعلق احکام میشود فقهی.

این توضیحات برای این بود که بدانیم همواره سیره محققین در طول تاریخ اینگونه بوده است که مطلبی قوی بیان میشود و بعد از آن مورد نقد قرار میگیرد.

 


[1] 1. تحف العقول ص285.
logo