« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

واجب نفسی بودن فوریت // کتاب الحج // وجوب فوریت

موضوع: واجب نفسی بودن فوریت // کتاب الحج // وجوب فوریت

 

قال الصادق علیه السلام: یابن جندب ان الله تبارک و تعالی یقول انما اقبل الصلاة ممن یقطع نهاره بذکری و لا یعتظم علی خلقی[1]

 

خلاصه جلسه گذشته:

بعد از سنت به وجوهی استدلال شده بود بر اینکه فوریت واجب نفسی است وجه اول اجماع و وجه دوم ازتکاز متشرعه بود که بیان گردید و گفتیم برتری ارتکاز متشرعه بر سیره به آنست که ارتکاز متشرعه علاوه بر عمل متشرعین اعتقاد را نیز داراست ؛ نقدی که به این استدلال وارد است

اولا احراز این ارتکاز بشکل عمومی برای همه متشرعین اول الکلام و دلیل محکمی ندارد

ثانیا اتصال این ارتکاز به زمان معصومین نیز دارای دلیلی نیست

ثالثا سلمنا که متصل باشد به زمان معصومین ، در اذهان متشرعین مستقر است که فوریت واجب است اما نفسی بودن آن دلیل متقنی میخواهد که وجود ندارد و میشود واجب عقلی.

امروز میرویم سراغ وجه سوم

حج علاوه بر اینکه واجب تکلیفی است واجب وضعی نیز میباشد همانطور که مرحوم حکیم در مستمسک

فرموده است اصلی ترین دلیل بر وجوب حج آیه ﴿لله علی الناس حج البیت﴾[2] لام در لله ، لام ملکیت است یعنی حج مملوک خداست بر ذمه ناس و مملوکیت واجب وضعی است.

بنابراین دِین خدا بر ذمه ناس حساب میشود و استقرار دِین بر ذمه ناس وضعٌ من اوضاع الشرعیه و خداوند با محوریت دِین بر ذمه ناس مالک حج است ، این بیان در مقام ثبوت است و در مقام اثبات در خود آیه لام ملکیت این مساله را عنوان میدارد وعلاوه بر این آیه در مقام اثبات روایات عامیه و خاصیه نیز داریم.

روایات عامه:

حصین بن عوف در معجم قُلتُ یا رَسولَ الله اِن اَبیٖ شَیۡخٌ کَبیٖرٌ وَ قَد عَمِلَ شَرائِعِ الاِسۡلامِ کُلُها غَیرَ الحَج وَ لا یُسۡتَمسِک عَلی بعیرٍ فَأحُجّ عَن أبی؟ قال أرَاَیتَ لو کانَ عَلیٰ أبیٖکَ دَینٌ أکُنتُ قاضِیَه؟ قُلتُ نعم قال فَدَینُ اللهِ أحَقُّ أنۡ یُقۡضیٰ[3] شارع مقدس درمقام اثبات به حج ،دِین میگوید و دِین از احکام وضعیه است. شبیه همین روایت از بریده و ابن عباس آمده است[4] بنابراین در روایات اهل تسنن به حج دِین اطلاق شده است.

روایات خاصه :

روایت حارث انه سمع عن الصادق سُئِلَ عَنۡ رَجلٍ أوصیٰ بِحجةٍ (شخصی وصیت به حج کرده بود)

فَقالَ إنۡ کانَ صَرورَةً فَمِن صُلبِ مالِه إنَّما هِیَ دَینٌ عَلَیهِ فَإنۡ کانَ قَد حَجَّ فَمِنَ الثُلُثِ [5] باید از کل مال او هزینه حج را بردارند زیرا حج دین اوست و اگر حج واجب را انجام داده از ثلث مالش بردارند.

و دیگری خبر خذیمه[6] اگر حج دِین است باید سریع ذمه را فارغ کرد پس فوریت واجب نفسی است.

این استدلال صغریً و کبریً ممنوعٌ

از جهت صغری:

که به حج دِین گفته شود در دو مرحله اول زمان حیات شخص دوم زمان موت شخص اطلاق دِین بر حج اول کلام است زیرا دِین در عالم اصطلاح فقه از امور مالی است یعنی مالی دست کسی بوده و باید برگرداند که گفته میشود مدیون است و این دِین بین الادمیین مطرح است و اطلاق آن بر حقی که خدا بر ذمه انسان دارد اطلاق حقیقی نیست و همچنین این لام در لله علی الناس در صورتی ملکیت است که بر غیر خدا داخل شود مثلا هذا الکتاب لزید در اینجا بر الله تبارک و تعالی داخل شده است . متفاهم عرفی از لله علی الناس حج البیت ایجاب است یک جمله اسمیه که در مقام انشا بکاربرده شده است میفرماید برای خدا برذمه مردم حج است یعنی مردم ملزم هستند بر انجام حج که ایجاب از آن فهمیده میشود . از قبیل حق است و اثبات حق مانند صیغه امر و نهی است

در اینجا روایات عامه را باید چه کرد؟

اولا این روایات سند پاکی ندارند و همه مخدوش هستند

ثانیا سلمنا که سند داشته باشند اطلاق دِین بر حج اطلاق مجازی است و در آن تأویل بکار برده شده است شاهد بر این ادعا صحیحه معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام رَجُلٌ تُوُفِّی وَ اَوصیٰ اَن یُحِجَّ عَنهُ قال إن کانَ صَرورَةً فَمِن جَمیٖعِ المالِ إنَّهُ بِمَنزَلَةِ الدَّین وَ إن کانَ حَجَّ فَمِنۡ ثُلُثِهِ [7] بنابراین اگر دِین گفته شده است اطلاق مجازی میباشد و امام اراده کرده است که بگوید همانگونه که دِین حقیقی بر ذمه شخص ثابت است و اگر مُرد باید آن را از اصل مال بدهند حج نیز بمنزله دِین است .در زمان ممات نیز بطریق اولی اینچنین میباشد و میتوان گفت این مثال از باب تشبیه معقول به محسوس است .

از جهت کبری :

سلمنا که دِین است و از آن برداشت کردیم اداءش واجب نفسی است الحج دینٌ و کل دَینٍ یجب اداءهُ فوراً فالحج اداءهُ فوراً صغری مخدوش شد الحج لیس بدَین اما سلمنا که دِین باشد کبری را چرا اینگونه معنا میکنید که الحج یجب اداءه فورا بحیث کان فوریتة واجبتا نفسیه ؟ یجب اداءه فورا پذیرفته است اما بحکم یجب المبادره مانند ﴿سابقوا الی مغفرة من ربکم﴾ [8] حکم عقل است که میگوید هر واجبی را چون ذمه مشغول است سریع انجام دهید .

مرحوم حکیم در اینجا اضافه میکند که قاعده سلطنت نیز کمک میکند الناس مسلطون علی اموالهم

این سلطنت در باب دِین به مدیون میگوید دائن مسلط بر مالش است اگر شما زود پرداخت نکنی با این قاعده مخالفت کرده ای و سلطنت او را زیر سوال برده ای لذا قاعده سلطنت فوریت را اثبات میکند .

بنابراین با این بیان وجه سوم برای نفسی بودن فوریت نتیجه نداد و نمیشود از این وجوه اثبات کرد که فوریت حج واجب نفسی پروردگار است.

ان قلت :

فوریت واجب نفسی است زیرا در آن مصلحت وجود دارد و امتیاز دارد و طبق بیان آخوند باید گفت واجب نفسی است

جواب :

همه واجبات غیری دارای مصلحت هستند مانند وضو مصلحت موجود در واجبات غیری برای استحباب آنهاست . باید مصلحتی درست کنیم برای غیری بودنش در غیری بودن مصلحت ندارد و مصلحت برای ذی المقدمه است یعنی حج . فوریت دارای مصلحت ذاتی نیست واجبات غیریه در بسیاری موارد دارای مصلحت ذاتی هستند اما نهایتا مصلحت ذاتی آنها به درد وجوب غیری نمیخورد مانند طهارات ثلاث این مصلحت برایشان استحباب درست کرده است و مصلحت صلاة آن را واجب میکند در فوریت که عنوان تالی است و مقدمه به امر اولی ذاتی و جنبه تحریکی دارد.


[1] بحار الانوار ج75 ص279 باب24.
[2] سوره ال عمران آیه 97.
[3] معجم کبیر طبرانی ج4 ص26 و 27.
[4] در کنزالعمال جلد 5 صفحه 269 و شرح الاظهار جلد 2 صفحه 173 مغنی ابن قدامه جلد 2 صفحه 427.
[5] تهذیب الاحکام ج9 ص229.
[6] در کتاب قوال العالی ج1 ص216 و مستدرک الوسائل ج8 ص26 روایات شیعه هستند.
[7] کافی ج4 ص305.
[8] سوره حدید آیه 21.
logo