درس خارج فقه استاد محسن ملکی
1401/07/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصوم/ثبوت الهلال /حکم حاکم
یکشنبه توحیدش مدلل با علی شد * با فاطمه تکمیل گشت و منجلی شد
قال علی علیه السلام: أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه.[1]
اوّلین مرحلهی آغاز عبادت و بندگی با شناخت خداست؛ اینکه انسان باور کند این هستی خالقی و مدبّری دارد؛ و اصل و ریشهی این معرفت، توحید است؛ باور به یگانگی پروردگار که شرک را از بین میبرد و حقیقت معرفت را تحقق میبخشد؛ و بُعد عملی توحید، نفی صفت از اوست؛ هیچ موجودی بدون صفت نیست و حضرت حقّ در رأس موصوفات است لکن باید صفات را زائد بر ذات او ندانیم؛ بلکه هرچه در مبدأ أعلی هست یک حقیقت واحد و بسیط است؛ و الّا اگر صفات را مستقلّ و زائد بدانیم مستلزم شرک است به اینکه یک وجود موصوفی و یک وجود وصفی داشته باشد؛ بنابراین تفکّر در مسیر توحید و معرفة الله با نفی صفات و باور حقیقتِ بسیط صورت میگیرد.
خلاصه جلسات قبل
آخرین بحث در سال گذشته فقه الهلال و طرق اثبات اول ماه بود؛ به این نتیجه رسیدیم که رؤیت هلال با چشم مسلّح میتواند مثبت اوّل ماه باشد.
بحث بعدی که مباحث پیرامونی هم دارد بحث حکم حاکم است؛ اکثر طرق اثبات اوّل ماه از جمله حکم حاکم به رؤیت برمیگردد نهایة رؤیت مع الواسطه است؛ امّا حکم حاکم و کیفیت تقریر و تبیین آن برای اثبات اوّل ماه چگونه است؟ در این مقام دو نظریه وجود دارد: نظریّهی مشهور و نظریّهی غیر مشهور؛ نظریّهی مشهور این است که حکم حاکم مثبت اوّل ماه است؛ و نظریّهی غیرمشهور آن است که مثبت نیست؛ برای تحقیق این دو نظریّه باید ماقیل آو یمکن آن یقال در مانحن فیه ذکر شود؛ اهمّ دلیل در این بحث روایات باب است لذا اوّل به روایات این باب میپردازیم.
روایت محمد بن قیس
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: إِذَا شَهِدَ عِنْدَ الْإِمَامِ شَاهِدَانِ أَنَّهُمَا رَأَيَا الْهِلَالَ مُنْذُ ثَلَاثِينَ يَوْماً أَمَرَ الْإِمَامُ بِالْإِفْطَارِ ذَلِكَ الْيَوْمَ إِذَا كَانَا شَهِدَا قَبْلَ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ إِنْ شَهِدَا بَعْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ أَمَرَ بِإِفْطَارِ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ أَخَّرَ الصَّلَاةَ إِلَى الْغَدِ فَصَلَّى بِهِمْ.
اگر دو نفر نزد امام شهادت بدهند که سی روز قبل هلال ماه را دیدهاند (یعنی روز سی و یکم)، امام امر میکند به اینکه مردم آن روز را افطار کنند (و نماز عید را میخواند) اگر شهادت آنها قبل از ظهر باشد؛ و اگر بعد از ظهر باشد امام امر به افطار میکند لکن نماز عید فطر را روز بعد میخواند.
کیفیت استدلال به این روایت
امام در اینجا یعنی حاکم شرع؛ وقتی در حضور حاکم شهادتی قائم شود و حاکم بر اساس این شهادت حکم کند، حکمش معتبر و نافذ است و اول ماه اثبات می شود؛ با همین بیان که شهادت در حضور حاکم فقط بوده و بقیهی مردم ماه و شهادت را ندیدهاند؛ در اینجا بحث حکم است نه رؤیت.
محقّق خوئی در محتوای این روایت مناقشه کرده است؛ به نظر ایشان این روایت گرچه از نظر سند، مشکلی ندارد امّا از جهت دلالت به تعبیر بنده از متشابهات است به نظر ایشان؛ ایشان فرموده این روایت اجنبی از مانحن فیه است و دربارهی حکم حاکم نیست بلکه گویا مربوط به باب اعتقادات است که میگوید مردم باید از امر امام اطاعت کنند.
ایشان در استدلال به این روایت، به دو کلمه اشکال دارد: کلمهی امام و کلمه ی امر:
امّا کلمهی امام در اینجا مطلق است یعنی کسی که بر همهی مردم امام است و آن نیست مگر معصوم که بر اساس آیهی شریفهی ﴿اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم﴾[2] امر به اطاعت از او شده است و اطاعت امامی که ولایت مطلقه دارد واجب است.
امّا کلمهی امر یعنی امام امر کرده است نه حکم؛ بحث انشاء حکم نیست بلکه بحث امر است؛ امام از جایگاه ولایت مطلقهاش استفاده میکند و امر میکند.
بنابراین این روایت از دو جهت از مانحن فیه اجنبی است و دلالتی بر آن ندارد؛ یک مورد از مواردی که محقّق خوئی بحث ولایت فقیه را مطرح کرده ذیل همین روایت است که میفرماید ولایت بصورت مطلق مخصوص معصومین صلوات الله علیهم است برای فقهاء ثابت نیست لذا فقیه نمیتواند امر کند به اوّل ماه؛ لذا اطاعت از او در این زمینه واجب نیست.
انشاءلله بعد از اتمام روایات باب لازم است بحث ولایت فقیه نیز فی الجمله بررسی شود.