« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالمجید مقامی

1404/02/29

بسم الله الرحمن الرحیم

دلائل آن/افاده مملکیَّت معاطاة /معاطاة

 

موضوع: معاطاة/افاده مملکیَّت معاطاة /دلائل آن

بحث ما درباره ادلِّه مُمَلِکیَّت معاطاة بود.

شیخ انصاری(ره) دلیل سوم را آیة شریفة :لا تاکلوا اموالکم.....را آورده اند.

اینجا استثناء وجود دارد:

مرحوم فخر رازی در کتاب تفسیر کبیرشون دو احتمال داده است:

1)استثناء منقطع

2)استثناء متصل واین اظهر است.

“اشکال استاد به فخر رازی”

کلام ایشان:اگر استثناء متصل باشد باشد یه چیزی در تقدیر بگیریم که می شود وان تراضیتم ان در آن ان وصلیَّة است .

جواب این است که اولاً:در تقدیر گرفتن خلاف اصل است تا جائی که ممکن است ما باید ظاهر آیة را ملاحظه کنیم مگر قرینه بر در تقدیر گرفتن داشته باشم و وقتی الا متصل بود وچیزی در تقدیر گرفتیم ناچاراً معنای آیة این می شود:رضایت منحصراً سبب حلیَّت تجارة است .ولذا ناچاراً آیة را یا باید قائل بشویم به نسخش ویا قائل به تخصیصش بشویم ، درحالی که اسباب حلیت منحصردر تجارة نیست .

جوابش این است که همانگونه که در تقدیر گرفتن چیزی خلاف اصل است ،نسخ وتخصیص هم خلاف اصل هست مگر قرینه قطعیِّة وجود داشته باشد .

جواب دوم:اگر استثناء متصل باشد فخر رازی گفت عنوان باطل منطبق برتجارة عن تراض است ولذا تجارة عن تراضٍ استثناء می شود از اکل بالباطل

جواب:چگونه معقول است که تجارة عن تراضٍ که سبب ملکیَّت است وباعث حلیت تصرفات می شود عنوان اکل مال بالباطل بر اومنطبق بشود؟

اشکال سوم:حرمت اکل بالباطل مه مستثنی منه است گر چه عمومیَّت دارد وهر نوع اکل بالباطل را شامل می شود وحرام میداند ولی دلالت نمی کند که محل الاکل منحصر برحلیت می شود .

به عبارت دیگر:تجارة عن تراضٍ داخل در اکل بالباطل نیست تا با استثناء متصل از تحت مستثنی منه خارج بشود و حلیت اکل منحصر به تجارةٍ عن تراضٍ باشد.بنابراین ظاهر آیة شریفه این است که استثناء استثناء منقطع است.

 

*نظر محقق نائینی(ره) :ایشان دو نوع تقریر برای بیع دارد المکاسب فی البیع که مقرر آن شیخ محمد تقی آملی (ره)است ودیگری اسمش منیة الطالب است ومقررش شیخ موسی نجفی خوانساری است:

مرحوم نائینی(ره) بنابر نقل شیخ محمد تقی عاملی می گوید: کلمه بالباطل با متعلق آن یک جمله معترضه است.

و«قسیمٌ فانَّهم ان اکلتموها من غیرالتجارة کان اکلاً بالاطن لدلالت علی قسم مستثنی (تجارةً عن تراض) فالمعنی حینئذٍ انقسام اکل المال الی الباطل وغیره و ما کان بالاکتساب عن تراضٍ وهذا المعنی هو الظاهر لظهور الاستثناء فکلمة بالباطل داخلةٌ فی المستثنی منه وهذا الظاهرٌ»

*پس به نظر محقق نائینی(ره) بنابر نقل شیخ محمد تقی آملی :استثناء در آیة مبارکه استثناء متصله است وکلمه بالباطل جزء مستثنی منه نیست حار ومجروز بالباط متعلق به بلکه متعلق بالباطل محذوف است ولذا بالباطل با متعلق آن یک جمله مترضه هست وقسیم تجارةً عن تراضٍ می شود ولی طبق نظرشان در کتاب منیة الطالب معتقدنداستثناء، استثناء منقطع است.

"کلام مرحوم نائینی(ره) در کتاب مکاسب والبیع »

«وكلمة " بالباطل " خارجة عن المستثنى منه إنما جيئى بها للدلالة على قسيم المستثنى فالمعنى (ح) انقسام أكل المال الى الباطل وغيره فالباطل هو ما إذا لم يكن تجارة عن تراض، وغير الباطل ماكان بالاكتساب عن تراض وهذا المعنى هو الاظهر، لظهور الاستثناء في الاتصال وعلى الثاني فكلمة " بالباطل " داخلة في المستثنى منه، وهذا ظاهر»[1]

"کلام نائینی در منیة الطالب مولف محقق خوانساری(ره)"

« فانَّ المُستثنی المنقطع یفید عموم نفوذ کل تجارةً عن تراضٍ لخروجها عن اکل المال بالباطل »[2]

اشکال بر محقق نائینی(ره):در آن تقریراتی که گفت استثناء اظهر این است که متصل باشد، جناب نائینی پس استثناء استثناء منقطع است واین اوفق به ظاهر وسیاحت وقوله باباطل قیدٌ توضیحیٌ

"کلام علامه طباطبائی در المیزان"

«وربما يقال : إن الاستثناء متصل وقوله : ( بِالْباطِلِ ) قيد توضيحي جيء به لبيان حال المستثنى منه بعد خروج المستثنى وتعلق النهي ، والتقدير : لا تأكلوا أموالكم بينكم إلا أن تكون تجارة عن تراض منكم فإنكم إن أكلتموها من غير طريق التجارة كان أكلا بالباطل منهيا عنه كقولك : لا تضرب اليتيم ظلما إلا تأديبا ، وهذا النحو من الاستعمال وإن كان جائزا معروفا عند أهل اللسان إلا أنك قد عرفت أن الأوفق لسياق الآية هو انقطاع الاستثناء[3] ».

 

پس تا اینجا نه نظر نائینی ونه فخر رازی مورد تایید واقع نشد،نظریِّة محقق اردبیلی وسائر بزرگان جلسه بعد انشاء الله.

 


logo