1404/02/20
بسم الله الرحمن الرحیم
افاده معاطاة ملکیّت/اطلاق احل الله البیع /معاطاة
موضوع: معاطاة/اطلاق احل الله البیع /افاده معاطاة ملکیّت
بحث ما درابره این بود که آیا آیة مبارکه احل الله البیع وحرَّم الربا اطلاق دارد تا شامل معاطاتی که افاده ملکیّشت بکند یا خیر؟
رسیدیم به نظریِّة مرحوم امام (ره):
امام (ره) دو تا اشکال بر اطلاق کردند:
اشکال اول:آیة می خواهد نفی تساوی بین بیع وربا کند،چون مخالفین گفتند بیع وربا عین هم هستند.
اشکال دوم:آیة احل الله البیع وحرم الربا دنبال انشاء حکم برای بیع وربا نیست بلکه حکم را قبلاً بیان کرده است ،یعنی حکم حلیت بیع وحرمت ربا را چه در لسان قرآن وچه در لسان پیامبر اکرم(ص) بیان کرده است والآن می خواهد نقل کند وحکایت کند، با توجه به این اشکال اطلاق گیری آیة باطل می شود،پس معنی ندارد که آیة شامل معاطاة هم بشود.
حضرت امام(ره) هر دو اشکال را جواب داده اند:
به اینصورت که :خداوند می خواهد که با گفتن احلَّ الله البیع وحرم الربا آکلین ربا را دفع کند،خداوند بیع را حلال ولی ربا را حرام کرده است.
نکته ادبی:بیع را که همه جائز می دانستند ولی بحث سر ربا بودن که ربا حرام است وتشبیه بر عکس است که برای بیان مبالغه است.
مثل الاسد کالزید، یعنی بیع مثل رباست درحال که باد بگویندالربا مثل البیع .
مرحوم امام(ره) می فرماید:احلَّ الله البیع وحرم الربا در جواب آکلین رباست، وآیة از این جهت اطلاق پیدا می کند.
وجهت اطلاق را باید پیدا کنیم ، احل الله البیع در مقابل آکلین رباست که گفتند:انما البیع مثل الربا پس آیة هم اطلاق دارد و وقتی اطلاق پیدا کرد یعنی بیع غیر ربوی حلال است اعم از اینکه با صیغة باشد یا مثل بیع یا بدون صیغة هم معاطاة می شود.
"نظریِّة مختار"
در مورد اطلاق آیة احل الله البیع وحرم الربا همانطور که حضرت امام(ره) فرمودند:آیة اطلاق دارد وآیة در مقام انشاء حکم بیع و ربا نیست، بلکه آیة در مقام حکایت حکمی است که قبلاً بیان کرده است،واین بیان حکایتی به صورت مطلق است یعنی خداوند در آیة احلَّ الله البیع وحرم الربا به صورت مطلق حکایت کرده است..
حلیت بیع وحرمت ربا به صورت مطلق است وشامل معاطلتی که افاده ملکیَّت می کند میشود.واحلَّ الله البیع اول آیة "واو"وجود دارد که واو استینافیِّة است وجمله بعد از آن هم می شود استینافیِّة.
مقدس اردبیلی هم همین را گفته اند که استینافیِّة است و بعضی گفته اند: واو حالیِّة است ،که در اینصورت دیگر اطلاق نخواهد داشت لذا از لحاظ ادبیاتی اگر حالیِّة باشد وبه صورت ماضی مثبت باشد باید بعد از واو کلمه قدبیا وجاء زید وقد ظهر سیفه در حالتی که آیة مبارکه وحلَّ الله البیع ، بعد از واو قد نیامده، معلوم می شود واو حالیِّة نیست بلکه استینافیِّة است لذا به صورت مطلق وآیة مطلق نخواهد بود.
"عبارت مقدس اردبیلی(ره) که قائل به بودن واو در آیة استینافیِّة"
« (وَأَحَلَّ) إلخ جملة مستأنفة لإنكار قولهم ، وفاء «فمن» للتعقيب و «من» مع صلته مبتدأ وهي «جاء» مع مفعوله وفاعله ، وهو «موعظة» وتذكيره للفصل وكون تأنيثها غير حقيقيّ وكونها بمعنى الوعظ ، ولهذا قال في موضع آخر : «جاءته موعظة» و «من ربّه» متعلّق بمقدّر صفة الموعظة أي كائنة من ربّه و «فانتهى» عطف على جاءه «فله» خبر «ما سلف» والجملة خبر «من» ولتضمّنها معنى الشرط صحّ دخول الفاء في خبره و «أمره إلى الله» عطف على «له ما سلف» و «هم فيها خالدون» جملة حاليّة ، و «فيها» يتعلّق بخالدون»[1]