« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالمجید مقامی

1403/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

تکلُّف بودن وجه توجیه/بیع همان انتقال است /تعرف دوم صاحب مقابس برای بیع

 

موضوع: تعرف دوم صاحب مقابس برای بیع/بیع همان انتقال است /تکلُّف بودن وجه توجیه

 

بحث در تعریف دوم صاحب مقابیس برای بیع:

بیع همان انتقال است یعنی تعریف به اثر

شیخ انصاری(ره) می فرماید:این تعریف اشکال دارد چون بر خلاف عرف ولغت است، چون عرفاً به اثر بیع ، بیع نمی گویند حتی در میان عرف خاص فقط شیخ طوسی گفته بیع همان انتقال است.

وهم دو نفر از شیخ طوسی تبعیَّت کردند چون این چند اشکالاتی که بر تعریف بیع صاحب مقابیس وارد کردند بعضی از مُحَشِّین توجیه کرده اند این تعریف دوم را مراد از انتقال، مصدر فعل مجهولی است ، یعنی مبیعیَّت ، یعنی بیع به معنای مبیعیَّت ومبیعیَّت یعنی فروخته شده.

توضیح مطلب: مصدر دو تا حیثیَّت دارد:

1)انتساب مصدر به فاعل وانتساب ماده به فاعل یعنی صدور مصدر از فاعل لحاظ بشود که در مانحن فیه مراد از فاعل همان بایع است.

تعریف شیخ انصاری ناظر به این لحاظ است« انشاء تملیک عینريال بمالٍ»

2)انتساب مصدر به مفعولٌ به است ومراد از مفعولٌ به همان عِوَضین است که بیع روی آنها واقع می شود، پس در حیث دوم آنچه که لحاظ می شود صدور فعل روی مفعولٌ به است، مثلاٍ فرض کنید گفتیم :ضرب زیدٌ عمراً که مصدر ضَرَبَ، ضَرب است که می شود از دوحیث بررسی کرد:

الف)از حیث صدور ضرب از فاعل

ب)از حیث وقوع ضرب روی امر.

تعریف شیخ انصاری ناظر به حیث اول است

واز حیث دوم تعریف صاحب مقابیس منتقل می شود .

به عبارت دیگر: بیع که مصدر است ومرادش از اسم مغعول است(مبیع)، وما مصدر جعلی درست می کنیم بع عنوان مبیعیَّت در اینجا آن کسی که توجیه کرده است تعریف دوم صاحب مقابیس را فرموده مرادش از بیع که همان انتقال است منظور مبنی المجعول است که از بیع یباع اخذ شده است.

که مبیعیَّت (فروخته شده) می گویند در فارسی واین انتقال همان اثر بیع است ، پس صاحب مقابس برای بیع ناظر به همین مبعیَّت است.

شیخ انصاری(ره): بعضی ها تعریف صاحب مقابیس را به اینصورت توجیه کرده اند لذا تعارضی بین تعریف ما وتعریف صاحب مقابیس نمی ماند.

چون بیع که مصدر است دارای دو لحاظ است که تعریف هر کدام از یک حهت قابل انطباق هستند.

شیخ انصاری(ره) فرموندند: هذه التوجیه تَکَلُّفٌ ولکن حسنٌ.وتکلف بودنش بخاطر این است که تعریفی که صاحب مقابس برای بیع بمعنای مصدری است شما توجیه کرد که تعریف صاحب مقابیس برای بیع ،بیع مبنیٌ للمفعول است واین خلاف ظاهر تعریف صاحب مقابس است.

ووجه حسن بودنش این است که در این توجیه معنای مفعولی در بیع اشراب شده است ولی اشراب معنای مفعولیش در بیع موجب خروج از معنای مصدری اش نمی شود. وشاید وجه حسن شیخ انصاری چیز دیگری هم باشد.

وآن این است که با این توجیه رفع تنافی بین دو تعریف می شود.

«تعریف شیخ انصاری (ره) در کتاب مکاسب»

"و امَّا البیع بمعنی الاثر وهو الانتقال فلم یوجد فی اللُّغة والعرف( چون معنای بیع وانتقال با هم فرق دارتد، وعرفا یکی نیستند چون هیچ عرفی نمی گوید بیع همان انتقال است مگر دو نفر مثل شیخ طوسی وتابعین از ایشان )وانما وقع فی تعریف جماعةٍ تبعاً للمبسوط وقد یوجِّه بانَّ المراد بالبیع المعهود المصدر بمعنی المفعول اعنی المبیعیَّة "[1]

بنابر این از نظر شیخ انصاری تعریف صاحب مقابیس برای بیع نمی تواند معنای دیگری برای بیع باشد، بله مجازاً استعمالش کنیم بیع را در انتقال اشکالی ندارد کما اینکه لفظ یک معنای حقیقی دارد یک معنای مجازی که انتقال باشد، ودر استعمالات مجازی باید علاقه باشد وعلاقه سبب ومسببیت .

نکته مهم: در علم اصول می گویند اگر بخواهد یک لفظ در معنای مجازی خودش استعمال شود باید بین معنای حقیقی ومجازی یک رابطه باشد که آن رابطه در اینجا بین معنای مجازی بیع که همان انتقال است علاقه مورد طبع آن معناست

 


logo