1403/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موارد مثال تملیک ضمنی/تعاریف بیع /بیع
موضوع: بیع/تعاریف بیع /موارد مثال تملیک ضمنی
بحث در مورد اشکالات ایروانی بر تعریف شیخ انصاری (ره) از بیع بود. تا حالا سه تا اشکال را مطرح کردیم
.
اشکال چهارم: این تعریف شیخ انصاری برای بیع هم شامل انشاء صریح است و هم شامل انشاء ضمنی است. در حالتی که منظور از بیع باید انشاء صریح باشد، پس تعریف مانع اغیار نیست.
(موارد مثال تملیک ضمنی).
مثلاً در اجاره موجر لفظی را بیان میکند که در ضمنش منفعت عین موجره را به ملکیت مستأجر درمیآورد ولی مستأجر عقد اجاره را در ضمن، مالک منفعت هم میشود. پس تعریف شامل بیع انشاء و تملیک ضمنی هم میشود. در اینجا باید عرض کنیم انشاء بیع متفاوت هست با انشاء اجاره، به این صورت که در بیع انشاء تملیک صریح است و تعریف هم همین را شامل میشود ولی در باب اجاره مستأجر اولاً و بالذات تملیک در آن وجود ندارد، بلکه تملک وجود دارد.
تملیک: یک فعل است. (مصدری است)
تملّک: انفعال است. (پذیرش عمل تملیکی است.)
مثلاً بِعتُکَ هذا الدار بدرهم.
در بیع اولاً و بالذات تملیک و تملّک است ولی در اجاره قبول مستأجر تملک منفعت است. پس تعریف شامل هر دو نوع انشاء نمیشود.
ادامه اشکال چهارم:
تعریف بیع شامل صُلح میشود؟
جواب: صلح به طور کلی تملیک در آن وجود ندارد بلکه صلح درواقع انشاء تسالم و مصالحه است و سازش است که لازمه این تسالم تملیک است، در حالی که تعریف باید بالصراحة شامل بیع میشود ولی در صلح تملیک لازمه صلح است.
پس تعریف شامل قبول مستأجر و مشتری و... نمیشود.
پس تعریف بیع فقط شامل کار بایع است ولی این انشاء تملیک عین چون مجانی نیست در تعریف بمال را هم آوردهاند.
و لذا شامل کار مشتری و مستأجر و صلح نمیشود.
در اینجا اشکال پنجم محقق ایروانی به تعریف شیخ انصاری از بیع:
انشاء تملیک عین بمالٍ، باء بمال، باء مقابله است و آن مال را مشتری تملیک ضمنی بایع کند، و جار و مجرور ظاهرش نشان میدهد که متعلق به تملیک است در حالی که معنا ندارد بمال متعلق به تملیک باشد و معنا ندارد تملیک در مقابل مال، پس باید یک وصفی برای عین بیاوریم تا بمال متعلق به آن وصف باشد و اگر بمال متعلق به تملیک باشد.
پس بمال در تعریف شیخ انصاری متعلق به تملیک است و این بیمعناست.
جواب به آقای ایروانی:
نخیر، حتماً باید بمال متعلق به تملیک باشد؛ چون بمال یعنی تملیک عین در مقابل تملیک مال، یعنی دو تا تملیک در مقابل همدیگر هستند، والّا قرار گرفتن عین در مقابل مال صحیح نیست. پس اشکالات آقای ایروانی به تعریف بیع وارد نشد.
محقق اصفهانی (ره) به تعریف شیخ انصاری از بیع:
ما مواردی داریم که بیع صدق میکند ولی تملیکی وجود ندارد.
شیخ انصاری (ره) بیع را به انشاء تملیک عین بمال، یعنی بیع در جایی صحیح است که تملیکی باشد. پس اگر تملیکی نباشد بیع نخواهد بود. در صورتی که ما چندین مورد داریم که بیع هست ولی تملیکی وجود ندارد:
مورد اول: مسجدی یا پلی هست که ابزارآلاتی دارد، شخصی میآید و از مال ذکوی این ابزارآلات را خریداری میکند یعنی میآید در زکاة از الله، در اینجا همه میگویند بیع صحیح است ولی تملیکی وجود ندارد.
چون فروشنده سبیل الله به مشتری، مشتری مالک سبیل الله نمیشود و سهم سبیل الله را.
مشتری باید ابزارآلات مسجد را در راه مسجد خرج کند و مشتری هم سهم الله را در راه سبیل الله خرج کند.
مورد دوم: شخصی مالی را در ازای سقوط حق به کسی میدهد. در اینجا بیع صدق میکند ولی تملیکی در کار نیست، چون کسی که حق به او میرسد میگویند ذوالحق است، نه مالک حق.
مورد سوم: عبدی تحت فشار مولاست، شخصی میآید از مال ذکوی (مال زکاتدار) این عبد را خریداری میکند. در اینجا آن شخص واجب الزکاة را باید پرداخت میکرد. هیچ کدام مالک سبیل الله نیستند . در اینجا عبد را میخرند. در اینجا مالک عبد نمیشوند. بیع هست ولی مالکیت نیست.
عبارت محقق اصفهانی:
«و منها اشتراء آلات مسجد و القنطرة من الزکات او غلّة العین الم وقوفه فانّه لا یملک تلک آلات احد لعدم الموجب کما لا یملک الزکاة و الغلة لکون الزکاةِ غیر مملوکةٍ للمشتری و غیره، بل المسجد و القنطرة مصرفه لها... لفرض الوقفِ علی الجهة المصروفة المعیّنه.»[1]
و منها: (بیع هست ولی ملکیت نیست)
تعریف المصباح مبادلة مالٍ بمالٍ. چون حق مالع نیست.
پس ما سه مورد را ذکر کردیم که بیع هست ولی ملکیت نیست. بر این اساس وجود چنین مواردی مرحوم محقق اصفهانی تعریف دیگری مطرح کردهاند.
فردا تعریف اصفهانی از بیع انشاء الله