1403/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکالات شیخ اعظم انصاری برتعریف خودش از بیع/تعریف شیخ انصاری از بیع /بیع
موضوع: بیع/تعریف شیخ انصاری از بیع /اشکالات شیخ اعظم انصاری برتعریف خودش از بیع
بحث در مورد اشکالات برتعریف شیخ انصاری(ره) بر بیع بود.
اشکال پنجم:که گذشت وخلاصه اشکال این شد که این این تعریف شامل صٌلح هم می شود،چون در صُلح هم تملیک وجود دارد، وخود شیخ انصاری جواب داده اند که صُلح به معنای تملیک نیست بلکه به معنای تسالم است، با سه شاهد بر این مطلب: که این شواهد دلالت می کرد که صلح مفهوما نه معنای بیع است ونه تملیک بلکه بع معنای تسالم را می دهد ومنازعه را کنار گذاشتن است.
جواب به شیخ انصاری(ره): اگر چنانچه بیع به معنای تسالم باشد ما باید بتوانیم بجای صُلح از تسالم استفاده کنیم، یعنی همانطور که در باب صُلح از واژه «صالحتُ» استفاده کنیم باید بشود بگوئیم: تسالمتٌ، در حالی که هیچ یک از فقهای ما قبول ندارند که ما بتوانیم بجای صلح یا تملیک از تسالم استفاده کنیم.
چون تسالم مُترادف با صلح نیست، لذا در اینجا یک صورت صُلح باعث نقضٍ تعریف شیخ انصاری می شود در صورتی که مُتَعلِّق صلح عین باشد یا منفعت، چون آنجایی که متعلق صلح اقرار باشد افاده تملیک نمی کند، پس تعریف هم نقضنمی شود.
پس تا اینجا جواب شیخ انصاری(ره)به اینکه تعریف شیخ بوسیله صلح نقض می شود، وارد است.
اشکال ششم شیخ انصاری به تعریف خودشان:این است که تعریف بوسیله هبه معوضه نقض می شود.
توضیح ذلک:هبه چند جور محقق می شود:1-هبه مجانی:که این نوع هبه خارج از بحث ماست ونمی تواند بر تعریف نقض به حساب آید،
2-شخصی بدون اینکه شرط بکندمالی را به دیگری هبه می کند، یعنی واهب بدون اینکه شرط عوض بکند مالی را به دیگری هبه می کندو لکن آن شخص دیگر بخاطر جبران احسان او مالی را به واهب هدیه می کند.
عبارت دیگر:هبه بر دوقسم هست:هبه مجَّانی ونقض یر تعریف نمی شود چون در تعریف انشاء تملیک عین بمالٍ هست درحالی که هبه مجَّانی مالی در مقابلش قرار ندارد،
هبه معوضه:این نوع هبه خودش بر چند گونه است:الف) واهب بدون اینکه شرط عوض کند مالی را به شخص دیگری هبه می کند ولی آن شخص دیگر برای جبران این احسان واهب مالی را به واهب هدیه می کند
ب) واهب هنگام عقدهبه شرط می کندکه تو هم بمن هبه کنی مالی را،که به این قسم هبه به شرط فعل می گویند.
ج) واهب هنگام عقد هبه شرط می کند که فلان مال تو درمقابل هبه من ، مال من باشد، که بهش هبه به شرط نتیجه گفته می شود.
در اینصورت سوم آن شخصی که هبه را گرفته است لازم نیست تملیک کندبه واهب بلکه اگر آن شخص هبه واهب را پذیرفت ، خود به خود فلان مال آن شخص ملک واهب می شود.
پس آن قسم از هبه ای که شیخ انصاری گفت تعریف بیع را نقض می کند هبه معوضه به شرط فعل وهبه معوضه به شرط نتیجه هست چون در این دوقسم شرط عِوَض شده است ، در ایجا هبه واهب در مقابل عوض هست.
بر اساس اینکه گفتیم که هبه معوضه نقض می کند تعریف را هبه های دیگرغیر از هبه به شرط فعل ونتیجه نیستند.[1]