1403/07/28
بسم الله الرحمن الرحیم
تهاتردر عینیَّت/تعریف شیخ انصاری از بیع /بیع
موضوع: بیع/تعریف شیخ انصاری از بیع /تهاتردر عینیَّت
بحث درباره تعریف شیخ انصاری (ره) درباره بیع کردند. اشکالات شیخ بر تعریف خودشان. اشکال اول و دوم گذشت.
خلاصه اشکال دوم: این تعریف جامع افراد نیست؛ یعنی این تعریف شامل بیع دین نمیشود که جوابهای مرحوم شیخ بر اشکال دوم وارد نیست.
جواب مرحوم نائینی (ره) بر اشکال دوم:
بیع دین بر مدیون صحیح است و فراوان هم صورت میگیرد لکن به صورتی که در جوابهای شیخ مطرح شده نیست؛ یعنی بیع دین درواقع بیع ما فی الذمه بما هو فی الذمه نیست؛ چون اشکال عدم معقولیت مالک بودن ما فی الذمه به وجود میآید و همچنین یک اشکال دیگر آن، بیع ما فی الذمه بما هو فی الذمه قابلیت تحقق خارجی ندارد، در حالتی که بیع باید از اعیان خارجیه باشد.
بیع دین و ما فی الذمه این است که یک بیع کلّی است، مثلاً امر به ذمه زید یک مَن گندم دارد. حال زید مدیون میرود یک من گندم کلّی از عمر که دائن هست میخرد. پس همانطور که زید مدیون که الان مشتری است طلب دارد یک من گندم را از عمرو، و عمرو هم که دائن هست و بایع یک من گندم کلّی بر عهده زید دارد. این یک من گندم کلی ساقط میشود چون بر همدیگر منطبق میشوند و همین انطباق کفایت میکند بر سقوط ذمه همدیگر نسبت به ذمه یکدیگر.
و این تهاتر محسوب نمیشود ولی خیلی نزدیک است به تهاتر.
لذا اشکال جواب شیخ انصاری (ره) به اشکال دوم قابل پذیرش نخواهد بود.
«قال محقق نائینی»
علی ما نفله عنه المقرَّ(الشیخ موسی النجفی الخوانساری)
«و الصواب :ان یقال: بیع الدین علی من هو علیه و ان کان صحیحاً الّا ان البیع لم یقع علی ما فی الذمه بقید کونه، لیکون من قبیل مالکیت الشخص لما فی الذمته و ذلک لانّه بهذا القید لا یمکن تحفته فی الخارج و لا شبهه انّه یعتبر فی المبیع من الاعیان الخارجیه، بل یقع البیع علی الکلّی و هو مَنّ مِن الجنّة، فیصیر المشتری اعنی المدیون لذلک الکلّی علی البایع (بر عهده)، و حیث انّ البایع کان مالکً منه کلّیا من الجنّه علی الذمة المدیون (ای المشتری) ینطبقُ ما علی البایع علی ما کان له المدیون المشتری.فیوجب سقوط ذمتهما و هذا و ان لم یکن من التهاتر حقیقتاً الّا انّه اشبه شیئی له »[1]
چون در تهاتر عینیت شرط است.
فتلخّص ممّا ذکرنا.
اشکالات بر محقق نائینی (ره):
اشکال اول: ایشان فرمودند که بیع ما فی الذمه بما هو فی الذمه محققشدنی نیست؛ چون عدم معقولیت و ثانیاً عدم تحقق خارجی ما فی الذمه است.
ما میگوییم: جناب نائینی درباره اینکه میگوید اشکال عدم معقولیت ما فی الذمه بر بیع ما فی الذمه وارد است یک توهمی بیش نیست چون خود بیع ما فی الذمه معقول نیست و به عدم مالکیت ما فی الذمه است. بلکه ما باید ذمه را به صورت یک چیز کلی بحث کنیم. شما هم خودت مثال زدی؟! بله در عرف صحیح نیست، در حالی که ایشان بیع ما فی الذمه را وارد ندانسته است ولی بعداً اشکال وارد کردهاند ولی ما از اول بیع حساب نمیکنیم.
اشکال دوم: ایشان گفتند که مشکلی نیست که باید بیع جزء اعیان خارجی باشد در حالی که وجود خارجی بالعین مبیع ملاک نیست بلکه مبیع قابلیت وجود خارجی داشته باشد کفایت میکند، ولو الان وجود خارجی نداشته باشد مثل بیع سلف (گندم سال آینده).
اشکال سوم: نائینی گفت: بیع ما فی الذمه در حقیقت بیع کلی است و گفتند مراد از بیع کلی این است که دائن یک من گندم کلی بر عهده مدئون دارد. اشکال این است که بیع ما فی الذمه که در کلمات فقها مطرح است این نیست؛ چون ما میگوییم بیع برما فی الذمه یعنی مدیون بیاید دین دائن را بخرد که گفتیم نمیشود.
پس با توجه به اشکالاتی که بر محقق نائینی وارد شده سخن ایشان اینجا وارد نیست.
اشکال سوم شیخ انصاری (ره) بر تعریف خودش از بیع (که تعریف شیخ انصاری تعریف پنجم از بیع بود) طبق تعریف شیخ این تعریف مانع اغیار نیست؛ چون این تعریف شامل تملیک عملی و معاطاتی میشود؛ چون معاطات هم درش تملیک است. بنا بر یک نظر، چون در معاطات تملیک وجود دارد.
در معاطات دو نظریه وجود دارد:
1. معاطات باعث اباحه تصرف میشود و ملکیت دارد؛
2. معاطات باعث اباحه تصرف نمیشود و ملکیت نمیآورد.
در حالی که بنا بر قول مشهور، معاطات بیع نیست و یا بالاجماع معاطات بیع نیست.
اشکال سوم به عبارت شیخ: قال الشیخ فی بیان اشکال الثالث:
« و منها انّه یشملُ التملیک با المُعاطاة مع حکم المشهورین دعوی الاجماع علی انها لیست بیعاً »[2]
استنباط در باب بیع باعث تقویت قوه استنباط ما در دیگر ابواب میشود
.این مشهور از کجا آمده؟ ادعای اجماع از کجا آمده؟
مرحوم سید محمد جبل العاملی در کتاب مفتاح الکرامة (ج 4، ص 154) عدم بیع بودن معاطات را به مشهور نسبت دادهاند.
عبارت: انَّ المشهور بین الاصحاب لیست بیعاً المعاطات.
و اما اجماعی بودن عدم بیع معاطات را ابنزهرة در غنیه (ص 214) گفته است.