« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالمجید مقامی

1403/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

بیع تملیک عین به عین/تعریف شیخ انصاری(ره)ازبیع /بیع

 

موضوع: بیع/تعریف شیخ انصاری(ره)ازبیع /بیع تملیک عین به عین

در ارتباط با حقیقت و معنای حقیقی اسقاط مرحوم محقق اصفهانی دو تا احتمال را مطرح کردند: احتمال اول) حقیقت اسقاط همان رفع الاضافه است همان برداشتن پیوند بین حق و ذی الحق است.

احتمال دوم) حقیقت و معنای حقیقی اسقاط اخراج شخص طرم اضافه است .

خود محقق اصفهانی ابتدا احتمال دوم را انتخاب کردند در نظریه اول و ابتدایی همان احتمال دوم را مطرح کردند ولی در ادامه به عنوان تحقیق احتمال اول را می پذیرند می فرمایند که احتمال دوم قابل پذیرش نیست و نمی تواند معنای حقیقی اسقاط باشد بلکه احتمال اول معنای حقیقی اسقاط می باشد چرا علت اش چیست؟ علت اش این است که ما وقتی دقت می کنیم اسقاط فقط همان اضافه بین شخص و طرف اضافه و بین حق است یعنی رابطه بین طرف و حق را منقطع می کند اسقاط کاراو این است آن وقت لازمه اش اخراج کردن طرف از طرفیت حق خواهد بود.

بنابراین فرق بین احتمال اول با احتمال دوم این شد:که در احتمال اول که همان رفع الاضافه است خود اضافه و نسبت با اسقاط برداشته می شود ولازمه اش خارج شدن از طرف اضافه از اضافه بودن لازم است ،ولی احتمال دوم نه خود اخراج کردن طرف اضافه از اضافه است. مرحوم محقق اصفهانی در این جا رفع الاضافه را به معنای حقیقی اسقاط اثبات می کند.می فرماید: وقتی که اسقاط به معنای رفع الاضافه شد خود به خود شخص از گردنه طرف بودن حق خارج می شود و حق سر جای خودش باقی خواهدماند. برای سایر اشخاصی که اطراف حق هستند یعنی به عبارت دیگر وقتی حق واحد شد و ذی الحق متعدد بود اگر یک نفر از اطراف حق خود را ساقط کرد معناش این است که اضافه خودشون حق را قطع کرده است نسبت خودش با آن حق را قطع کرده است ولی هم سر جای خودش است و لذا حق برای سایر اطراف و اشخاص اطراف حق خواهند بود. عبارتی که مرحوم محقق در این زمینه بیان می کند می فرماید: نظرمرحوم محقق اصفهانیان التحقیق ان الاسقاط هورفع الاضافه ویلزمه خروج الطرف عن الطرفیه لاانه عینه.تحقیق این است که اسقاط همان رفع الاضافه است لازمه رفع اضافه خروج شخص و طرف از طرف حق بودن است نه اینکه اسقاط عین خروج طرف از طرفیت باشد نه عین همدیگر نیستند یکی لازم و دیگری ملزوم خواهد بود.چرا اسقاط معنای حقیقی آن همان رفع الاضافه است.می فرماید: فان الغرض ان کان اسقاط من اصله. به خاطر اینکه اگر غرض ازاسقاط،اسقاط ازاصل به طورکلی باشد. کان سقوطه منافیا بثبوته .در این جا ثبوت حق یعنی اسقاط حق منافات دارد با ثبوت حق یعنی در واقع وقتی آن طرف اسقاط کرد نباید حق ساقط بشود چرا نباید حق ساقط بشود؟ فرض این است که یک حق و چندین فرد اطراف اش هستند. اگر یکی از افراد حق را ساقط کرد آن وقت مراد سقوط اصل حق باشد این با ثبوت حق برای دیگران منافات دارد در حالتی که حق برای دیگران باید باشد و اما ان کان سقوطه عن نفسه فهو لا ینافی ثبوته لغیره. اما اگر چنانچه مراد از اسقاط،سقوط حق از خودش باشد این منافاتی باثبوت حق برای دیگران ندارد. بر همین اساس است که من محقق اصفهانی می گویم اسقاط به معنای رفع اضافه و قیچی کردن اضافه ی بین یک طرف اضافه و طرف دیگر اضافه که حق باشدکه آن رابطه نسبت بااسقاط قطع می شود.آن وقت لازمه اش این است که این شخص دیگر از طرف حق بودن خارج بشود ولی خود حق در سر جای خودش باقی بماند.پس تا این جا مرحوم محقق اصفهانی معنای حقیقی اسقاط را به معنای رفع الاضافه و نسبت دانستند. آدرس در حاشیه مکاسب جلد یک صفحه چهل و شش صفحه چهل و شش.

اما نظر محقق اصفهانی در مورد حقیقت نقل معنای حقیقی نقل :اولا) مراد محقق اصفهانی از نقل، نقل اعتباری است توضیح ذالک نقل بر دو قسم است : یکی) نقل واقعی من صندلی راو این کتاب را منتقل کنم به جای دیگر این نقل،نقل حقیقی است از این مکان منتقل کنم به آن مکان این ماشین را منتقل کنم به مکان دیگر این نقل حقیقی است. نقل دیگر) نقل اعتباری است،نقل اعتباری نزدشرع و عرف و عقل اعتبار شده است که چیزی به دیگری منتقل بشود یعنی شرع و عرف چنین اعتبار کردند که نقل یک چیز به دیگری نزدشان معتبر باشد. حالا نظر محقق اصفهانی در مورد نقل، نقل اعتباری کار به نقل حقیقی نداریم می فرماید معنای حقیقی نقل اعتباری اخراج کردن یک شئ ای از طرف اضافه مالکیت است.توضیح ذلک . ومالکیت همان اضافه بین مالک وملک است ملکیت همان نسبت و اضافه بین مالک و ملک است زید ماشینی دارد بین زیدو بین ماشین اضافه و نسبت ملکیت وجود دارد. نقل معنایش این است که شخص را از این اضافه و نسبت کناربگذاریم و طرف دیگری نسبت پیدا بکند.یعنی آن کسی که ماشین و یا حقی به او منتقل می شود او به این ماشین و این حق نسبت پیدا می کند.پس به نظر محقق اصفهانی نقل همان اخراج شخص ناقل از اضافه بودن به آن شئ حق،ملک هرچیزی که میخواهد باشد و به جای او آن شخص دیگری که به او منتقل شده او بیاید طرف اضافه قرار بگیرد.بر اساس این یک نکته ای را که خیلی به بحث ما هم ارتباط ندارد محقق اصفهانی ذکر می کند آن نکته این است که می فرماید با توجه به این معنای نقل نمی توانیم بیع را بر نقل منطبق کنیم چرا؟ به خاطر اینکه در بعضی از بیع ها نقل هم وجود دارد یعنی بیعُ صحیحُ و نقلُ مثل اینکه من کتاب را به شما فروختم و کتاب را به شما منتقل کردم بیعُ صحیحُ ونقلُ ولی در بعضی از بیع ها،بیع صحیح است ولی نقل نیست و نقل صدق نمی کند.مثل بیع سلفی در بیع سلفی پیش خریداست بالاجماع بیع صحیح است ولی هنوز چیزی به مشتری نقل نشده است.

پس در این جا بیع صدق می کند ولی نقل صدق نمی کند در نتیجه نمی توانیم تعریف بیع را بر نقل منطبق کنیم یا نقل را بر بیع منطبق کنیم .حالا بحث را محقق اصفهانی می برد روی نقل حق تعریفی و تبیینی که برای نقل گفتند حالا می خواهد بر سر اصل مسئله ببرد که بحث ما در مورد حق بود که در مورد نقل حق باشد. می فرماید که تحقق نقل در حق مشکل است در کجا؟ در جایی که حق یکی باشد ولی طرف های حق متعدد باشند در این جا وقتی که یک طرف حق را نقل داد از یک طرف خود حق را نمی تواند منتقل کند چرا نمی تواند منتقل کند؟ چون اطراف دیگر هم حق دارند و افراد دیگر هم نسبت به این حق یک نسبت و اضافه ای دارند و حق هم واحداست و بیشتر نیست پس یک طرف وقتی نقل می کند حق خودش ،خود نقل را نمی تواند منتقل کند این یک طرف و از طرف دیگر متعلق حق را هم نمی تواند منتقل کند. مثلا حق التحجیر ذی الحق بما هو ذی الحق که حق تحجیر را دارد فقط حق تحجیر را می تواند منتقل کند زمین را که سنگ چینی کرده است که نمی تواند منتقل کند چرا؟ چون فرض این است که نسبت به زمین هیچ گونه مالکیتی ندارد فقط صرف حق و اولویت است.حالا اگر چندین نفر تحجیر کردن چهار نفر به کمک همدیگر زمینی را تحجیر کردند و یکی آمد حق را منتقل کرد در این جا مشکل است بگوییم حق منتقل می شود چرا؟ چون خود حق را نمی تواند چون دیگران به این حق نسبتی دارند و متعلق حق هم قابل انتقال نیست و این است که مقداری مشکل خواهد بود.حالا تا این جا آنچه را که از نظر محقق اصفهانی بود گفتیم که نقل را بیان کردند ولی نقل حق یه مقداری مشکل است و علت مشکل بودن اش را هم بیان کردیم. مشکل ما صرفا

در جایی است که حق واحد باشد اطراف متعدد باشد از یک طرف خود حق را نمی تواند منتقل کند چون کسانی دیگری هم هستند.و مبحث اعراض که نظر محقق اصفهانی در مورد اعراض چیست؟ برای جلسه بعدی می ماند.

 

logo