« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد عبدالمجید مقامی

1403/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

بیان تنبیهاتی قبل از اقسام حقوق/بیان اقسام حقوق /بیع

 

موضوع: بیع/بیان اقسام حقوق /بیان تنبیهاتی قبل از اقسام حقوق

قبل از این که حقوق را تقسیم کنیم چند تا تنبیه را بیان می کنیم تنبیه اول را بیان کردیم تنبیه دوم در مورد شک در مواردی که معروف اند به حقوق عمومی افراد جامعه آن مورد،مواردی است که سبقت به یک مکان هایی است مثلا کسی زودتر وارد مسجد شد و مکانی را گرفت یا زودتر وارد یک جایی از بازار شد آنجا را گرفت یا زودتر وارد یک کاروان سرا شد و یک اتاقی از کاروان سرا را گرفت و مثال های دیگری و یا زودتر وارد بیمارستانی شد و یک تختی را گرفت در اینجا فقهاء به ما گفته اند که چنین شخصی نسبت به دیگران اولویت دارد در اینجا اولا: دلیل بر اولویت چیست؟ ثانیا: این اولویت حق است یا حکم؟ به عبارت دیگر اگر چنانچه این شخص سبقت گیرنده نسبت به این مکان که اولویت دارد این اولویت حق باشد اگر دیگری او را از این مکان بیرون کرد

معنایش این است نمازی که این شخص درآن مکان می خواند نمازش باطل است چرا؟ چون مکان غصب شده است آن مکان حق اولویت اش مال آن شخصی است که سابقا آمده است پس اگر برخلاف میل اش شخص دیگری او را از آن مکان اخراج کرد آن مکان می شود مکان غصبی وقتی شد غصبی نماز باطل می شود چرا؟ چون یکی از شرایط صحت صلاة این است که باید مکان مباح باشد ولی اگر گفتیم نه این اولویت حکم شرعی است یعنی حرام است این شخص را از این مکان اخراج کردن ولی اگر اخراج کرد مرتکب حرامی شده است ولی دیگر مکان غصب نخواهد بود لذا اخراج کننده اگر بعد از این که مرتکب حرام شد و فرد سابق را از آن مکان خارج کرد نماز خواند در آن مکان نمازش درست و صحیح خواهد بود فقط مرتکب حرامی شده است حرمت تکلیفی. در اینجا ابتدا کلمات فقهاء را بیان می کنیم بعد روایات را در این ارتباط مطرح می کنیم تا ببینیم راجع به این حقوق عمومی و این اولویت ها به چه نتیجه ای می رسیم که این اولویت ها آیا حق اند یا حکم اند؟اگر حق باشند یک نتیجه دارند اگر حکم باشند نتیجه دیگری خواهند داشت عباراتی را از فقهاء ابتدا می خوانیم مرحوم محقق حلی در شرایع وقتی مثال می زند به تعدادی از حقوق عمومی یکی را مسجد بیان می کند. و أما المسجد من سبق إلى مكان منه فهو أحق به ما دام جالسا[1] کسی که سبقت بگیرد از دیگران به مکانی از مسجد آن شخص سابق سبقت گیرنده احق است تعبیر حق را آورده اند البته تا چه زمانی احق است مادامی که نشسته است.و مرحوم علامه هم در قوائد شبیه همین را دارد منتها با یک اضافاتی قال العلامه فی القوائد و أما المسجد: فمن سبق الى مكان فهو أحقّ به، فاذا قام بطل حقّه و إن قام لتجديد طهارة أو إزالة نجاسة أو نوى العود، إلّا أن يكون رحله باقيا فيه[2] در عبارت محقق حلی در شرائع منه هم داشت ولی تو عبارت علامه در قواعد منه ندارد ولی بنظرم باید باشد ولی در عین اینکه عبارت کتابی که من دارم اینگونه نیست اما مسجد کسی که سبقت می گیرد به مکانی از مسجد این شخص سبقت گیرنده احق است نسبت به آن مکان بعد ادامه می دهد می فرماید: فاذا قام بطل حقّه بلند شد و رفت دیگر حق اش باطل می شود. و إن قام لتجديد طهارة أو إزالة نجاسة أو نوى العود، اگرچه بلند شود برود برای تجدید طهارت یا برای اینکه ازاله نجاست کند از مسجد یا از خودش باشد یا اینکه

 

نیت کرد که برگردد همین قدر که بلند شد رفت دیگر حق اش باطل می شود در هر دو عبارت تعبیر به حق آورده اند. إلّا أن يكون رحله باقيا فيه.مگر اینکه اساسی و چیزی در آن جا باقی بگذارد بعد برود دنبال تجدید طهارت در این صورت حقی باطل نمی شود. مرحوم شهید در روضه هم همین مطلب را مطرح کرده است قال الشهید فی الروضه فمنها المسجد‌ و في معناه المشهد- فمن سبق إلى مكان منه فهو أولى به ما دام باقيا فيه.[3] از جمله ی این موارد که اولویت به وجود می آورد مسجد است و فی معناه المشهد در معنای مسجد مشهد ائمه اطهاره علیهم السلام است. فمن سبق إلى مكان منه هر کس سبقت بگیرد به مکانی از این مسجد یا آنچه که در معنای مسجد است فهو أولى به این شخص سبقت گیرنده اولویت دارد نسبت به آن مکان که تعبیر به حق نیاورده اند. مادام باقیا فیه مادامی که در آن مکان باشد اولویت دارد. پس در تعابیر این فقهایی که گفتیم تعبیر به حق بود البته مرحوم شهید در روضه تعبیر به حق نیاورد اولویت آورد. اما مرحوم صاحب جواهر یک مقداری شرح بیشتری وتوضیح بیشتری داده اند.جواهر شرح شرایع است بسیار کتاب عالی است. وأما المسجد فلا إشكال ولا خلاف چیست؟ لا اشکال یعنی اشکالی در دلیلی نیست لا خلاف یعنی از بین فقهاء مخالفی نیست. و أما المسجد فلا إشكال و لا خلاف في أن ( من سبق إلى مكان منه فهو أحق به ما دام جالسا ) فيه ، بل يمكن تحصيل الإجماع أو الضرورة عليه ، بل في المسالك و غيرها سواء كان جلوسه لصلاة أم‌ لمطلق العبادة أم لتدريس العلم و الإفتاء و نحو ذلك. هر کس که سبقت بگیرد در مکانی از مسجد آن سبقت گیرنده احق است به آن مکان مادامی که نشسته است در آن مکان این مخلوطی از عبارت های شرایع با عبارت مرحوم صاحب جواهر بود.در اینجا مرحوم صاحب شرایع تعبیر به احق آورد بعد مرحوم صاحب جواهر با بل ترقی می کند اول گفت مخالفی ما نداریم مخالف نداریم غیر از این اجماع است و مخالف نداریم ممکن است کسی مخالف باشد یا ما ندیدیم یا او اظهار نکرده است ولی اجماع یعنی اظهار شده لذا با بل صاحب جواهر ترقی می کند می فرماید بل يمكن تحصيل الإجماع ما می توانیم اجماع را تحصیل کنیم یعنی بشود اجماع، اجماع محصله است نه اجماع منقوله أو ضرورة علیه بلکه ما می توانیم تحصیل ضرورت بر این مطلبی که گفتیم بکنیم ضرورت بالاتر از اجماع است بعد می فرمایند که بل في المسالك و غيرها سواء كان جلوسه لصلاة أم‌ لمطلق العبادة أم لتدريس العلم و الإفتاء و نحو ذلك. در مسالک و غیر مساله گفته اند شخصی که سبقت گرفته او احق است نسبت به آن مکان چه برای نشستن بوده چه برای مطلق عبادت چه برای قرآن خواندن چه چیزهای دیگر یا نه نشسته است درآن مکان برای تدریس چون سابقا این مدرسه ها به این صورت ها نبوده در مسجد درس می دادند و در رواق ها درس می دادند رواق های مشاهد مشرفه و امثال اینها قلت : بعد از این اینکه صاحب جواهر این را مطرح می کند خود صاحب جواهر می فرماید قلت : بل وإن لم يكن لشي‌ء من ذلك ، بل لنفس الجلوس فضلا عن الاشتغال بأمر آخر ، نعم ليس له ذلك مع مزاحمة المصلين على نحو ما سمعته في الطريق. حتی اگر برای عبادت نباشد نشستن اش برای درس نباشد برای فتوا نباشد برای هیچ کدام نباشد او احق است. بل لنفس الجلوس فضلا عن الاشتغال بأمر آخر بلکه نشستن در مسجد افضلیت دارد نسبت به اینکه آدم برود کارهای دیگری را انجام بدهد. نعم ليس له ذلك مع مزاحمة المصلين على نحو ما سمعته في الطريق. بله این حق برای شخص سبقت گیرنده نیست در صورتی که مزاحمتی برای سایر نماز گزاران پیش بیاید همان طور که در بحث طریق و راه گفتیم کسی که در راه بشیند اولویت دارد ولی اگر مزاحمت داشت برای سایر مارین این

 

هیچ گونه اولویتی ندارد بعد می فرماید که و على كل حال ( فلو قام مفارقا ) رافعا يده عنه بطل حقه بلا خلاف و لا إشكال حتى لو عاد و قد شغله غيره.و علی کل حال. در هر صورت یعنی نشستن اش به خاطر نماز باشد درس باشد و هر چه میخواهد

باشد یا صرف نشستن باشد. ( فلو قام مفارقا ) رافعا يده عنه ( بطل حقه ) بلا خلاف و لا إشكال اگر بلند شد به قصد مفارقت از آن مکان و دیگر دست برداشت از آن مکان حق اش باطل است و مخالفی هم وجود ندارد اشکالی هم در این وجود ندارد. حتى ( لو عاد ) و قد شغله غيره. اگر بخواهد برگردد دیگر آن حق اولیه را ندارد بعد می فرماید : ( وإن قام ناويا للعود ) إليه ( فإن كان رحله باقيا فيه فهو أحق به ، وإلا كان مع غيره سواء ) كما صرح به الفاضل والشهيدان والكركي وغيرهم ، بل في جامع المقاصد أنه المشهور ، بل في محكي المبسوط نفي الخلاف فيه ، قال : « فمن سبق إلى مكان في المسجد كان أحق به ، فان قام و ترك رحله فيه فحقه باق ، و إن حول رحله منه انقطع حقه منه ، و لا خلاف فيه ، و فيه نص لنا عن الأئمة عليهم‌السلام ».[4] و لو زمانی که بلند شده بود قصد ش برگشتن به این مکان بود دیگر حق اش باطل شده است بعد می فرماید : ( فإن كان رحله باقيا فيه فهو أحق به اگر وقتی که بلند شد یه چیزی گذاشت اونجا عبایی گذاشت یا یک کتابی گذاشت ویا قرآنی گذاشت یا تسبیحی گذاشت که مردم بفهمند این مکان این آقا است می فرماید آن مکان برای او احق است. و إلا كان مع غيره سواء ) ولی اگر چنانچه چیزی نگذاشت آنجا این شخصی که قبلا آمد و حالا بلند شده رفته است به محض این اینکه رفت او با دیگری مساوی هستند فرقی نمیکند نسبت به این مکان این جا هم دوباره هر کس زودتر رفت. كما صرح به الفاضل والشهيدان والكركي وغيرهم. اینها تصریح کردند به این مسئله ای که ما گفتیم. بل فی جامع المقاصد مرحوم کرکی در جامع المقاصد فرمودند عنه المشهور اصلا اینکه گفتیم این شخصی که سبقت گرفته است احق است نسبت به دیگران این اصلا قول مشهوری است. بل في محكي المبسوط نفي الخلاف فيه در آنچه که از مبسوط نقل شده نفی خلاف در این مطلب شده است. فرق بین اینکه در مبسوط این طور شده یا در محکی مبسوط چیست؟ اگر گفت فی المبسوط یعنی خودش هم مبسوط را دیده است ولی اگر گفت فی المحکی المبسوط یعنی دیگران مبسوط را دیده اند و من کتاب های دیگران را دیده ام که از مبسوط حکایت کرده اند.قال شیخ الطوسی فی المبسوط قال : « فمن سبق إلى مكان في المسجد كان أحق به. اگر کسی سبقت گرفت به مکانی از مسجد آن شخص سابق سبقت گیرنده نسبت به آن مکان احق است. فان قام پس اگر بلند شد. و ترك رحله فيه فحقه باق اگر بلند شد ولی اثاثی از خود جا گذاشت درآن جا حق اش سر جای خودش است. و إن حول رحله منه اگر رحلی جا گذاشت ولی این رحل را خودش آمد جا به جا کرد یعنی رحل را گذاشت یا یک چیزی گذاشت آنجا دو قدم بلند شد رفت دوباره برگشت آن وسیله اش را برد جای دیگری گذاشت. انقطع حقه منه حق اش هم منقطع نسبت به آن مکان می شود. و لاخلاف فيه خلافی در این وجود ندارد شیخ طوسی هم ادعای عدم خلاف کرده است. و فيه نص لنا عن الأئمة عليهم‌ السلام شیخ طوسی در این ارتباط گفته است که ما از ائمه اطهار(ع) نص داریم.بنابراین هنوز باید تعدادی از کلمات فقهای دیگر را بخوانیم تا ان شاء الله به روایات برسیم.

 


logo