« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد عبدالمجید مقامی

1403/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

اقسام حقوق/تعریف حقوق و اقسام آن /بیع

 

موضوع: بیع/تعریف حقوق و اقسام آن /اقسام حقوق

در جلسه گذشته در ارتباط با بحث حقوق مرحوم محقق اصفهانی یک اشکالاتی را مطرح کردند جواب محقق اصفهانی را دادیم و رسیدیم به اینجا که اگر چنانچه شک کنیم در یک موردی که آن مورد و آن مجعول شرعی آیا حق است یا حکم؟ در اینجا راه های تشخیص بین حق و حکم را بیان کردیم و گفتیم ابتدا از عمومات و اطلاقات استفاده می کنیم اگر عمومات و اطلاقتی نداشتیم می رویم سراغ اصول عملیه در این ارتباط نمونه هایی را مثال زدیم و رسیدیم به یک موردی به نام حق القصاص این قصاص بعد از اسقاط آیا حق است یا حکم؟ اگر قصاص بعد از اسقاط باقی بماند حکم است ولی اگر قصاص ساقط شد بعد از اسقاط این معلوم می شود که قصاص حق است. در این ارتباط نظریه ای را بیان کردیم رسیدیم به نظریه مرحوم خوئی که در این ارتباط یک نظر خاصی داشتند ما بیان کردیم که بعد از این اینکه اولیاء دم قصاص را ساقط کردند شک می کنیم آیا قصاص همچنان بقاء دارد یا بقاء ندارد در اینجا قصاص بقاء دارد یا قصاص بقاء ندارد که گفتیم قصاص ابتدا با عمومات بعد هم با استصحاب قصاص بقاء دارد مرحوم آقای خوئی رضوان الله علیه می فرمایند که بعد از اسقاط قصاص توسط اولیاء دم اگر شک کردیم که قصاص باقی است یا نه؟ قصاص باقی نخواهد ماند یعنی ثابت می شود که قصاص حق است قصاص کرد آنجایی که گفتیم که قصاص باقی می ماند این دلیل بر این است که قصاص حکم است.پس ما حکم بودن اش را ثابت کردیم و مرحوم خوئی می فرماید که اگر بعد از اسقاط شک کردیم که قصاص باقی است یا نه؟ می فرماید قصاص باقی نیست پس حق بودن او ثابت می شود دلیلی که مرحوم خوئی در اینجا بیان می کند اینکه از عمومات بعضی از آیات استفاده می کند عموماتی که نقل می کند آیاتی مثل ﴿وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا﴾[1] و همچنین آیه ﴿وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ﴾[2] و روایات هم خیلی متعدد است از باب نمونه یک روایت را که درجلسه گذشته نقل شد دوباره دراینجا بیان می کنیم. محمد بن یعقوب کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه و عن محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان جمیعا عن حماد بن عیسی الربی بن عبدالله محمد بن مسلم ، عن أبي جعفر عليه‌السلام قال :سألته عن قول الله :من قتل نفسا بغير نفس أو فساد في الارض فكأنما قتل الناس جميعا. سوال کردند از امام راجع به این آیه قال له امام (ع)فرمود فی النار مقعد جایگاه اش جهنم است.لو قتل الناس جمیعا لم یرد الا ذالک العذاب اگر کسی تمام انسان ها را بکشد جایگاهش فقط همین آتش جهنم است هیچ جا وارد نمی شود جز آتش جهنم و در روایتی در جای دیگر است بیان می کند کسی که یک نفر را بکشد گویا همه مردم را کشته است. بیان شد که آقای خوئی از این آیات و از این روایت استفاده می کند که اینها عمومات هستند عمومات هم این که جایز نیست کسی را کشت یک مورد خارج شده که آن مورد قصاص است ادله قصاص این آیات را تخصیص می زنند از آن عمومات یک مورد که قصاص است به عنوان قدر متیقن خارج می شود شک می کنیم قصاص بعد از اسقاط هم از تحت این عمومات خارج شده اند یا خارج نشده اند این عمومات شامل آن مورد هم می شود می گوید خارج نشده است و این عمومات می گویند قصاص بعد از اسقاط جایز نیست و حق

 

ندارید کسی را بکشید با این بیانی که محقق خوئی فرمودند معلوم می شود که حق القصاص حق است چون قابل اسقاط است و دیگر بقاء ندارد. اشکالی که ما میخواهیم مطرح کنیم به محقق خوئی اشکال این است که کبرای کلی که آقای خوئی فرمودند قابل پذیرش است ولی تطبیق کبری بر ما نحن فیه قابل قبول نیست توضیح ذالک این آیاتی که آقای خوئی فرمودند بیان کننده کبرای کلی است ولی در کجا تطبیق کنیم این آیه را به کدام مصادیق تطبیق اش بکنیم آقای خوئی در این جا اشتباه کرده است.برای روشن شدن مطلب یک مثالی لازم است در اصول بیان شد که اگر مولی گفت اکرم العلماء الی الفساق یا به صورت متصل گفته بود و یا به صورت منفصل گفت اکرم العلماء الا الفساق از حیث تخصیص زدن فرقی نمی کند.در اینجا راجع به فاسق ما شک می کنیم آیا تمام مرتکبین گناهان را می گویند چه کبیره چه صغیره یا نه مراد از فاسد فقط مرتکبین کبیره منظور است در این جا قدر متیقنی وجود دارد قدر متیقن مرتکبین کبیره منظور است در اینجا مرتکبین کبیره از تحت اکرم العلماء خارج شده است ولی مرتکبین صغیره خارج نیست و تحت اکرم العلماء باقی می ماند و لذا علماء مرتکبین صغیره اکرامشان واجب است محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه می فرماید که آیه که می فرماید و من یقتل المومن متعمدا فجزاه جهنم خالدا فیها که یک مورد به عنوان قدر متیقن از تحت اش خارج شده است قصاص قبل از اسقاط از تحت این آیه خارج شده است ولی قصاص بعد از اسقاط برای ما مشکوک است از تحت این آیه خارج شد یا خارج نشد؟ محقق خوئی می گوید که تحت این آیه باقی می ماند و لذا بعد از اسقاط قصاص دیگر ساقط می شود این عام عموم آیه در این مورد محکم است در اینجا خدمت مرحوم و محقق خوئی بیان می کنیم که کبری درست است که فرمودید آیه عامه است و حرف درستی است ولی تطبیق کردن کبرای کلی این آیه بر ما نحن فیه طبق توضیحی که دادم قابل پذیرش نیست چرا؟ تطبیق عموم آیه بر ما نحن فیه دارای اشکال است چرا ؟ چون این آیه ای که شما اسم بردید جناب آقای خوئی این و امثال این آیه و روایتی که قرائت کردید دارای قرینه ی قطعیه است که جلوی انعقاد عام بودن این ها را می گیرد.و در ما نحن فیه این آیه و امثال این آیه و روایات و امثال این روایت دارای قرینه ی قطعیه هستند که جلوی انعقاد عام در این آیات را و روایات را می گیرند آن قرینه قطعیه عبارتند از این که آیات دیگر و روایات دیگر هستند به صورت قرینه منفضله به عبارت دیگر آن قرینه جلوی حجیت عام در مابقی را می گیرد و این قرینه قطعیه از آیات دیگر و روایات دیگر جلوی حجیت عام در مابقی را می گیرد فرق بین قرینه ی متصله با قرینه ی منفصله فرقشان در این است که در قرینه ی متصله اصلا از همان ابتدا جلوی انعقاد عام در عموم را می گیرد مثل اکرم العلماء الا الفساق از همان ابتدا نمی گذارد العلماء در عموم العلماء منعقد شود ولی اگر گفت اکرم العلماء بعد از یک ساعت مولی رفت چای خورد استراحت کرد گفت لاتکرم الفساق منها اینجا اکرم العلماء که یک ساعت پیش گفت در عموم منعقد شد ولی در فساق مرتکبین غیر کبیره اند عام حجیت پیدا نمی کند درمانحن فیه جوابی که می دهیم به محقق خوئی این است که این آیه ای که شما گفتید عمومیت دارد قرینه ی قطعیه منفصله ما داریم که جلوی حاکمبت عموم آن در مورد مشکوک را می گیرد جلوی عمومیت عام این آیات و روایاتی که شمای محقق خوئی اسم بردید جلوی عموم از آنها را می گیرد و نمی گذارد آن آیات عامه و اطلاقات آیه و روایات شامل مورد مشکوک بشود و قصاص را ساقط بکنند آن آیه و روایات متعدد هستند. از باب نمونه چند مورد را بیان می کنیم آن قرینه ی قطعیه منفصله عبارتند از این که الف) آیات: ۱- و جزاء سیئه سیئه مثلها ۲-آیه بعدی فمن اعتدا علیکم فاعتدوا علیه بمثل معتدا علیکم محتوای آیات تقریبا روشن است ولی راجع به فمن اعتدی علیکم مراجعه

 

بکنید به تفسیر طبرسی خیلی نکته ناب و دقیقی بیان کرده است ۳-یا آیه ﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰة يَـٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾[3] این آیات قرینه می شوند که باید قصاص محقق بشود سیئه را باید با سیئه جواب بدهید مقابله بمثل باید بکنید و یک مورد را ما شک می کنیم آن مورد این است که قصاص بعد از اسقاط این عموماتی که اسم بردیم شامل می شود و یا شامل نمی شود ولی قصاص قبل از اسقاط قطعا از تحت آیات و روایاتی که آقای خوئی گفتند خارج شده است نسبت به اسقاط قصاص بعد از اسقاط قرینه ی قطعیه می گوید آن آیات و روایات عمومیت ندارد و شامل قصاص بعد از اسقاط نمی شود وقتی که آیات و روایات که آقای خوئی فرموده اند شامل قصاص بعد از اسقاط نشد قصاص بعد از اسقاط می رود تحت جزاء سیئه سیئه بمثلها قرار می گیرد و تحت ﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَـٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾قرار می گیرد وقتی تحت اینها قرار گرفت باید بگوئیم قصاص بقاء دارد یعنی قصاص بعد از اسقاط بقاء دارد وقتی بقاء داشت حکم می شود مخصوصا علتی که در روایات ما برای شرح این آیه بیان شده است روایتی داریم علت این که در قصاص حیات وجود دارد را بیان می کند. روایت به نقل از مرحوم طبرسی در احتجاج احمد بن علی بن ابیطالب الطبرسی فی الحتجاج عن علی بن الحسین علیه السلام فی قوله تعالی أحمد بن علي بن أبي طالب الطبرسي في (الاحتجاج) عن علي بن الحسين عليهما السلام في قوله تعالى: " و لكم في القصاص حياة يا أولي الألباب " ولكم يا أمة محمد في القصاص حياة، لان من هم بالقتل فعرف أنه يقتص منه فكف لذلك عن القتل كان ذلك حياة الذي هم بقتله، وحياه لهذا الجاني الذي أراد أن يقتل وحياة لغيرهما من الناس إذا علموا أن القصاص واجب لا يجترون على القتل مخافة القصاص.[4] از امام سجاد علیه السلام سوال می شود در مورد قول خدای متعال که می فرماید لکم فی القصاص حیات یا اولی الباب درباره این آیه امام ادامه داد می فرماید و لكم يا أمة محمد في القصاص حياة، ای امت پیامبر(ص) در قصاص حیات است برای شما چرا؟ علت حیات بودن قصاص را امام(ع) بیان می کند.لان من هم بالقتل فعرف أنه يقتص منه فكف لذلك عن القتل می فرماید کسی که تصمیم گرفته کسی را بکشد ولی بفهمد که اگر کسی را کشت او هم کشته می شود این را بفهمد همین عامل باعث می شود او دست به قتل نزند بعد امام(ع) می فرماید: كان ذلك حياة الذي هم بقتله، وحياه لهذا الجاني الذي أراد أن يقتل می فرماید که همین که فهمیده که اگر قتلی کرد او هم کشته می شود همین باعث می شود که آن کس را نکشد وقتی آن کس را نکشد خودش هم بعنوان قصاص کشته نمی شودذتا اینجا دو تا زنده ماند و در ضمن کسی دیگری را هم نمی کشد کس دیگری که کشته نشد آن کس قاتل هم کشته نمی شود کم کم می بینی که حیاط در بین مردم جریان پیدا می کند. وحياة لغيرهما من الناس إذا علموا أن القصاص واجب لا يجترون على القتل مخافة القصاص. وقتی که مردم بفهمند که قصاص واجب است.پس با توجه به این علت و همچنین باب توجه به آن قرائن قطعیه دلالت می کند که آن آیات و روایاتی که آقای خوئی فرمودند آنها عمومیت ندارند و لذا آن آیات که گفتن قصاص و قتل ممنوع است شامل مورد مشکوک اصلا نمی شوند مورد مشکوک در ما نحن فیه قصاص بعد از اسقاط است آن عمومات آقای خوئی شامل مورد مشکوک نمی شود چرا ؟ چون قرینه ی قطعیه از آیات و روایات جلوگیری می کند از حجیت آن آیات و روایتی که آقای خوئی گفتند.

 

مخصوصا یک نکته ای وجود دارد و آن اینکه قصاص اصلا یک امر عقلایی است و لذا در تمام شراع گذشته بوده در شریعت اسلام هم بوده که خلاصه قصاص بود و مفصل اش درجلسات بعدی بیان می شود.

 


logo