98/06/31
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث:
حضرت امام در توضیح آنچه آن را چنین معرفی می کنند:
«ما سلكناه في هذا المضمار، و هو تصوير الأمر بالأهمّ و المهمّ في عرض واحد بلا تشبّث بالترتّب»[1]
این بحث را مبتنی بر مقدماتی می دانند که در ادامه می خوانیم:
مقدمه اوّل:
«أنّه سيأتي في محلّه أنّ الأوامر متعلّقة بالطبائع، و أنّ الخصوصيّات الفرديّة مطلقا خارجة عن المتعلّق و إن كانت متّحدة معها خارجا.»[2]
ما می گوئیم:
1. اوامر به طبایع تعلق می گیرد و هیچ یک از خصوصیتهای فردیه (علی رغم آنکه در عالم خارج، طبیعت با خصوصیت فرديه متحد است) در متعلق اوامر شرعی لحاظ نشده است. [3] در توضیح مطلب لازم است اشاره شود که: در زمره مباحث علم اصول، این نکته مورد توجه قرار گرفته که اوامر شرعی به چه چیزی تعلق می گیرد؟ به عبارت دیگر، وقتی شارع مقدس ما را به صلات، عتق رقبه، صوم و... امر می کند، امر شارع به چه چیزی تعلق گرفته است؟ مشهور اصوليين بر این باورند که امر به ماهیت صلات، عتق و صوم تعلق گرفته و افراد (وجودات خارجية آنها مورد امر شرع نیستند و این نکته را معمولا به این معنی گرفته اند که شارع از مکلفین ایجاد ماهیت صلات و... را خواسته است[4] لازم است به این نکته توجه شود که مراد از تعلق اوامر به طبیعت، تعلق اوامر به ماهیت بماهی ماهیت نیست، چراکه مسلما چنین ماهیتی مراد شارع نیست[5] ، بلکه مراد آن است که شارع وجود طبیعت و ماهیت را مد نظر داشته، نه وجود یک فرد با خصوصیات فردیه را.
2. حضرت امام خود این دو مبنی (تعلّق امر به طبایع و تعلّق امر به افراد) را مفصّل توضیح داده اند. ایشان بعد از اینکه معنی تعلّق امر به افراد را چنین بر می شمارند تا تصوری معقول از آن به دست دهند:
«أنّ الأمر إذا تعلّق بماهيّة بالمعنى المتقدّم، هل يسري إلى الأفراد و المصاديق المتصوّرة بنحو الإجمال منها، بحيث تكون الطبيعة وسيلة إلى تعلّقه بالمصاديق الملحوظة بنحو الإجمال، لا بما هي ملحوظة و متصوّرة بل بنفس ذاتها، كما في الوضع العامّ و الموضوع له الخاصّ، فيكون معنى «صلّ»: أوجد فردها و مصداقها، لا الفرد الخارجي و لا الذهني، بل ذاته المتصوّرة إجمالا، فإنّ الأفراد قابلة للتصوّر إجمالا قبل وجودها، كما أنّ الطبيعة قابلة له قبله، و ما ذكرنا نزاع معقول.»[6]
توضیح:
1. تعلق امر به افراد اگر بخواهد معنای معقول داشته باشد به این صورت است که بگوئیم:
2. همانطور که در وضع عام موضوع له خاص میگفتیم، می توان معنای کلی را تصور کرد و این تصور را مرآتی برای وصول به جزئیات و افراد آن قرار داد. یعنی تصور کلی، تصور افراد است به نحو اجمال.
3. پس معنای صلّ یعنی «افراد صلوة را ایجاد کرد.»
3. حضرت امام همچنین تعلق امر به طبایع را هم چنین تصویر می کنند:
«أنّ الأوامر و النواهي مطلقا متعلّقة بالطبائع، بمعنى أنّ الآمر قبل تعلّق أمره بشيء يتصوّره بكلّ ما هو دخيل في غرضه، و يبعث المكلّف نحوه ليوجده في الخارج، ضرورة أنّ البعث الحقيقي لا يمكن أن يتعلّق بما هو أوسع أو أضيق ممّا هو دخيل في الغرض، للزوم تعلّق الإرادة و الشوق بغير المقصود أو به مع الزيادة جزافا، فإذا لم تكن للخصوصيّات الفرديّة دخالة في غرض الآمر لا يمكن أن يبعث نحوها، لأنّ البعث تابع للإرادة التشريعيّة التابعة للمصالح، و تعلّقها بما هو غير دخيل في تحصيلها ممتنع، كتعلّقها ابتداء بأمر بلا غاية.»[7]
4. دلیل امام بر اینکه اوامر به افراد تعلّق نمی گیرد همان است که در پایان عبارت بالا آوردند و گفتند:
«وقت خصوصیات فردی، دخیل در غرض آمر نیست، نمی تواند آمر به آنها امر کرده باشد.»
5. در این بحث باید این نکته توجه داشت که هر فرد خارجی، یک طبیعت است و به عبارتی یک کلی طبیعی است. این بحث را در جای خود بررسی خواهیم کرد.