97/11/29
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال دوّم بر محقق نائینی:
مرحوم خویی بر کلام مرحوم نائینی اشکال کرده است، این اشکال مستفاد از برخی کلمات مرحوم اصفهانی است:
«ان الواجب الموسع، له نحوان من الافراد، طولية و عرضية.
و الالتزام بكون اشتراط القدرة من باب حكم العقل بقبح تكليف العاجز، انما ينفع في تعلق التكليف بالجامع بين المقدور و غيره فيما لو كان التزاحم بين بعض الافراد العرضية للموسع و نفس الواجب المضيق، إذ يقال حينئذ: ان الجامع مقدور للقدرة على بعض افراده، و هي الافراد العرضية الأخرى، فيصح تعلق الوجوب بالجام
اما لو كان التزاحم بين الفرد الطولي و الواجب المضيق، بحيث كانت جميع الافراد العرضية في آن من الآنات مزاحمة لواجب مضيق، نظير مزاحمة الإزالة للصلاة، فلا ينفع ما ذكره إلّا بالالتزام بالواجب المعلق، و ذلك لأن الجامع في آن المزاحمة غير مقدور لعدم القدرة على أي فرد من افراده، لكون المفروض مزاحمة كل منها للواجب الأهم. فإذا كان الجامع غير مقدور امتنع تعلق التكليف بالجامع فعلا. نعم بناء على الواجب المعلق يلتزم بأنه فعلا متعلق بالجامع في الآن الّذي يلي آن المزاحمة، لأنه مقدور في ذلك الآن، لكنه (قدس سره) لا يلتزم بالواجب المعلق و يرى انه مستحيل كما تقدم.»[1]
توضیح:
1. واجب موسع دو نوع فرد دارد، یک دسته افراد عرضی هستند و یک دسته افراد طولی، [یعنی نماز، یک دسته افرادش طولی است: نماز در 5 دقیقه اول، نماز در پنج دقیقه دوم و... و یک دسته از افرادش، عرضی است: نماز در 5 دقیقه اول در مسجد، نماز در پنج دقیقه اول در منزل، نماز در پنج دقیقه اول در پشت بام مسجد و...]
2. اگر گفتیم «اینکه باید عبادت مقدور باشد، حکم عقل است به قبح تکلیف عاجز»، این مبنا می تواند بگوید: «اگر از افراد عرضی، برخی، غیر مقدور هستند، این عدم قدرت، مانع از امر به طبیعت صلوة نمی شود» [مثلا اگر در منزل شما یک فرش نجس است و روی آن نمی توانید نماز بخوانید، این عدم قدرت، باعث نمی شود تا تکلیف به صلوة قبیح باشد] چراکه مکلف می تواند در جایی غیر از فرش نماز بخواند.
3. ولی اگر برخی از افراد طولی، غیر مقدور هستند، [مثلا در 5 دقیقه اول، شما اصلا نمی توانید هیچ فردی از افراد صلوة را به جای آورید، چون این پنج دقیقه را باید به ازاله نجاست از مسجد بگذرانید]، در این صورت، اصلاً نمی توان به طبیعت صلوة به صورت مطلق امر کرد، چراکه در 5 دقیقه اول، اصلاً مکلف قدرت بر صلوة ندارد.
4. البته در همین صورت (که تزاحم در افراد طولی است) می توان به نحو واجب معلّق، وجوب را تصویر کرد [یعنی وجوب حالی و واجب استقبالی] به اینکه شارع بگوید از اول وقت روی صلوة رفته است ولی «واجب» در لحظه بعد از زمان تزاحم پدید می آید.
5. ولی مرحوم نائینی واجب معلّق را محال می دانستند.
ما می گوئیم:
1. اینکه چرا در فرض واجب معلّق می توان سخن مرحوم نائینی را پذیرفت محتاج تأمل است.
مرحوم خویی خود در این زمینه می نویسد:
«ما أفاده شيخنا الأستاذ (قده) إنما يتم بناء على إمكان تعلق الوجوب بأمر متأخر على نحو الواجب المعلق، إذ على ذلك لا مانع من تعلق الأمر بالعبادة الموسعة في حال مزاحمتها بالواجب المضيق على نحو يكون الوجوب فعلياً، و الواجب امراً استقبالياً، لاستحالة تعلق الأمر بها على نحو يكون الواجب أيضاً حالياً، لأنها في تلك الحال غير مقدورة للمكلف بجميع افرادها.»[2]
2. به نظر می رسد ایشان می خواهند بگویند ما تنها در صورتی میتوانیم بین «افراد طولی» جامع در نظر بگیریم که بپذیریم «واجب می تواند استقبالی باشد و وجوب حالی»، چراکه اگر این مطلب را نپذیریم از اول وقت نمی توانیم به جامع بین «5دقیقه اول» و 5 دقیقه دوم و... امر کنیم چراکه 5 دقیقه دوم هنوز موجود نشده است تا بخواهد واجب شود. پس فرض «جامع گیری بین افراد طولی» در صورتی درست است که واجب معلّق را بپذیریم پس پذیرش وجوب معلّق برای آن است که بتوانیم برای طبیعت افراد طولی تصویر کنیم.
3. پس اگر گفتیم امر به طبیعت تعلّق گرفت و طبیعت دارای افراد طولی است (واجب معلّق) مبنای مرحوم نائینی صحیح است ولی اگر طبیعت را دارای افراد طولی ندانستیم و به بیانی وجوب معلّق را نپذیرفتیم نمی توانیم بگوئیم «فرد اول که مزاحم است» هم امر دارد.
4. البته لازم است توجه کنیم که تفصیل بین وجوب معلّق و غیر معلّق در کلام مرحوم اصفهانی نیست و مطابق کلام مرحوم خویی این مطلب در بحث وارد شده است و صاحب منتقی الاصول چون کلام مرحوم اصفهانی را از بیان مرحوم خویی نقل کرده است، وجوب معلّق و لوازم آن را به مرحوم اصفهانی هم نسبت داده است
کلام مرحوم اصفهانی در این بحث چنین است:
«بأنّ الطبيعة حيث إنّ أفرادها هنا طولية فليس في زمان المضيّق لطبيعة الموسّع فرد غير مزاحم؛ حتى يقال: لا نظر إليه، بل إلى صرف الطبيعة الغير المزاحمة بنفسها، فإنها حينئذ منحصرة في
المزاحم، فيكون الأمر بها في هذا الزمان أمرا بالمزاحم حقيقة، بخلاف باب اجتماع الأمر و النهي، فإن الأفراد هناك عرضية، ففي كلّ زمان لطبيعة الصلاة أفراد مزاحمة و أفراد غير مزاحمة، فالطبيعة في كلّ زمان مقدور عليها.»[3]
ما می گوئیم:
ممکن است بتوانیم در دفاع از مرحوم نائینی بگوئیم: ایشان نمی خواهند به وجوب حالی و واجب استقبالی برسند تا بگوئیم ایشان چون واجب معلّق را قبول ندارد، نمی تواند چنین بگوید، بلکه ایشان به سبب «قدرت بر افرادی که در آینده پدید می آیند» یک طبیعت را مورد امر قرار می دهند و لذا همه افراد آن طبیعت از ابتدای وقت واجب می شوند، پس هم وجوب حالی و هم واجب حالی است.