97/08/23
بسم الله الرحمن الرحیم
سخن امام خمینی در باره اشکال اول مرحوم آخوند:
حضرت امام سخن مرحوم آخوند را چنین تقریر می کنند:
«و يمكن أن يقال في تقريره: إنّ نقيض أحد العينين يحمل على عين الآخر بالحمل الشائع و لو عرضيّا، و هو يقتضي الاتّحاد، و لا يعقل أن يكون المتّحدان مختلفين في الرتبة.
بيان صدق أحد النقيضين على عين الآخر: أنّ السواد لا يصدق على البياض، و إلاّ اجتمع الضدّان، و مع عدم صدقه لا بدّ و أن يصدق عليه نقيضه، و إلاّ ارتفع النقيضان، و الصدق يقتضي الاتّحاد، و هو ينافي التقدّم و التأخّر رتبة، فثبت اتّحادهما رتبة.»[1]
توضیح:
1. صلوة و عدم اکل، به حمل شایع بر هم حمل می شوند (یعنی می توان گفت «صلوة عدم اکل است»)
2. البته عدم اکل مصداق عرضی صلوة است (زید مصداق ذاتی انسان است و مصداق عرضی ابیض)*
3. چنین حملی لازمه اش اتحاد وجود است و وقتی دو چیز با هم متحد وجودی باشند، نمی توانند اختلاف رتبه داشته باشند.
حضرت امام سپس بر این تقریر اشکال می کنند:
«و الجواب: أنّ نقيض صدق البياض على السواد عدم صدقه عليه على أن يكون السلب تحصيليّا، لا صدق عدمه عليه بنحو الإيجاب العدوليّ أو الموجبة السالبة المحمول، فالبياض إذا لم يصدق عليه أنّه سواد صدق عليه أنّه ليس بسواد بالسلب التحصيليّ، و هو نقيض الإيجاب، لا صدق عدم السواد، لأنّ نقيض صدق الشيء عدم صدقه، لا صدق عدمه حتّى يلزم اتّحادهما في الوجود و لو بالعرض.»[2]
توضیح:
1. اگر متضادین را سفیدی و سیاهی گرفتیم و گفتیم قضیه «سیاهی سفیدی است» کاذب است، نقیض آن، «سیاهی سفیدی نیست» می باشد.
2. و این قضیه ، سالبه محصله است (یعنی محمول، عدمی نیست و سلب به حمل تعلق گرفته است)
3. و نه اینکه نقیض آن، «سیاهی لا سفیدی است» باشد (موجبه سالبه المحمول یا ایجاب عدولی – با تفاوتی که در این دو می باشد-)
4. پس سفیدی اگر بر آن سیاهی صدق نکند، می توان گفت سفیدی سیاهی نیست ولی نمی توان گفت سفیدی، لا سیاهی است.
5. پس سیاهی و سفیدی اتحاد مصداقی ندارند.
ما می گوئیم: امام بین ایجاب عدولی و موجبه سالبه المحمول فرق می گذارند.
قضیهمحصّله: آنچه موضوع و محمول آن محصّله است.معدوله: آنچه موضوع یا محمول یا هر دو معدوله است.سالبه: لیس زیدٌ قائماً (1)موجبه: زیدٌ قائمٌ (2)سالبه:موجبه:لیس لازیدٌ قائماً (3)لیس لا زید لا قائم (4)لیس زید لا قائم (5)لازید قائم (6)لازید لاقائم (7)زید لاقائم (8)قضیهمحصّله: آنچه موضوع و محمول آن محصّله است.معدوله: آنچه موضوع یا محمول یا هر دو معدوله است.سالبه: لیس زیدٌ قائماً (1)موجبه: زیدٌ قائمٌ (2)سالبه:موجبه:لیس لازیدٌ قائماً (3)لیس لا زید لا قائم (4)لیس زید لا قائم (5)لازید قائم (6)لازید لاقائم (7)زید لاقائم (8)مرحوم مظفر[3] قضایا را چنین بر می شمارد:
روشن است که طبق این تعریف قضیه 8 موجبه معدوله المحمول است که به آن می توان «ایجاب عدولی» هم گفت.
حضرت امام فرق بزرگی بین قضیه سالبه محصله و موجبه معدولة المحمول می گذارند. ایشان مدعی هستند که لیس زید بقائم در صورت انتفاع موضوع هم صادق است ولی «زید لاقائم» چون موجبه است، تنها در صورتی صادق است که زید موجود باشد و «لاقائم» باشد و لذا موجبه معدوله المحمول، به انتفاع موضوع، صادق نیست.
نکته دیگر در منظر امام، تمایز بین «لیس زید بقائم» و «زید لیس بقائم» است. ایشان جمله دوم را موجبه سالبه المحمول می نامند و آن را هم حکم با موجبه معدوله المحمول (ایحاب عدولی) بر می شمارند. تنها فرق ایجاب عدولی و موجبه سالبه المحمول از نگاه ایشان آن است که در یکی محمول مفرد است و مفهوم واحدی است و دیگری محمول، جمله است.
حضرت امام می گویند عدم تمایز بین «محصله موجبه سالبه المحمول» و «محصله سالبه» باعث بروز اشکالات فراوان شده است:
«و عدم التمييز بين السلب التحصيلي و الإيجاب العدولي و الموجبة السالبة المحمول موجب لكثير من المغالطات و الاشتباهات.»[4]
حضرت امام این مطلب را در تقریرات فلسفه خویش[5] هم مورد اشاره قرار داده اند.