96/09/04
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث:
از زمره بحث های مطرح شده درباره مقدمه واجب، آن است که آیا وجوب مقدمه واجب، مشروط به إراده مکلّف است یا نه؟
مرحوم صاحب معالم ظاهراً به اشتراط قائل بوده است. چراکه ایشان در بحث ضد در ذیل این نکته که «ترک ضد مقدمه وجود ضد دیگر است، پس ترک ضد واجب است» می نویسند:
«و أيضا فحجّة القول بوجوب المقدّمة على تقدير تسليمها إنّما ينهض دليلا على الوجوب فى حال كون المكلّف مريدا للفعل المتوقّف عليها، كما لا يخفى على من اعطاها حق النظر.» [1]
مرحوم آخوند بر صاحب معالم اشکال می کند:
«لا شبهة في أن وجوب المقدمة بناء على الملازمة يتبع في الإطلاق و الاشتراط وجوب ذي المقدمة كما أشرنا إليه في مطاوي كلماتنا و لا يكون مشروطا بإرادته كما يوهمه (ظاهر عبارة صاحب المعالم رحمه الله في بحث الضد ...
و أنت خبير بأن نهوضها على التبعية واضح لا يكاد يخفى و إن كان نهوضها على أصل الملازمة لم يكن بهذه المثابة كما لا يخفى.» [2]
توضیح:
1. اینکه اگر وجوب ذی المقدمه مشروط باشد، وجوب مقدمه هم مشروط است و اگر وجوب ذی المقدمه مطلق باشد، وجوب مقدمه هم مطلق است، واضح است به این معنی که:
2. اگر اصل ملازمه ذی المقدمه را قبول کردیم (که ممکن است کسی قبول نکند) تبعیّت در اطلاق و اشتراط واضح است.
ما می گوئیم:
1. حضرت امام در تبیین کلام صاحب معالم معتقدند که صاحب معالم نمی خواهد بگوید «مقدمه واجب است به شرطی که مکلّف بخواهد ذی المقدمه را اتیان کند» بلکه صاحب معالم می گوید: «در حالیکه مکلّف إراده دارد ذی المقدمه را انجام دهد، مقدمه واجب می شود» (پس اراده شرط وجوب نیست)
«نسب إلى صاحب المعالم أنه قال: باشتراط وجوبها بإرادة ذي المقدّمة. و رد بأنّ المقدّمة تابعة لصاحبها في الإطلاق و الاشتراط، فيلزم أن يشترط وجوب الشيء بإرادة وجوده، و هو واضح البطلان.
لكن عبارة المعالم خالية عن ذكر الاشتراط، بل نصّ في أنّ الوجوب في حال كون المكلّف مريدا للفعل المتوقّف عليها، و هو و إن كان غير صحيح، لكن لم يكن بذلك الوضوح من الفساد.» [3]
2. در توضیح فرمایش حضرت امام، می توان به تقریری که مرحوم فاضل لنکرانی از کلام ایشان ارائه کرده است توجه نمود، حضرت امام بنابر تقریر مرحوم فاضل ابتدا اثبات می کنند که اراده نمی تواند شرط وجوب باشد و این سخن باطل است چراکه:
«أوّلًا: بأنّ وجوب المقدّمة تبع لوجوب ذيها من حيث الإطلاق أو الاشتراط، فكيف يمكن أن يكون وجوب ذي المقدّمة مطلقاً غير مشروط بإرادته و وجوب المقدّمة مشروطاً بإرادته.
و ثانياً: باستحالة أن يكون البعث المتعلّق بشيء مشروطاً بإرادة ذلك الشيء؛ إذ مع تحقّق الإرادة يكون الإتيان بالفعل مسبّباً عنها لا عن البعث، و مع عدم تحقّقها يكون المفروض عدم ثبوته بعد كونه مشروطاً بالإرادة.
و دعوى: أنّ البعث هنا مشروط بإرادة ذي المقدّمة لا بإرادة متعلّقه الذي عبارة عنها.
مدفوعة: باستحالة انفكاك إرادة ذي المقدّمة عن الإرادة المتعلّقة بها فمع كونه مشروطاً بها يلزم اللغوية أيضاً بعد عدم انفكاكها عنها، كما لا يخفى.».[4]
توضیح:
1. اولاً وجوب مقدمه تابع وجوب ذی المقدمه است.
2. ثانیاً محال است بعث به شیء+ إراده انجام شی تعلق گیرد در وقتی که إراده انجام آن شیء را دارد.
3. چراکه اگر أراده انجام شی هست، انجام عمل معلول اراده است و احتیاجی به«بعث» نیست.
4. و اگر إراده انجام شی نیست، پس اتیان شی واجب نیست چراکه شی در صورتی واجب است که إراده باشد (چراکه فرض آن است که وجوب شیء مشروط به وجود اراده است.)
5. ان قلت: بعث به سوی «مقدمه» در صورتی که إراده انجام ذی المقدمه را دارد، رفته است و نه در صورتی که «إراده انجام مقدمه» را دارد.
6. قلت: إراده انجام مقدمه از إراده انجام ذی المقدمه منفک نمی شود و لذا همان اشکال باقی است.
حضرت امام در ادامه، دلیل دوم که بر ردّ اشتراط مطرح شده است را باطل می دانند:
«مضافاً إلى أنّ الإيراد الثاني فاسد و لو قلنا بذلك؛ لأنّ كون البعث مشروطاً بإرادة ما يترشّح منه الإرادة المتعلّقة بالمقدّمة بحيث تكون في مرتبة متأخّرة عنها استحالته غير واضح؛ لأنّ البعث إنّما يقع في المرتبة المتقدّمة على إرادة متعلّقه، و هذا غير معلوم الاستحالة.» [5]
توضیح:
1. اینکه بعث به مقدمه مشروط باشد به اراده ذی المقدمه (که از إراده ذی المقدمه، إراده نسبت به مقدمه مترشح می شود و لذا إراده مقدمه متأخر از إراده ذی المقدمه است) محال است، قابل مناقشه است. چراکه:
2. بعث در مرتبه مقدم است و اراده مقدمه در مرتبه متأخر.
3. [به عبارت دیگر:
اشکال این بود که: بعث «ذات مقدمه در صورتی که: إراده ذی المقدمه (= إراده مقدمه)» پس وقتی إراده مقدمه هست، بعث لازم نیست.
در حالیکه: بعث «ذات مقدمه درصورتی که اراده ذی المقدمه» و در این مرتبه اراده مقدمه موجود نیست. پس در این مرتبه بعث لغو نیست.]
ما می گوئیم:
به نظر این پاسخ کامل نیست (و شاید به همین جهت حضرت امام در مناهج الوصول به آن اشاره ندارد) چراکه:
علتبعث نسبت به مقدمه اراده مقدمه (ترشح یافته)ذات مقدمه + اراده ذی المقدمه (شرط وجوب/ شرط بعث)علتبعث نسبت به مقدمه اراده مقدمه (ترشح یافته)ذات مقدمه + اراده ذی المقدمه (شرط وجوب/ شرط بعث)
پس بعث نسبت به مقدمه در رتبه متقدم از اراده نیست بلکه در یک رتبه هستند.