96/07/19
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکالها بر راه حلّ اول:
• اشکال اول بر راه حلّ اول:
مرحوم شیخ می نویسد:
«و ذلك فاسد جدّا؛ أمّا أوّلا: فلأنّ التيمّم- على ما هو المشهور- ممّا لم يقم دليل على كونه مطلوبا نفسيّا، فالإشكال فيه باق.»[1]
همین مطلب در کلمات دیگران (محقق نائینی، اجود التقریرات ج1، ص175، محقق بجنوردی، منتهی الاصول، ج1، ص209) هم مطرح است، حضرت امام این اشکال را چنین طرح می کند:
«إنّ ذلك لا يتمّ في التيمم، فإنّه ليس عبادة نفسيّة، و الاستشهاد لعباديّته بظواهر بعض الأخبار على فرض التسليم- ليس في محله، لإعراض الأصحاب عنها.» [2]
روایاتی که در کلام حضرت امام مطرح شده است می تواند چنین روایاتی باشد:
کقوله علیه السلام:التیمم احدالطهورین به ظمیمة الاطلاقات الداله علی استحباب طهرفی نفسه
«كقوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِين»[3]
پاسخ امام به اشکال اول:
حضرت امام می نویسد:
«يمكن أن يقال: إنّه عبادة في ظروف خاصّ، و هو حال كونه مأتيّا به بقصد التوصّل إلى الغايات.»[4]
ما می گوئیم:
حضرت امام در حقیقت می گویند«تیمم وقتی برای وصول به نماز است عبادت نفسی است». این پاسخ امام در حقیقت نفی مبنای اشکال است. توجه شود که حضرت امام«وصول نماز» را غایت نمی گیرند بلکه«ظرف» تحقق استحباب نفسی می دانند.
ایشان در کتاب الطهاره همین مطلب را به گونه ای واضحتر توضیح می دهند:
«يحسم الإشكال: بإمكان أن يكون التيمّم مستحبّاً نفسيّاً في ظرف خاصّ؛ هو ظرف وجوب الإتيان بما هو مشروط به، أو إرادة ذلك، أو يكون مستحبّاً نفسيّاً بحسب ذاته مطلقاً، لكن عرض له عنوان مانع عن التعبّد به في غير الظرف الكذائي.»[5]
حضرت امام سپس فراتر رفته می گویند آنچه مستحب نفسی است«طهارت» است و لذا وضو هم مستحب نفسی نیست بلکه«به خاطر رسیدن به طهارت» و مستحب است. و لذا می توان گفت هم برای رسیدن به طهارت مستحب است.
«أنّ الوضوء أيضاً ليس مستحبّاً نفسيّاً إلّا باعتبار حصول الطهارة به، و أمّا نفس الأفعال بما هي فلا تستحبّ، و التيمّم مع تلك الغاية أيضاً مستحبّ»[6]
توجه شود که امام می خواهند بگویند در ظرف وصول به طهارت که مستحب نفسی است، وضو و غسل و تیمم مستحب می شوند. ایشان در جایی دیگر می نویسند:
«و إلّا فالتحقيق أنّ الطهارات الثلاث بما هي عبادات، جعلت مقدّمةً و شرطاً للصلاة، أو مقدّمةً لمقدّمتها إن قلنا بأنّ الطهور شرط، و هو محصَّل منها.»[7]
منتقی الاصول برای اثبات مستحب بودن تیمم مسیر دیگری را پیموده است. ایشان می نویسد وقتی دلیلی بر استحباب تیمم نداریم و از طرفی می بینیم تنها امر غیری به آن تعلق گرفته و باز می فهمیم اجماع داریم بر اینکه باید تیمم را با قصد قربت به جای آورد، می بینیم که تیمم مستحب نفسی بوده است.
«فلأنه و ان لم يقم دليل خارجي على استحباب التيمم في نفسه، إلّا ان الإجماع القائم على لزوم التعبد به مع عدم تعلق غير الأمر الغيري به، إذا كان بنحو يصح الاعتماد عليه و دليلا على ما قام عليه كان بنفسه كاشفا عن استحبابه في نفسه، إذ ذلك يلازم لزوم الإتيان به عبادة، لأن لا طريق إلى ذلك غير هذا الوجه.»[8]
پاسخ ایشان مبتنی بر آن است که تنها راهحل همین باشد.