95/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث: ثمره واجب معلّق:
(مقدمات مفوّته)
از زمره ثمرات بحث واجب معلّق وجوب مقدمات مفوّته است. یعنی اینکه چرا مقدمات وجودیّه یک واجب قبل از زمان واجب، دارای وجوب هستند؟ این بحث گاهی در مورد مقدماتی مطرح است که در زمان واجب قابل تحقق هستند و گاهی در مورد مقدماتی مطرح است که در زمان واجب قابل تحقق نیستند به نوع دوم مقدمات مفوّته گفته میشود.
توجه کنیم که این سخن درباره مقدّمات وجودیّه یک واجب است.
مرحوم آخوند در اینباره مینویسد:
«قد انقدح من مطاوي ما ذكرناه أن المناط في فعلية وجوب المقدمة الوجودية و كونه في الحال بحيث يجب على المكلف تحصيلها هو فعلية وجوب ذيها و لو كان أمرا استقباليا كالصوم في الغد و المناسك في الموسم كان وجوبه مشروطا بشرط موجود أخذ فيه و لو متأخرا أو مطلقا منجزا كان أو معلقا فيما إذا لم تكن مقدمة للوجوب أيضا أو مأخوذة في الواجب على نحو يستحيل أن تكون موردا للتكليف كما إذا أخذ عنوانا للمكلف كالمسافر و الحاضر و المستطيع إلى غير ذلك أو جعل الفعل المقيد باتفاق حصوله و تقدير وجوده بلا اختيار أو باختياره موردا للتكليف ضرورة أنه لو كان مقدمة الوجوب أيضا لا يكاد يكون هناك وجوب إلا بعد حصوله و بعد الحصول يكون وجوبه طلب المحال كما أنه إذا أخذ على أحد النحوين يكون كذلك فلو لم يحصل لما كان الفعل موردا للتكليف و مع حصوله لا يكاد يصح تعلقه به فافهم.»[1]
توضیح:
1. ذی المقدمه اگر وجوب بالفعل(حالی) دارد(و لو اینکه ذی المقدمه استقبالی باشد.) مقدمات وجودیهاش واجب میشوند.
2. در این مورد فرقی نمیکند، بین اینکه وجوب مشروط باشد ولی شرط محقق شده باشد و لو اینکه به نحو شرط متأخر، و اینکه وجوب مطلق باشد(یعنی وجوب باید فعلی باشد، اگر مطلق است که مطلق است ولی اگر مشروط است باید شرط موجود باشد تا وجوب فعلی شده باشد. حال«شرط موجود» گاه شرط متقدم بوده که موجود شده است و گاه شرط متأخر است ولی چون لحاظ آن از الآن موجود است، شرط محقق است و وجوب بالفعل است).
3. و فرقی نمیکند که وجوب معلّق باشد یا منجز(شرط غیر اختیاری باشد و یا اختیاری).
4. ولی نباید مقدمه، مقدمه وجوب باشد(یعنی شرط هیأت نباید باشد و الا وجوب ذیالمقدمه در کار نیست.)[ما میگوئیم این قید را لازم نبود بیآورند چراکه اگر قیدی شرط وجوب باشد(قید هیأت) دیگر واجب مشروط است و شرطش محقق نیست.]
5. همچنین نباید مقدمه از اموری باشد که آمر نمیتواند به آنها امر کند. (مثل جایی که مقدمه، در لسان دلیل، موضوع و عنوان شده است یعنی شارع میگوید«اذا سافرت فقصّر»، در این صورت سفر نمیتواند به وسیله همین دلیل واجب شده باشد، چراکه دلیل عنوان موضوع خود را واجب نمیکند.)
6. «أو جُعل» عطف به«إذا أخذ»: همچنین نباید مقدمه از اموری باشد که آمر بر فرض حصول آنها(چه به اختیار حاصل شوند و چه بدون اختیار)، تکلیف را صادر کرده است.
7. این 3 نوع از مقدمات، محال است مورد تکلیف باشند، چراکه فرض آن است که شرط وجوب هستند و تا وقتی نباشند، وجوب پدید نمیآید و بعد از تحقق آنها، تازه ذیالمقدمه واجب میشود، و در این صورت اگر وجوب مقدّمی بخواهد به آنها تعلّق بگیرد، تحصیل حاصل است.
8. همچنین اگر مقدمهای عنوان باشد یا به صورت«اگر اتفاق افتاد» لحاظ شده باشد، تا وقتی آن مقدمه حاصل نشده باشد، وجوب ذیالمقدمه نمیآید و لذا اگر بعد از وجوب ذیالمقدمه بخواهد واجب شوند، تحصیل حاصل است.
مرحوم آخوند سپس ادامه میدهد:
«إذا عرفت ذلك فقد عرفت أنه لا إشكال أصلا في لزوم الإتيان بالمقدمة قبل زمان الواجب إذا لم يقدر عليه بعد زمانه فيما كان وجوبه حاليا مطلقا و لو كان مشروطا بشرط متأخر كان معلوم الوجود فيما بعد كما لا يخفى ضرورة فعلية وجوبه و تنجزه بالقدرة عليه بتمهيد مقدمته فيترشح منه الوجوب عليها على الملازمة و لا يلزم منه محذور وجوب المقدمة قبل وجوب ذيها و إنما اللازم الإتيان بها قبل الإتيان به بل لزوم الإتيان بها عقلا و لو لم نقل بالملازمة لا يحتاج إلى مزيد بيان و مئونة برهان كالإتيان بسائر المقدمات في زمان الواجب قبل إتيانه.»[2]
توضیح:
1. پس معلوم میشود که اگر مقدمهای را بعد از زمان واجب نمیتوان اتیان کرد، باید قبل از آن انجام داد و وجوب آن ناشی از وجوب ذیالمقدمه است(اگر وجوب ذیالمقدمه حالی و بالفعل است). و اگر قائل به ملازمه نشدیم یعنی وجوب مقدمه را اصلاً وجوب شرعی ندانستیم، عقل وجوب چنین مقدمهای را ثابت میکند.
2. چراکه وجوب ذیالمقدمه بالفعل و منجز است به این جهت که مکلّف میتواند با اتیان مقدمه، ذی المقدمه را اتیان کند. پس وجوب ذی المقدمه هست و از آن، وجوب مقدمه حاصل میشود.