95/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال مرحوم آخوند بر صاحب فصول:
«نعم يمكن أن يقال إنه لا وقع لهذا التقسيم لأنه بكلا قسميه من المطلق المقابل للمشروط و خصوصية كونه حاليا أو استقباليا لا توجبه ما لمتوجب الاختلاف في المهم و إلا لكثر تقسيماته لكثرة الخصوصيات و لا اختلاف فيه فإن ما رتبه عليه من وجوب المقدمة فعلا كما يأتي إنما هو من أثر إطلاق وجوبه و حاليته لا من استقبالية الواجب فافهم.»[1]
توضیح:
1. تقسیم شما دارای خاصیت نیست، چراکه واجب معلّق و منجّز از اقسام واجب مطلق است و توقف بر امر غیر مقدور یا مقدور، دارای ثمره و اثری نیست تا بخواهیم تقسیم بندی کنیم.
2. اگر در دفاع از صاحب فصول بگوئیم ثمره این تقسیم آن است که مقدمات واجب معلّق (اگر چه واجب استقبالی است) واجب هستند. میگوئیم:
3. وجوب مقدمات ناشی از استقبالی بودن واجب نیست بلکه به سبب بالفعل بودن وجوب است. پس هم واجب معلّق وهم واجب منجّز از این حیث مشترک هستند و مقدماتشان واجب است چراکه وجوب در هر دو، بالفعل است.
4. فافهم.
مرحوم مروج در توضیح این فافهم مینویسد:
لعله إشارة إلى: أنّ التقسيم إلى المعلّق و المنجّز لا يخلو من الثمرة، و هي: أنّ المقدّمة المعلّق عليها غير واجبة في المعلّق، بخلاف المنجّز، فإنّه يجب تحصيل جميع مقدماته، لأنّ المفروض كون الوجوب فيه فعليا.
و دعوى: أنّ عدم وجوب المقدمة المعلّق عليها إنّما هو لأجل عدم القدرة عليها مندفعة بأنّ صاحب الفصول في آخر كلامه عمّم المعلّق عليه للمقدور أيضا، و لذا جعلوا من ثمرات الواجب المعلّق تصحيح الأمر بالمهم على تقدير عصيان الأمر بالأهم.[2]
توضیح:
1. ثمره تقسیم آن است که در واجب معلّق شرطی که به لحاظ آن، واجب، معلّق است، واجب نیست ولی در واجب منجّز همه مقدمات و شروط واجب هستند.
2. ان قلت: اینکه آن شرط واجب نیست به خاطر این است که مقدور نیست.
3. قلت: صاحب فصول در انتهای بحث خود تعریف خود را از واجب معلّق تغیییر داده است یعنی ایشان «شیء مهم» را در صورتی که مکلّف «شیء اهم» را عصیان میکند دارای امر میداند و آن را واجب معلّق میداند. پس این واجب، معلّق بر امر مقدور است و در عین حال معلّق است ( چراکه ترک شیء اهم مقدور است و در عین حال تحصیل این مقدمه، واجب نیست بلکه حرام است)
مرحوم حکیم «فافهم» را چنین شرح کرده است:
«يمكن أن يكون إشارة إلى ان التقسيم كان لدفع الخلط بين المعلق و المشروط و عدم التمييز بينهما المؤدي ذلك إلى الإشكال في وجوب بعض المقدمات قبل الوقت»[3]
توضیح:
1. همین که میتوانیم بین شرط ماده و شرط هیأت فرق بگذاریم و بین شرط مقدور و غیر مقدور فرق بگذاریم، ثمره است.
ما میگوئیم:
1. مرحوم شیخ محمد رضا اصفهانی در وقایة الاذهان مینویسد که اصطلاح واجب معلّق متعلق به صاحب فصول نیست بلکه اصل آن مربوط به مرحوم شیخ محمد تقی اصفهانی صاحب هدایه المسترشدین است. ایشان مینویسد:
«و أما المعلّق و هو ما يتعلّق وجوبه بالمكلّف، و يتوقف حصوله على أمر غير مقدور فالمعروف أنّ صاحب الفصول رحمه اللّه أبو عذرته، و أصل دوحته، و ليس كذلك بل سبقه إليه أخوه العلاّمة في الهداية حيث قال: «إذا لم يكن الوقت شرطا في وجوب الفعل، بل كان شرطا في وجوده، كما هو الحال في الحج بالنسبة
إلى وقته، فلا إشكال- إلى أن قال، بعد ما ذكر أنّ ذلك ليس من باب تقدّم وجوب المقدمة على ذي المقدمة، ما لفظه-: و من ذلك أيضا وجوب غسل الجنابة في الليل للصيام الواجب، إذ الظاهر كون النهار محلا لوقوع الصوم، لا شرطا في وجوبه، كما في الصلوات الخمس، حيث دلّ الدليل على كون الوقت شرطا في صحتها و وجوبها»إلى آخره.
إذا عرفت ذلك فاعلم أنه قد يتوقف في إمكان كلّ من المشروط و المعلّق، و قد يتوقف في إمكان الجمع بينهما، و تثليث الأقسام بهما.»[4]
2. روشن است که ابتکار اصطلاح معلّق و منجّز مربوط به صاحب فصول است و در اصطلاح مرحوم صاحب هدایه نیست. امّا اینکه وقت گاهی شرط وجوب است و گاهی شرط واجب (مثل حج و صوم: یعنی وجوب روزه از قبل موجود است ولی واجب استقبالی است که عبارت باشد از «صوم در روز».) در کلمات ایشان هست.
3. سابقاً گفتیم که مرحوم نائینی معتقد بود که مرحوم شیخ در واجب مشروط، قید شرط را به ماده بر نمیگرداند بلکه آن را به ماده منتسبه بر میگرداند، ایشان میگفت آنچه مقید میشود هیأتی است که به صورت اسمی لحاظ شده است (ایجاب اکرام یا اکرام واجب) اگر چنین گفتیم واجب مشروط از دیدگاه شیخ همانند واجب مشروط از دیدگاه مشهور می شود (با اندکی تفاوت) به این معنی که شرط در واجب مشروط مربوط به واجب (ماده) نیست.